باب چهارم: سبب رو آوردن مردم به مناظره و شرايط و آداب و آفات
اين باب در سبب رو آوردن مردم به مناظره و ذكر شرايط و آداب و آفات آن است، و من در عنوان! اين باب، و گفتار غزالى اندك تصرفى كرده ام.
سبب رو آوردن مردم به مناظره
بدان چون خلافت پس از خلفاى نخستين به گروههايى رسيد كه از دين چيزى نمى دانستند، اينان ناگزير شدند از فقيهان كمك بخواهند، و در همه احوال با آنها مصاحب داشته باشند، و براى اين كه در جريان صدور كليه احكام خود فتواى آنها را به دست آورند، از آنان بخواهند تصدى امور قضا و حكم را عهده دار شوند. چون مردم آن روزگار عزت عالمان و رو آوردن حاكمان و واليان را به آنان - در حالى كه اين حاكمان از آنها اعراض داشتند - مشاهده كردند، براى طلب علم سر بر افراشتند، تا از سوى حاكمان مورد عزت و احترام قرار گيرند، براى طلب علم سر به افراشتند، تا از سوى حاكمان مورد عزت و احترام قرار گيرند، و جاه و مقام به دست آورند. از اين رو به علم فتاوا رو آوردند، و علم خود را بر حكمرانان عرضه كردند، و با آنها آشنا شدند، و از آنان حكومت و جايزه خواستند. برخى از آنان محروم شدند، و بعضى به مقصود رسيدند، و آن كه پيروز شد از ذلت طلب خوارى پستى و حقارت مصون نماند، در نتيجه فقيهان كه تا آن كه بر اثر اعراض از پادشاهان و حاكمان شدند، و پس از آن كه بر اثر اعراض از پادشاهان و حاكمان عزيز و محترم شده بودند در نتيجه رو آوردن به آنها خوار و زبون گشتند، بجز كسانى از عالمان دين كه در هر زمان خداوند آنان را مصون و موفق داشته است. سپس برخى از سران و زمامداران به اقوال و آراى مردم پيرامون اصول عقايد گوش دادند، و مايل شدند ادله آنها را در اين باره بشنوند، و هنگامى كه مردم رغبت حاكمان را به مناظره و مجادله دريافتند، رو به سوى علم كلام آوردند، و كتابها در اين زمينه تصنيف كردند، و طريق مجادله را معين، و فنون رد و نقض را در مقالات استخراج و مرتب كردند، و مدعى شدند كه مقصود آنها پاسدارى از دين خدا و دفاع از سنت و ريشه كن كردن بدعت است. پس از آن سران و فرمانروايانى پديد آمدند كه غور در كلام و بحث و مناظره در آن را مصلحت ندانستند، زيرا ادامه آن موجب بروز كينه ها و دشمنيهايى مىشد كه به ويرانى شهرها منجر مىگرديد، و تمايل پيدا كردند در فقه و اولويت مذاهب مجتهدان بحث و مناظره شود. از اين رو مردم كلام و اقسام علوم را رها كردند، و به مسائل مورد اختلاف ائمه فقه رو آوردند، و ادعا كردند كه مقصود آنها استنباط دقايق شرع، و بيان علل اختلاف آرا، و فراهم ساختن اصول فتواهاست، و در اين زمينه كتابهاى زياد تصنيف، و استنباطهاى بسيار كردند، و انواع مجادله را كه تا به امروز ادامه دارد ترتيب دادند. و معلوم نيست كه خداوند براى روزگاران پس از ما چه تقدير كرده است. آرى انگيزه مردم در رو آوردن به بحث و مناظره در مسائل مورد اختلاف همين بوده است.و اگر نفوس ارباب دنيا به يكى از علوم رغبت پيدا مىكرد، مردم نيز به سمت آن علم رو مىآوردند، و از توجيه و بهانه تراشى دست نمى كشيدند و مىگفتند آنچه را كه بدان مشغولند علم دين، و مطلوب آنها تنها تقرب به درگاه پروردگار جهانيان است.