دانشى كه واجب كفايى است - کتاب علم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کتاب علم - نسخه متنی

سیدمحمد صادق عارف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دانشى كه واجب كفايى است

بايد دانست كه واجب از غير آن، زمانى شناخته مىشود كه اقسام علوم بيان گردد، و علوم در رابطه با دانشى كه ما در صدد بيان آنيم يا شرعى است و يا غير شرعى. منظور از علوم شرعى آنهايى است كه از پيامبران كه درود خدا بر آنها باد به دست آمده است، اين دانشها مانند حساب و هندسه نيستند تا عقل به آنها باد به دست آمده است، اين دانشها مانند حساب و هندسه نيستند تا عقل به آنها راه يابد، و از قبيل علوم پزشكى به شمار نمى آيند، تا از طريق تجربه به دست آيند، همچنين مانند علم لغت نمى باشند، تا از راه سماع حاصل شوند.

علوم غير شرعى سه نوعند: پسنديده، نكوهيده و مباح. علوم پسنديده آنهايى است كه با مصالح دنيا بستگى دارند، مانند پزشكى و حساب، و اينها نيز بر دو قسمند: يا واجب كفايى مىباشند، و يا فضيلتند و واجب نيستند.

واجب كفايى آن علمى است كه در قوام امور دنيا نمى توان از آنها بى نياز بود، مانند دانش پزشكى، زيرا براى بقاى تندرستى ضرورى است، همچنين علم حساب كه در معاملات، و تقسيم وصايا و ميراثها و جز آنها ضرورت دارد؛ اينها دانشهايى هستند كه اگر يك شهر از دارندگان اين دانشها خالى بماند مردم آن شهر در تنگنا و سختى مىافتند، و اگر يك تن به اين كار قيام كند كافى است، و وجوب از ديگران ساقط مىشود. و نبايد از سخن ما در شگفت شد كه مىگوييم دانش پزشكى و حساب واجب كفايى است، چه اصول مشاغل نيز همه واجب كفايى مىباشند، مانند كشاورزى، بافندگى، سياست، بلكه حجامت، زيرا اگر شهر از حجامتگر خالى بماند، هلاك به اهل آن شهر رو مىآورد، و مردم با فقدان آن خود را در معرض نابودى قرار داده دچار سختى مىشوند، زيرا آن كه درد را داده، درمان را نيز فرستاده و مردم را به استفاده از آن ارشاد كرده، و اسباب به دست آوردن آن را فراهم ساخته است. بنابراين با اهمال و سستى در معالجه نبايد خود را در معرض هلاكت قرار داد.

اما آنچه فضيلت به شمار مىآيد، و واجب نيست از قبيل تعمق در دقايق حساب و حقايق دانش پزشكى و جز اينهاست كه مىتوان از آنها بى نياز بود، ليكن تحصيل آنها مايه مزيد قوت بر مقدار مورد احتياج است. دانشهاى نكوهيده علم سحر و طلسمها و شعبده و جادوگرى است.

دانش مباح مانند علم به اشعارى است كه خالى از سخافت فكر باشد، و علم تاريخ و امثال آنهاست.

اما علوم شرعى كه مقصود ما بيان آنهاست همگى مطلوب و پسنديده اند. ليكن گاهى دانشهايى كه به گمان بعضى شرعى مىباشند با علوم شرعى مشتبه مىشوند. بنابراين علوم مذكور نيز به پسنديده و نكوهيده تقسيم مىشوند. علوم پسنديده شرعى چهار قسم است: اصول، فروع، مقدمات و متممات.

1- اصول

مشتمل بر چهار چيز است: كتاب خداوند (قرآن) سنت پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم، اجماع امت و آثار صحابه. اجماع بدان سبب اصل است كه بر سنت دلالت دارد، از اين رو در مرتبه دوم اصل قرار دارد. آثار صحابه نيز به همين گونه است چه آنها هم بيانگر پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم مىباشند».

مى گويم:

بنابر مبانى ما (شيعه) درست اين است كه به جاى آثار صحابه آثار اهل بيت يعنى امامان معصوم عليهم السلام گفته شود، زيرا همه آثار صحابه براى ما حجت نيست، و چنان كه در جاى خود ثابت شده تنها آثار معصومين عليهم السلام مىتواند سند و حجت باشد.

2- فروع

عبارت از علومى است كه از اصول دانسته مىشود: اما نه به موجب الفاظ آنها بلكه بر حسب معانى كه عقل از آنها آگاهى مىدهد، و به سبب آنها دايره فهم گسترش مىيابد، تا آن جا كه از لفظ، مفهوم آن و چيزهايى غير از آن فهميده مىشود، چنان كه گفتار پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم كه فرموده است: «داور در حال خشم نبايد داورى كند».(152) دانسته مىشود كه داور در حال حبس بول، گرسنگى رنجورى، تشنگى، شوق و شهوت زياد و امثال اينها كه او را از انديشه و احتياط در صدور حكم داورى و فيصله دعاوى باز مىدارد نبايد داورى كند.»

مى گويم:

اين از ديدگاه ما قياسى نادرست است، و بر اساس اصول ما (شيعه) درست اين بود، كه آيه شريفه: و لا تقل لهما اف (153) را مثال مىآورد، زيرا از آن استفاده مىشود كه به طريق اولى زدن و ناسزا گفتن به پدر و مادر نيز ممنوع است.

غزالى مىگويد:

فروع بر دو گونه است: اول آنچه مربوط به مصالح دنياست، و فن فقه محتوى آن است، و فقيهان عهده دار آن مىباشند، چه اينان عالمان دنيايند. دوم آنچه متعلق به آخرت است، و آن علم احوال قلب و اخلاق نكوهيده و ستوده آن است، و آنچه پسنديده حق تعالى و يا ناپسند اوست، و اين همان است كه بخش آخر اين كتاب عينى دو بخش مهلكات و منجيات عهده دار بيان آن است، و ديگر علم به تاءثيراتى است كه در عبادات و عادات از قلب انسان بر اعضا و جوارح او ظاهر مىشود و بخش اول اين كتاب گوياى آنهاست.

3- مقدمات

اين علوم به منزله آلات و ادوات علوم شرعى است، مانند علم لغت و نحو كه آلت و وسيله دانستن كتاب خدا و سنت پيامبرند صلّى الله عليه وآله وسلّم. اينها ذاتا علوم شرعى به حساب نمى آيند، ليكن به خاطر دين و شرع فرا گرفتن آنها لازم شده است، زيرا آيين اسلام به زبان عرب آمده، و هر آيينى ناگزير زبانى دارد، و آموختن آن زبان به منزله ابزارى براى آن آيين است. از ديگر آلات علوم شرعى علم نوشتن خط است، جز اين كه آن ضرورى نيست، چه اگر بتوان همه آنچه را شنيده مىشود از بر كرد به نوشتن نيازى نيست، ليكن چون مردم غالبا در اين امر ناتوانند نوشتن ضرورت يافته است.

4- متممات

اين علوم بر دو قسمند يا مربوط به دانستن قرآن مىباشند كه اين خود سه گونه است:

اول - آنچه مربوط به الفاظ قرآن است مانند علم قرائت و مخارج حروف.

دوم - آنچه مربوط به معانى قرآن است، مانند علم تفسير، چه مستند اين علم نيز نقل است، و مجرد لغت كافى نيست.

سوم - آنچه مربوط به احكام قرآن است، مانند شناخت ناسخ و منسوخ، خاص و عام، نص و ظاهر، و چگونگى به كارگيرى برخى آيات نسبت به بعضى آيات ديگر، و اين را علم اصول فقه ناميده اند، و سنت را نيز شامل است.

قسم دوم متممات علومى است كه مربوط به اخبار و آثار است، مانند علم رجال و نامهاى آنها، علم به نامهاى صحابه و صفات آنها، علم به عدالت راويان و احوال آنان براى شناخت ضعيف آنها از قوى، علم به عمرهاى راويان براى دانستن حديث مرسل از مسند و آنچه به اين امر مربوط است.

اينها علوم شرعى هستند، و همه آنها دانشهايى پسنديده اند، بلكه همگى واجب كفايى مىباشند.

/ 22