عقل و شرافت آن: بدان براى اثبات شرافت عقل نيازى به ارائه دليل نيست، بويژه كه پيش از اين شرف علم بيان و روشن شده است، و عقل خود سرچشمه علم و منبع و اساس آن است، و در حقيقت دانش ثمره درخت عقل و به منزله نور نسبت به خورشيد و رويت نسبت به چشم مىباشد؛ و چگونه ممكن است عقل داراى اين شرافت نباشد، و حال اين كه آن سرمايه كسب سعادت در دنيا و آخرت است، و چطور مىتوان در شرف آن ترديد كرد، در صورتى كه چهار پايان با همه نارسايى فهم در برابر عقل اظهار شرم و ترس مىكنند، تا آن جا كه پرجثه ترين و درنده ترين و زورمندترين آنها هنگامى كه چشمش به انسان مىافتد شرمگين و بيمناك مىشود، زيرا احساس مىكند كه انسان به سبب اختصاص به دانستن حيله و نيرنگ بر او برترى و چيرگى دارد؛ از اين رو پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است: «سالخورده در ميان قومش مانند پيامبر در بين امتش مىباشد.» (446) و اين به سبب بسيارى مال و فزونى سن و زيادى نيروى او نيست، بلكه به سبب فزونى تجربه كه حاصل عقل اوست مىباشد؛ به همين علت است كه كردها و تركها و درشتخويان عرب و ديگر مردم با آن كه فاصله زيادى با چهار پايان ندارند طبيعتا به سالخوردگان احترام مىگذارند. به همين سبب بسيارى از دشمنان لجوج كه تصميم مىگرفتند پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم را به قتل برسانند، همين كه چشمشان بر او مىافتاد، و ديده هاشان به جمال آن حضرت روشن مىشد، فروغ نبوت كه از صفحه رخسار آن بزرگوار مىدرخشيد بر آنها مىتابيد و از او به هراس مىافتادند، اگر چه اين نور مانند عقل در درون وجود او مستقر بود. بارى شرافت عقل امرى بديهى و درك آن غير قابل انكار است، و مقصود ما در اين جا تنها ذكر اخبار و آياتى است كه در اين باره وارد شده است. خداوند متعال در كتاب خود آن را نور ناميده و فرموده است: «الله نور السماوات و الارض» (447) و عمل حاصل از عقل را روح و زندگى خوانده و فرموده است: «و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا» (448) و نيز: «او من كان ميتا فاحييناه» (449) و در آن جا كه از نور و ظلمت سخن گفته مراد علم و جهل (450) مىباشد، چنان كه فرموده است: «يخرجهم من الظلمات الى النور.(451)پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است: «اوامر پروردگارتان را تعقل كنيد، و عمل بر طبق فرمان و عقل را به يكديگر سفارش كنيد، تا آنچه را بدان ماءمور گشته و يا از آن نهى شده اند بشناسيد، و بدانيد كه آن كار شما را در نزد پروردگارتان بزرگ مىگرداند. همچنين بدانيد كه خردمند كسى است كه خدا را اطاعت كند، هر چند بد منظر، زبون، فرومايه، و بد هياءت باشد، و نادان آن است كه خدا را معصيت كند، اگر چه كه در پيشگاه حق تعالى بوزينه و خوك از كسى كه او را نافرمانى مىكند خردمندترند، و به اين كه مردم دنيا شما را بزرگ مىدارند فريفته نشويد، چه شما در زمره زيانكارانيد.» (452)همچنين فرموده است: «نخستين چيزى كه خدا آفريده عقل است؛ به او فرمود: پيش آى، پيش آمد؛ سپس به او فرمود: باز گرد؛ باز گشت. پس از آن فرمود: به عزت و جلالم سوگند هيچ مخلوقى گرامى تر از تو نيافريدم، اخذ و اعطا، و ثواب و عقاب خود را به تو منوط و وابسته ساختم.» (453)اگر گفته شود: اين عقل اگر عَرَض است چگونه پيش از اجسام آفريده شده، و اگر جوهر است چطور ممكن است قائم به نفس و نامتحيز باشد (454)، پاسخ اين است كه اين مطلب از مسائل علم مكاشفه است، و ذكر آن در علم معامله شايسته نيست. و غرض ما در اين جا بيان علم معامله است.مى گويم:من اين حديث را به طور كافى در كتاب خود به نام عين اليقين كه آن را در علم مكاشفه تصنيف كرده ام شرح داده ام، كتاب مذكور مشتمل بر انوار حكمتها و اسرار سخنان معصومين عليهم السلام است.غزالى مىگويد:پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است: «انسان به سبب حسن خلق مرتبه روزه گير شب زنده دار را به دست مىآورد، و حسن خلق او به كمال نمى رسد مگر آگاه كه عقلش كامل گردد، در اين هنگام ايمانش نيز كامل شده، و خدا را فرمانبردار گرديده، و دشمن خود ابليس را نافرمانى خواهد كرد.» (455)ابو سعيد خدرى روايت كرده كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است: «براى هر چيزى تكيه گاهى است، و تكيه گاه مؤمن خرد او و عبادت وى به اندازه عقل اوست (456) آيا سخن فاجران را نشنيده ايد كه مىگويند: «لو كنا نسمع او نعقل ما كنا فى اصحاب السعير.» (457)از براء بن عازب نقل شده كه گفته است: پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: «فرشتگان به وسيله عقل در طاعت حق تعالى جد و جهد مىكنند، و مؤمنان فرزند آدم به اندازه خردشان در اين راه مىكوشند، از اين رو فرمانبردارترين آنها خردمندترين آنهاست.» (458)از ابن عباس روايت شده كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است: «هر چيزى را وسيله و ساز و برگى است، و وسيله و ساز و برگ مؤمن خرد اوست؛ و هر چيزى را مركوبى است، و مركوب آدمى عقل اوست؛ و هر چيزى را ستون و پايه اى است، و ستون و پايه دين عقل است؛ و هر قومى را مقصدى است و مقصد عابدان عقل است؛ و هر قومى را سرپرستى است، و سرپرست عابدان عقل است؛ و هر بازرگانى را سرمايه اى است، و سرمايه مجتهدان عقل است؛ و هر خانواده اى را نگهبانى است، و نگهبان خانواده صديقان عقل است؛ هر ويرانى را آبادانى است، و آبادانى آخرت عقل است؛ و هر كسى را باز مانده صديقان كه آنان بدان نسبت دارند، و به وسيله آن از آنها ياد مىشود عقل است، و لازمه مسافران خيمه است، و خيمه مؤمنان عقل است.» (459)پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است: «محبوبترين مؤمنان نزد خداوند كسى است كه خويشتن را به طاعت حق تعالى بگمارد، و خير خواه بندگانش باشد، عقلش را كامل و عمل خود را خالص گرداند، و بينش به دست آورد، و طبق آن در دوران زندگانى خويش عمل كند، تا پيروز و رستگار شود.»(460)پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است: «خردمندترين شما كسى است كه ترسش از خداوند بيشتر و نظرش در آنچه به آن امر و از آن نهى شده نيكوتر است، هر چند كمتر از همه به مستحبات بپردازد.»(461)