علم كيميا - کرامات الحسینیة علیه السلام معجزات سید الشهداء علیه السلام بعد از شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات الحسینیة علیه السلام معجزات سید الشهداء علیه السلام بعد از شهادت - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علم كيميا

آقاى شيخ محمّد سمامى حائرى مىنويسند: مرحوم سيّد موسى سبط الشيخ براى حقير در نجف اشرف نقل نمودند شخصى جهت قرار گرفتن علم كيميا، متوسل به حضرت سيد الشهداء عليه السلام گرديد و سه سال پيوسته زيارت عاشورا معروفه و غير معروفه را در ساعت و جاى معين در حرم مطهر سيد الشهداء عليه السلام خواند پس از سه سال حضرت را در خواب مىبيند حضرت از او مىپرسند براى چه اين قدر توسل پيدا مىكنى و چه مىخواهى

عرض مىكند: علم كيمياء را طالبم، حضرت مىفرمايند: اين علم بدرد تونمى خورد، عرض مىكند: من طالب اين علم هستم. حضرت مىفرمايد: صبحها مرد نابينائى در كنار قبر حبيب بن مظاهر اسدى مىايستد او داراى اين علم است.

اين شخص از خواب بيدار شده فورا بطرف حرم حركت كرده و منتظر باز شدن حرم مىشود مىبيند اين آقا فقيرى است و مردم به او كمك مىكنند، پيش اورفته و خواسته خود را بيان مىكند و اوّل انكار، بعد از ماءيوس شدن از او به توسل خود ادامه مىدهد، در مرتبه دوّم حضرت در خواب مىفرمايند: خواسته تو پيش همان شخص است... بالاخره در مرتبه سوّم حضرت همان شخص را معرّفى مىنمايد و مىفرمايند ديگر مرا در خواب نخواهى ديد.

بعد از بيدار شدن و اصرار و پافشارى به آن شخص او را همراه خود مىبرد به مقبره ابن ابى فهد حلّى و چند نوع دارو به او مىدهد و دستورات لازم را داده و مىگويد من طالب علم كيمياى ولايت اهل بيت عليهم السلام هستم و احتياجى به اين داروها ندارم، آن شخص مىگويد براى مطلب بيشتر سه روزديگر مراجعه كن، روز سوم كه مراجعت مىكند متوجه مىشود آن شخص فوت نموده و تمام اثاث ولوازمش را از اطاق خارج كردند و دور ريخته اند.(59)




  • آمدم تاسرنهم برخاك پايت ياحسين
    آمده سوى تو اى مولاى من عبد ذليل
    آمدم همچون گدايان بر دراحسان تو
    از گناه زشت خود زار و پشيمان آمدم
    تشنه فيض توباشم اى سحاب مرحمت
    عشق روى تو گرفته در دل وجانم مقر
    آيد از ناى وجود من نوايت ياحسين



  • جان خود سازم بقربان و فايت ياحسين
    بنگرم من جلوه حق از عطايت ياحسين
    كن نظر شاها در ايندم برگدايت ياحسين
    جويم اميد عنايت از سخايت ياحسين
    گرچه خود لب تشنه دارند اشقيايت ياحسين
    آيد از ناى وجود من نوايت ياحسين
    آيد از ناى وجود من نوايت ياحسين



/ 54