... مقبلان را چو وحى باشد راى
پس برهنه شوند چون شمشير
جان روحانيان قدسى را
چيست رمى الجمارنزد خرد
چون به موقف رسند از پس شوط
چون عروس حرم كند جلوه
وز پى بوس خال رخسارش
حبشى صورتى كه سلطانان
روشنان فلك براى شرف
حور خلخال ناقه حجّاج
تا همى كعبه رابه هر دو جهان
حرم كعبه باد كعبه خلق
تاكش از كعبه يادگار كنند(1)
همه انديشه استوار كنند
تا كه با نفس كارزار كنند
وقت لبّيك شرمسار كنند
نفس امّاره سنگسار كنند
سنگ آن راه اشكبار كنند...
جان شيرين برو نثار كنند...
سرفشانند و جان نثار كنند...
دست بوسش هزار بار كنند...
كحل اغبر از آن غبار كنند
بهر تشريف گوشوار كنند...
مأمن هر گناهكار كنند.
تاكش از كعبه يادگار كنند(1)
تاكش از كعبه يادگار كنند(1)
هزار منّت و شكر خداى عزّوجّل
كه سوى صدر خراميد باز صدر اجل...
كه سوى صدر خراميد باز صدر اجل...
كه سوى صدر خراميد باز صدر اجل...
دو كعبه ديدند امسال حاجيان به عيان
يكى است كعبه حجّاج و عرضه گاه دعا
حريم هر دو ميادين حرمت است و قبول
چو گرد كعبه كشيدى تو دايره زطواف
زخطّ و دايره اى كز طواف و سعى كشند
مثال كعبه و سعى تو مركز و پرگار
نشانحلقه و دست تو همچو گوى انگل...(2)
نه آن چنان كه دو بيننده ديده احوال
يكى است قبله محتاج و تكيه گاه امل
يمين هر دو محلّ ميامن است و قبل...
كشيده گشت خطى بر همه خطا و زلل
صحيفه حسنات تو گشت پر جدول
نشانحلقه و دست تو همچو گوى انگل...(2)
نشانحلقه و دست تو همچو گوى انگل...(2)
اى زده لبيكّ شوق از غايت صدق و صفا
بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا...
بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا...
بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا...
1 ـ ديوان كامل استاد جمال الدّين محمّد بن عبدالرّزاق اصفهانى، تصحيح ، حسن وحيددستگردى ، چاپ دوم 1362 كتابخانه سنايى صص 143 ـ 141 2 ـ همان صص 230 ـ 229