روضه ابوالفضل عليه السلام - کرامات الحسینیة علیه السلام معجزات سید الشهداء علیه السلام بعد از شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات الحسینیة علیه السلام معجزات سید الشهداء علیه السلام بعد از شهادت - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روضه ابوالفضل عليه السلام

بدون ترديد حضرت بقية اللّه روحى فدا در مجالس عزادارى حضرت سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين عليه السلام حاضر مىشوند زيرا آن حضرت خود را صاحب عزاء مىدانند به خصوص اگر مجلس را افراد متّقى و با اخلاص ترتيب داده باشند و باز بالاخص اگر در اَمكنه متبرّكه تشكيل شود و يا روضه اى خوانده شود كه مورد علاقه آن حضرت باشد. مثَلا غالبا در مجالسى كه روضه حضرت ابوالفضل عليه السلام خوانده مىشود آن حضرت نظر لطفى به آن مجلس دارند.

حضرت آية اللّه سيد حسن ابطحى حفظه اللّه مىفرمايد يكى از دوستان كه راضى نيست اسمش را بگويم. در سال هزار و سيصد و شصت و سه به مكّه معظمه مشرف مىشود روحانى كاروان كه مرد خوبى بود سه شب قبل از آنكه به عرفات برويم در عالم رؤيا حضرت ولى عصر عليه السلام را زيارت مىكند آن حضرت به او مىفرمايد كه در روز عرفه روضه حضرت ابوالفضل عليه السلام را بخوان كه من هم مىآيم ضمنا مخدره اى كه فلج بود در كاروان بوده كه بايد زير بغلهايش را بگيرند تا او اعمالش را انجام دهد. در ضمن زن دائى ايشان هم در آن كاروان بوده كه فرزندش در جبهه شهيد شده بود شب عرفه در خواب مىبيند كه پسرش آمده مىگويد حالم خوب است و من كشته نشده ام اين مادر از خواب بيدار مىشود عكس فرزندش را مىبوسد وگريه زيادى مىكند، آن زن افليج مىگويد جريان چيست اين عكس كيست او جريان شهادتش را براى زن افليج نقل مىكندو عكس پسرش را به او نشان مىدهد زن افليج عكس پسر زن دائى را مىگيرد و مثل كسى كه با شخصى زنده حرف مىزند به او خطاب مىكند و اشك مىريزد و مىگويد تو امروز كه روز عرفه است بايد از خدا بخواهى كه امام زمان عليه السلام را به كاروان ما بفرستد و مرا شفا دهند.

بعد از ظهر عرفه در بين دعاء عرفه روحانى كاروان مشغول روضه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام شد. همه اهل كاروان مىديدند كه ناگهان مردى بسيار نورانى با لباس احرام در وسط جمعيّت نشسته و براى مصائب حضرت ابوالفضل عليه السلام زياد گريه مىكند افراد كاروان كم كم مىخواستند متوجّه او شوند به خصوص بعد از آنكه روحانى كاروان گفت كه من چند شب قبل خواب ديدم كه حضرت بقيّة اللّه روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا به من فرمودند كه روز عرفه روضه حضرت ابوالفضل عليه السلام را بخوان من هم مىآيم آن مرد ناشناس متوجّه شد كه بعضى به او نگاه مىكنند همه منجمله زن افليج معتقد شده بودند كه او خود حضرت است لذا از ميان جمعيّت حركت كرد مىخواستند از در خيمه بيرون بروند كه آن زن افليج صدا زد آقا و اشاره به پايش كرد يعنى پاهاى من فلج است حضرت برگشتند و به او نگاه كردند و با اشاره به او فهماندند خوب مىشوى و از در خيمه بيرون رفتند.

دوست ما مىگفت كه اين زن همان ساعت كسالتش برطرف شد و توانست تمام اعمال حجّش را انجام دهد.(38)




  • باز افتادم بسرم سوداى عشق
    عاشقان را با سرو باجان چكار
    عاشق آن باشد كه در درياى آب
    آنكه بهر آبى از عالم گذشت
    جوئى ار از عاشق صادق نشان
    نام او گويم به آواز جلى
    كرد كارى در ره سوداى عشق
    عاشقان پا در گل حيرت شدند
    آنزمان كو رايت همّت فراشت
    نى همى در راه او از جان گذشت
    از جهان و هرچه اندر آن گذشت



  • مىكند مجنون دلم دعواى عشق
    عاشقان را دست و پا نايدبكار
    تشنه لب جان را سپارد دل كباب
    بهر معشوقش فداى آب گشت
    من نشانت مىدهم اندر جهان
    هست او عباس فرزند على
    آنچنان نوشيد او ميناى عشق
    جانفدايان جمله در خجلت شدند
    داد در راه برادر آنچه داشت
    از جهان و هرچه اندر آن گذشت
    از جهان و هرچه اندر آن گذشت



/ 54