بنى اُميّه قيامشان براى از ريشه بركندن قرآن بوده است
سيره معاويه هدم اركان اسلام، و هدم قرآن بود در لباس اسلام و در پوشش قرآن. و اين به مراتب از جهت عمق و تأثير، از جنگهاى پدرش أبوسفيان شديدتر و ضرباتش مهلكتر بود.اين مرد مجرم و شيطان دسيسه باز و حيله گر و مكّار كه ديديم در جواب قيس كه ميگويد: ما به شما در بدر و اُحد شمشير زديم تا شما به اكراه اسلام آورديد، ميگويد: اللَهُمَّ غَفْرًا! «خداوندا گناه ما را بيامرز!» و اينجا خداشناس ميشود و غفران ميطلبد، و آنگاه كه در برابر احتجاج و استدلال قوى ابن عبّاس در حقّانيّت و مظلوميّت أميرالمؤمنين عليه السّلام و غاصبيّت خود فروميماند و فرمان لعن و سبّ آنحضرت را صادر ميكند و به شهرها مينويسد؛ چون از بحث به منزل باز ميگردد پنجاه هزار درهم براى ابن عبّاس حقّ السّكوت هديّه ميكند، و بر طبق سنّت و سيره عمر كه به شهرها نوشت: قرآن بخوانند ولى تفسير نكنند و حديثى از پيامبر روايت نكنند، او هم جلوى قرآن را ميگيرد.روايات و احاديث وارده در تفسير قرآن از رسول اكرم، حقيقت قرآن است. و اينان چون بخوبى واقف بودند كه احاديث رسول الله، جنايت و خيانت آنها را برملا ميكند، منع از حديث و روايت كردند.قرآن را بخوانند؛ امّا بى معنى و بدون محتوى، بدون فهم و درايت؛ زيرا اريكه حكومتشان با فهم سازگار نبود. قرآن كتاب علم و تعقّل است، بنابراين امر به عدم تفسير و معناى قرآن در جميع موارد، امر به هدم آنست.ولى خداوند وعده داده است قرآن را حفظ كند، و متعهّد شده است از دستبرد و تحريف ظاهرى و باطنى مصون بدارد: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَـفِظُونَ. (403)«حقّاً و تحقيقاً به عهده ماست كه قرآن را نازل كنيم؛ و ما حقّاً و تحقيقاً نگهدار و حافظ آنيم.»