نشانه هاى عالمان آخرت
علماى آخرت را نيز نشانه هايى است:1- اين كه عالم دانش خود را وسيله تحصيل دنيا قرار ندهد، زيرا پست ترين مرتبه عالم اين است كه حقارت و پستى دنيا و ناپايدارى و كدورتهاى آن را درك كند، و بزرگى قدر آخرت و دوام و صفاى نعيم و جلال دولت آن را بشناسد، و بداند كه دنيا و آخرت ضد يكديگر، و مانند دو هوو مىباشند كه اگر يكى را خرسند كنى ديگرى خشمگين مىشود، و يا مانند دو كفه ترازويند كه اگر يكى را سنگين كنى ديگرى سبك مىشود، و يا مانند مشرق و مغربند، كه اگر رو به سوى مشرق آورى از مغرب دور مىشوى، و يا مانند دو قدحند كه يكى پر و ديگرى تهى باشد، به اندازه اى كه از ظرف پر در تهى مىريزى تا آن را پر كنى ديگرى خالى مىگردد. شك نيست كه هر كس حقارت و تيرگيهاى دنيا را نشناسد، و نداند كه لذتهاى آن با درد و رنج آميخته است، و آنچه از آن صاف و زلال به نظر مىآيد پايدار نيست از خرد تهى است، چه در اين امر مشاهده و تجربه رهنمون ماست، و در اين صورت كسى كه از خرد تهى است چگونه مىتواند از عالمان باشد. و آن كه بزرگى امر آخرت و دوام آن را نداند كافرى است بى ايمان، و آن كه فاقد ايمان است چگونه ممكن است از جمله عالمان به حساب آيد. و آن كه نداند دنيا و آخرت در تضادند، و جمع ميان آنها انديشه نابجايى است، آن فرد نسبت به همه شرايع پيامبران ناآگاه و حتى به اول تا آخر قرآن كافر است؛ با اين حال چطور ممكن است چنين كسانى در زمره دانشمندان به شمار آيند. و هر كس همه اين امور را بداند، و آخرت را بر دنيا ترجيح ندهد، آن را براى خود اختيار نكند، بى شك اسير شيطان است؛ شهواتش او را به نابودى كشانيده، و شقاوت و بدبختى بر او غلبه يافته است، و كسى كه در اين درجه از جهل و شقاوت باشد چگونه ممكن است از گروه عالمان محسوب گردد.در اخبار داوود عليه السلام آمده كه خدا فرموده است: «عالمى كه شهواتش را بر دوستى من برگزيند كمترين كارى كه با او مىكنم اين است كه لذت مناجات خود را بر او حرام مىسازم اى داوود! درباره عالمى كه دنيا او را سرمست كرده است از من مپرس، چه اين كار تو را از طريق محبت من باز مىدارد؛ اين عالمان رهزنان راه بندگانم مىباشند.» (358)اى داوود! هر گاه براى من جوينده اى ديدى خدمتكار او باش. اى داوود! هركس گريخته اى را به سوى من باز گرداند، نام او را در زمره آگاهان و عارفان مىنويسم، و هر كه را جزو آگاهان به حساب آوردم هرگز عذاب نمى كنم.»از اين رو گفته شده است: مجازات عالمان ميراندن دل آنهاست، و مردن دلهاى آنها اين است كه با اعمال آخرتى دنيا را طلب مىكنند؛ به همين سبب يحيى بن معاذ رازى گفته است: زيبايى و شكوه علم و حكمت زمانى از ميان مىرود كه به وسيله آنها دنيا را بخواهند؛ وى به علماى دنيا مىگفت: اى صاحبان علم كاخهايتان قصرى و خانه هايتان كسروى گونه شده، جامه هايتان طاهرى، كفشهايتان جالوتى، مركبهايتان قارونى، ظرفهايتان فرعونى، عزاداريهايتان جاهلى، آيينهايتان شيطانى گرديده است؛ پس روش محمدى كجاست و اين شعر را مىخواند:
«وراعى الشاة يحمى الذئب عنها
فكيف اذا الرعاة لها ذئاب» (359)
فكيف اذا الرعاة لها ذئاب» (359)
فكيف اذا الرعاة لها ذئاب» (359)
«يا معشر القراء يا ملح البلد
ما يصلح الملح اذا الملح فسد»
ما يصلح الملح اذا الملح فسد»
ما يصلح الملح اذا الملح فسد»