فلسفه زبان ديني دان استيور، فلسفه زبان ديني، ترجمه و تحقيق ابوالفضل ساجدي، قم: نشر اديان، پاييز 1384. كتاب فلسفه زبان ديني، نوشته دان آر. استيور حاوي مباحثي شگرف و فراگير و كاوشي دقيق و جامع در عرصه زبان ديني و مسائل علمي وابسته به آن است كه تا زمان نگارش آن، كمتر نويسنده اي بدان همّت گمارده است. مؤلف با عنايت خاص به چرخش زبان شناختي سده بيستم و نگرش هاي تازه فراروي دين پژوهان و دگرگوني هاي شگرف پديد آمده در فهم زبان ديني به پژوهش پرداخته است. به رغمِ وفورِ تأليفات به زبان انگليسي در تك تك حوزه هاي متعدد زبان شناختي، كمتر كتابي مي توان يافت كه نگرشي جامع به نتايج پژوهش ها در زبان ديني داشته باشد. مؤلف اين كتاب به نوبه خود، در اين عرصه گام هاي بلندي پيش نهاده است. تلاش نويسنده براي طرح آراي متعدد، متناظر و مكمل يكديگر و اشاره به نقدهاي ديگران و داوري نهايي در هر بخش و جمع بندي آن در انتها، از ديگر مزاياي اين كتاب است. در نتيجه، مؤلف به توليد اثري تحليلي نايل آمده كه درصدد نيل به رأيي نو در ميان انبوه آراي متقابل و متعارض است. زواياي متعددي كه مي توان در تحليل گزاره هاي ديني يافت، به گونه اي زيبا در اين كتاب گردآوري شده و مشكلات هر زاويه طرح شده و گامي نو در عرصه زبان پژوهي دين برداشته شده است. تسلط نويسنده به آراي جديد و مؤثر در زبان دين، كه بيشتر مباحث فصل چهارم تا آخر كتاب را شامل مي شود، توجه هر خواننده اي را به خود جلب مي كند. كتاب حاضر حاوي پي نوشت هاي مفصل نويسنده است كه افزون بر آشكارسازي زواياي نهان بحث، بستر پژوهش هاي فزون تر را براي مشتاقان اين عرصه فراهم مي سازد. نويسنده در انتها نيز براي مطالعات فزون تر در شاخه هاي علمي مرتبط به بحث، منابعي معرفي كرده و ويژگي هاي علمي هر يك را برشمرده است. مترجم نيز بخشي تحليلي ـ نقدي به كتاب افزوده تا تلاش نويسنده را در معرفي چهره هاي تأثيرگذار در عرصه زبان ديني و بررسي آن ها، در باب سه موضوع از مباحث كتاب (پوزيتويسمِ منطقي، نظريه ويتگنشتاين و حاميان وي در غيرمعرفت بخشي گزاره هاي ديني، و هرمنوتيك فلسفي) تكميل كند. توجه ويژه به اين سه موضوع به دليل نقش بنياني، اهميت فزون تر، تأثير پردامنه و در بر گرفتن طيف وسيعي از انديشورانِ ساحتِ زبان ديني در قرن بيستم است كه ضمن مباحث كتاب از آن هايادشده است. افزودن عنوان «تحقيق» به ترجمه به دليل همراه شدن كتاب با همين فصل تحليلي نقدي با عنوان «سخن مترجم» است كه به ارزيابي كتاب مي پردازد.
مروري بر فصول كتاب و برجستگي هاي آن ها
در فصل نحست كتاب، نويسنده به طرح مباحث مقدماتي شامل چرخش زبان شناختي در فلسفه در قرن بيستم و تأثير آن در پيدايش چرخش زبان شناختي در دين، و خاستگاه يوناني زبان شناسي و فلسفه زبان مي پردازد. سپس مؤلفه هاي الگوي فلسفه يوناني را، كه تا عصر جديد بر تفكر فلسفي حاكم بوده، بيان مي كند و وجوه تغيير اين مؤلفه ها در فلسفه جديد را آشكار مي سازد. بدين ترتيب، نويسنده خاستگاه تحولات زبان ديني را به خوبي تبيين كرده است. در فصل دوم كتاب، مروري بر پيشينه تاريخي بحث صورت گرفته است. نويسنده در اين فصل ابتدا رويكردهاي سه گانه سنتي در باب زبان ديني شيوه سلبي، تك معنا و تمثيلي و سپس ساير جريان هاي فكري و تاريخي مؤثر در بحث نزاع كليات درباره ماهيت زبان، و شيوه هاي تفسير كتاب مقدس را عرضه مي كند. توجه هم زمان نويسنده به بستر فلسفي و تفسيري، گوياي دقت نظر وي در تحليل زبان ديني است. در فصل سوم، چالش ابطال پذيري ناشي از نگرش پوزيتويسم منطقي، ديدگاه راسل و ويتگنشتاينِ متقدم و نقش آنان در زبان ديني محور سخن قرار گرفته و ساختار اوليه نزاع ابطال پذيري و ثمرات بعدي آن به وجهي نيكو ترسيم شده است. در فصل چهارم، چرخش زباني ويتگنشتاين ِ متأخر و نقش شگرف آن در رويكردهاي قرن بيستم به زبان ديني را روشن مي سازد. نويسنده در اين بخش به نگرش هاي معرفت بخش و غيرمعرفت بخش و توضيح هر يك مي پردازد. وي در طرح رأي ويتگنشتاين ، مؤلفه هاي ديدگاه وي شامل بازي هاي زباني، صورت حيات، غيرمعرفت بخشي گزاره هاي دين، و رأي وي در باب باورهاي ديني و ايمان گرايي را محور سخن قرار داده است. نگاه جامع نويسنده به ديدگاه هاي فلسفي، زباني و ديني ويتگنشتاين و پيوند آن ها با يكديگر، تحسين برانگيز و قابل توجه است. طرح نظريه كنش گفتاري آستين ، كه مهم ترين متفكر تأثيرگذار در عرصه زبان ديني پس از ويتگنشتاين است، و كساني كه پس از وي در صدد كاربست اين رأي در تحليل باورهاي ديني برآمده اند، از ديگر مطالب ممتاز اين فصل به شمار م ي رود. در فصل پنجم، رويكردهاي هرمنوتيكي در حال گسترش در قاره اروپا درباره زبان و دين، كه شباهت هاي جالبي با تفكر ويتگنشتاين ِ متأخر دارد، بحث شده است. نويسنده در اين فصل با هنرِ ويژه خويش، نقش بنياني روش سنتي هرمنوتيك، يعني نظريه تفسير متني، در روش هاي بديل به زبان و معرفت شناسي در قرن بيستم را از يك سو، و پيوند مباحث هرمنوتيك و زبانِ ديني را از ديگر سوي، آشكار مي سازد و گامِ تازه اي در اين ساحت پيش مي نهد. فصل حاضر، انواع نگرش هاي هرمنوتيكي، شامل رويكرد ناحيه اي تا عام، نگاه هستي شناختي هايدگر و گادامر ، جانبداري انتقادي هابرماس و ريكور و ديدگاه ديويد تريسي را محور سخن قرار مي دهد. در پايان، از نظريه خواننده پاسخ بحث مي كند; جرياني فكري كه مشابه فلسفه هرمنوتيكي گادامر و ريكور است و حوزه دريافت پوياي معنا را توسعه بيشتري مي دهد. اين نظريه به دليل بهبودبخشي به نظريه گادامر و ريكور و نيز نقش شگرف آن در پژوهش هاي تفسيري كتاب مقدس قابل توجه ويژه اي است. در فصل ششم، استعاره، تمثيل و نماد محور سخن قرار گرفته است. اين فصل از اين حيث اهميت دارد كه به لحاظ تاريخي، استعاره در فلسفه و دين جايگاهي حاشيه اي در حد آرايه زبان، به معناي چيزي كه در علم معاني بيان و شعرشناسي مهم بوده نه در فلسفه، داشته است. اما چشم انداز فلسفي در نيمه آخر قرن بيستم اين وضعيت را به طور اساسي و به سرعت تغيير داده و اين امر در تحليل زبان ديني تأثيري شگرف بر جاي نهاده است. بر همين اساس، نويسنده رويكردهاي متعدد به استعاره از نگاه آرايه اي تا امري معرفت بخش و نوسانات آن را مرور كرده و جايگاه زبان استعاري دين را تبيين كرده است. در بحث از زبانِ نماد، آراي تيليش ، گيلكي ، ريكور و وجوه تمايز آن آشكار شده است. در عرضه زبان تمثيل، سنت توماس آكويناس ، ديويد تريسي ، ديويد بورل و ساسكيس محور سخن قرار گرفته است. تلفيق زبانِ استعاره، نماد و تمثيل در اين فصل و تلاش براي كشف وجوه تمايز و ارتباط ميان آن ها، ارائه آراي سنتي و نو در اين باب و تبيين جايگاه استعاره در تفسير كتاب مقدس و الهيات، گام هاي بلندي است كه به ارتقاي تحليل هاي زبان ديني مي انجامد. فصل هفتم كتاب ناظر به الهيات روايي است; گام مهمي كه در تحليل زبان كتاب مقدس، كه حاوي حكايات فراواني است، اهتمام تامي مي طلبد و نويسنده بدان تفطن داشته است. در اين فصل، نگرش هاي مكتب هاي ييل، شيكاگو و كاليفرنيا عرضه شده است. متفكران ييل مي كوشند تا ماهيت و اهميت حكايات در كتب مقدس را بيان كنند، بدون آنكه ريشه آن ها را در ساختارهاي كلي انسان شناختي جستوجو كنند. انديشمندان شيكاگو حكايات را به چارچوب هاي فرهنگي و فلسفي مرتبط مي دانند و در پي كشف آن ها هستند. طرفداران مكتب كاليفرنياكه بركار جيمزمك كلندون متمركز بودند، براي تبيين الهيات روايي بيشتر بر زندگي نامه تكيه مي كنند. در فصل هشتم، محور سخن نهضتِ ساختارگرايي و پساساختارگرايي است. توجه نويسنده به اين موضوع نشانه ديگري از جامعيت نگاه وي به مكاتب نوظهور مؤثر در فهم زبان ديني است; زيرا ساختارگرايي در اوايل دهه شصت پديدار شد، و پساساختارگرايي در دهه هفتاد ظهور كرد و تأثير بسياري بر فهم كتاب مقدس بر جاي نهاد و دلمشغولي به پساساختارگرايي در دهه هشتاد و نود را در پي داشت. استيور در اين فصل ابتدا تأثير بنيادين سوسور بر ساختارگرايي را به تصوير مي كشد و سپس آراي ژاك لاكان ، لوي استراس و ميشل فوكو را عرضه مي كند و بحث ساختارگرايي را با بيان نقش ساختارگرايي در تحليل آموزه هاي ديني به پايان مي برد. در بخش پساساختارگرايي نيز با ارائه نظرات دريدا و فوكو و نقدآن ها، نقش اين آراء در زبان دين را بيان مي كند. در فصل نهم، كه به نتيجه گيري ضمن ارائه الگوي متغير اختصاص دارد، با توجه به طرح انواع رويكردهاي متقابل زبان ديني در كتاب حاضر، نويسنده براي تقليل تقابل ها، كاهش تشتت ها و نزديك كردن آراء مي كوشد و آنان را سازگار با يكديگر تلقّي مي كند. وي با تكيه بر نظر ويتگنشتاين تضاد عميق ميان رويكرد تك معنا و تمثيلي را كاهش مي دهد و چشمگيرترين لازمه تحوّلات اخير در زبان ديني را فهم پذيري و قابليت انتقال آن مي شمارد. علاوه بر اين فصول، كتاب حاوي پي نوشت هاي مفصلي در پايان كتاب است. صفحات پايان بخش كتاب نيز به معرفي كتاب هاي كليدي پرداخته است كه به طور مستقل در باب هر يك از موضوعات مرتبط به زبان ديني مانند معناشناسي، هرمنوتيك، نگرش هاي نمادين، تمثيلي و استعاري، نظريه خواننده پاسخ، ساختارگرايي، پساساختارگرايي، و الهيات روايي به نگارش درآمده است.