حکمت های عرفانی حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت های عرفانی حج - نسخه متنی

رحیم کارگر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت‏هاي عرفاني حج

پديدآورنده:رحيم کارگر،

حج، با شکوه‏ترين، معنوي‏ترين و اثر بخش‏ترين عبادات است و از منظر عرفاني مي‏توان اسرار و حکمت‏هاي گهر باري براي آن در نظر گرفت. در اين چشم‏انداز قدسي، «حج» تبلور و تجلّي فضايل و مکارم اخلاقيِ بهترين معبر و گذرگاه به سوي معبود ازلي و نيکوترين منزل تزکيه و تهذيب نفس است. عارفان، سير و سلوک عرفانيِ خود را در حج به کمال مي‏رسانند و عابدان، عرشي‏ترين عبادت‏ها و طاعت‏ها را در آن انجام مي‏دهند. سالکان الي اللّه‏ به فيض لقاي الهي نائل مي‏آيند و عالمان، بر معرفت و حکمت قدسيِ خود مي‏افزايند... حج به راستي ديار معرفت و دلدادگي، کوي محبّت و شيدايي، وادي سير و سلوک و تقرّب، سراي عبوديت و فروتني و رستاخيز دل‏ها و جانهاي مشتاق است.

اين عبادت بي بديل و ناب، فلسفه‏اي به گستره اقيانوس‏ها، مفهومي به عظمت کوه‏ها، ثمره‏اي به پهناي آسمان‏ها، حکمتي به حلاوت گل‏ها و معنويتي به اوج کهکشان‏ها دارد و چه نيکو است که اين همه زيبايي و حلاوت را در دانشگاه عارفان فرزانه و عالمان وارسته به نظاره بنشينيم و غوّاص اقيانوس حکمت و دانش گهربار آنان باشيم.

حج، داراي اسرار و حکمت‏هاي شگرف و فلسفه و اهداف والايي است که با دانستن آنها، حج‏گزار مي‏تواند حجّي عارفانه، عاشقانه و حکيمانه به‏جاي آورد و با راز و رمز قدسي آن، بيشتر و بهتر آشنا شود.

از ديدگاه عارف کامل آيت‏اللّه‏ ملکي تبريزي است که:

«حج و ساير عبادات، بايد آنگونه انجام شود که خدا مي‏خواهد و تنها زماني به اين امر رسيده و از نتيجه عبادت برخوردار مي‏شويم که هدف از آن عبادت را بدانيم. اگر کسي حج را همانگونه که در روايات آمده، انجام دهد و به تک تک اعمال و نيت‏هاي آن عمل کند، مي‏توان گفت: آنگونه حج را به‏جا آورده است که خداوند مي‏خواهد».(1)

حج، اسرار و ابعاد مختلف عرفاني، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... دارد که در اين مقال، تنها به گوشه‏اي از حکمت‏هاي عرفاني آن اشاره مي‏شود:

يک ـ شناخت خدا

«توحيد» و «شناخت خدا»، مهم‏ترين و بايسته‏ترين و ظيفه انسان‏ها است و هيچ تکليف و امري، به بايستگي و اهميت آن نيست. توحيد، اساس و رکن تمامي اعتقادات و اعمال است و انسان در همه مواقع، به‏خصوص در حج، بايد بر معرفت و شناخت خود نسبت به آفريدگار فزوني بخشد و يقين و ايمان خود را به يگانگي، قدرت، علم، سلطنت، تقدّس و ربوبيت او مستحکم سازد.

به راستي حکمت و فلسفه اصليِ «حج»، توحيد و معرفة‏اللّه‏ است؛ يعني حج‏گزاران بايد در حج شناخت و علم خود را درباره صفات و اسماي الهي زياد کنند، با دقت و انديشه در اعمال و ارکان حج، هر چه بيشتر با آيات و نشانه‏هاي او آشنا شوند.

امام سجّاد عليه‏السلام در سفارش‏هاي خود به شبلي، به اين امر توجّه ويژه‏اي داشته، مي‏فرمايد: «هل عرفت بموقفک بعرفة، معرفة‏اللّه‏ سبحانه...»(2) «آيا هنگام توقف در عرفات، معرفت خدا را يافتي...؟».

صاحبِ المراقبات در باره اين حکمت حج مي‏نويسد:

«خداوند متعال انسان را از خاک آفريده و او را به ديدار و پناه خود دعوت نمود. نزديکي و پناه او نيز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنويت است و به جهت اينکه انسان در اوايل کار، به دليل فرو رفتن در تاريکي‏هاي عالَم طبيعت و اسارت در کره خاکي و ميان آب و گِل، عالم‏هاي عالي دسترسي ندارد. خداوند، عالمِ او را با ايجاد مکاني آباد کرده و آن را خانه خود ناميد و آن را زيارتگاه زائران و طالبان حضرتش قرار داد تا بر گِرد آن چرخيده، زيارتش کنند و به مقتضاي حال خود، با پروردگارشان مأنوس شده و با اين امور، آماده عالم‏هاي قدس و نزديک شدن به خدا گردند. براي اين زيارت نيز عبادت‏هايي مقرر فرموده (حج) که تمامي آنها، باعث پرواز از عالم خاکي به عالم ملکوت، جبروت و لاهوت است. به عبارت ديگر، اين عبادت‏ها انسان را آماده زيارت کعبه حقيقي مي‏کند که در باره آن، در روايت آمده است: زمين و آسمانم گنجايش مرا ندارد، بلکه قلب بنده مؤمنم گنجايش مرا دارد. اين عبادات باعث شناخت نفس مي‏شود که شناخت پروردگار را در بر دارد.»(3)




  • رو به هر قبله که کردم صنما سوي تو بود
    نقش هر چهره غبار عاليه خط تو داشت
    چشم دل روزنه خلوت جان، زان دادند
    که از اين روزنه راهي به سر کوي تو بود...



  • وآنچه محراب به معماري ابروي تو بود
    پشت هر پرده نهان، آيينه روي تو بود
    که از اين روزنه راهي به سر کوي تو بود...
    که از اين روزنه راهي به سر کوي تو بود...



عارف الهي مرحوم حاج سيد هاشم حداد، در خاطرات و حالات خود از حج فرمودند:

«رمي جمره عقبه، بالأخص خيلي براي من جالب بود؛ چون در جمره اولي و جمره وسطي انسان رو به قبله مي‏ايستد و رمي مي‏کند؛ يعني با توجّه و استقبال کعبه، انسان شيطان را مي‏زند و مي‏راند. اما در جمره عقبه که بايد انسان پشت به قبله کند و رمي نمايد، اين چه معنا دارد؟ معني آن، عين توحيد است؛ يعني آن کعبه‏اي را که من تا به حال با اين نفس خود، بدان توجّه مي‏نمودم، آن را اکنون پشت سر گذاره و با توجّه به اصل توحيد ـ که داراي جهت و سمتي نيست و با نفسي که از آن نفس بيرون آمده و توجّه بدان سو ندارد ـ مي‏خواهم شيطان را رمي کنم...».(4)

امام خميني، اين عارف کبير، حکمت اصلي حج را توحيد و تنزيه مي‏داند که با عمل دقيق به دستورات عباديِ حج حاصل مي‏شود:

«در مراتب معنوي حج، که سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديک مي‏نمايد؛ حاصل نخواهد شد، مگر آنکه دستورات عبادي حج، به‏طور شايسته و مو به مو عمل شود... لبّيک‏هاي شما جواب دعوت حقّ تعالي باشد و خود را محرم براي وصول به آستانه محضر حق تعالي نماييد.»(5)

دو ـ انس و تقرّب (لقاي الهي)

حج، موقعيتي شکوهمند و فرصتي کم‏نظير براي انس و دلدادگي به محبوب حقيقي و تقرّب و نزديکي به ساحت قدسي او است. وارستن از غير و رسيدن به دوست و لقاي فرحناک او، حکمت حکيمانه حج است و رستگار و سعادتمند کسي است که غير را بگذارد و بگذرد و به يار بپيوندد.

اعمال و مناسک نوراني حج، بر صفاي درون و نورانيت دل مي‏افزايد و پرده‏هاي حجاب دل را به کناري مي‏نهد و او را آماده معرفت و لقاي الهي مي‏سازد. قلوب عاشقان و عارفان، در حج آمادگي بيشتري براي معرفت، محبّت و وصال الهي پيدا مي‏کند و آنان را به معبود ازلي نزديک‏تر مي‏سازد.




  • آتش به جانم افکند شوق لقاي دلدار
    در کيش عشقبازان، راحت روا نباشد
    اي ديده اشک مي‏ريز، اي سينه باش افکار..



  • از دست رفت صبرم، اي ناقه پاي بردار
    اي ديده اشک مي‏ريز، اي سينه باش افکار..
    اي ديده اشک مي‏ريز، اي سينه باش افکار..



پيشواي هشتم در باره اين فلسفه قدسيِ حج مي‏فرمايند:

«انّ علّة الحجّ الوفادة الي اللّه‏ تعالي... و التقرّب في العبادة الي اللّه‏ عزّوجل».(6)

«علّت حج، ورود به (ميهماني) خداي متعال است...(و در آن) نزديک شدن به خداوند بلند مرتبه است.»

مولي محسن فيض کاشاني در اين باره مي‏نويسد:

«کسي که به قصد خانه خدا حرکت مي‏کند، چنان است که به قصد خدا و زيارت او مي‏رود. بنابراين، مناسب است کاري کند که در ميعاد معيّن، به‏فيض لقاي خدا فائز شود و ثابت است که کاميابي از لقاي رحمت او، منوط به اخلاص در عمل است که بهترين راه ملاقات حضرت کردگار مي‏باشد.»(7)

عالم ربّاني مولا احمد نراقي نيز مي‏نويسد:

«حج اعظم ارکان دين و عمده چيزهايي است که آدمي را به حضرت ربّ العالمين نزديک مي‏سازد و آن اهمّ تکليفات الهيه و اصعب عبادات بدنيه (است)... غرض اصلي از خلقت انسان، شناخت خدا و وصول به مرتبه محبّت و انس به او است و آن موقوف است بر صفاي نفس و تجرّد آن. پس هر چه نفس انساني صاف‏تر و تجرّد آن بيشتر شد، انس و محبّت او به خدا بيشتر مي‏شود و براي حصول (به اين امر)... خداي تعالي قرار عباداتي را فرمود که متضمّن اين امور هستند... از ميان عبادات، حج مشتمل بر اين امور است».(8)

از ديگاه صاحب «محجّة البيضاء»:

«کسي که قصد خانه کعبه کند، قصد خدا کرده و زائر او است و آنکه در دنيا قصد زيارت خانه او را کرده، سزاوار است که زيارتش ضايع نشود و در ميعادگاهي که معيّن شده است، مقصود او برآورده شود و مقصودِ او، نظر کردن به وجه کريم خداوند و رسيدن به لقاي او است. بنابر اين، شوق به لقاي خداوند ناگزير او را به اسباب اين لقا تشويق مي‏کند... نبايد از واژه نظر به وجه خداوند سبحان ـ که در کتاب و سنت و غير اين دو آمده ـ تصوّر شود که مراد نظر کردن با چشم سر به صورتي مانند صورت‏هاي ديگر است. بي‏شک خداوند از اين مقوله برتر است؛ بلکه مقصود معناي ديگري است که آن را تنها راسخان در علم مي‏دانند.»(9)

عارف شهير، امام خميني قدس‏سره در اين باره مي‏گويد:

«توجّه داشته باشيد که سفر حج، سفر کسب نيست، سفر تحصيل دنيا نيست، سفر الي‏اللّه‏ است. شما داريد به طرف خانه خدا مي‏رويد. تمام اموري که داريد و انجام مي‏دهيد، به طور الوهيت بايد انجام بدهيد. سفرتان از اينجا که شروع مي‏شود وفد الي‏اللّه‏» است. سفر به سوي خداي تبارک و تعالي است.»(10)

و نيز مي‏فرمايد:

«گردش به دور خانه خدا، نشان دهنده اين است که به غير از خدا، گرد ديگري نگرديد.»(11) و «در سعي بين صفا و مروه، با صدق و صفا سعي در يافتن محبوب کنيد که با يافتن او (توحيد ناب)، همه بافت‏هاي دنيوي گسسته شود...»(12)

عارف کبير حاج سيد هاشم حداد مي‏فرمود:

«روزي براي ديدن فلان، در کاظمين که بودم، به خانه‏اش رفتم، ديدم خود با زوجه‏اش ايستاده‏اند و چمدانها و اسباب را بسته و عازم مسافرت به حج هستند. پس از کرّات و مرّاتي که حج رفته بود و شايد تعدادش را غير از خدا کسي نداند. به وي نهيب زدم: تو که هر روز کربلا مي‏روي، مشهد مي‏روي، مکه مي‏روي؛ پس کي به سوي خدا مي‏روي؟! وي حق سخن مرا خوب فهميد و ادراک کرد؛ اما به روي خود نياورد و خود را به ناداني و غفلت زد و خنده‏اي به من نمود و خدا حافظي کرد و گفت: دعاي سفر براي من بخوانيد و چمدان‏ها را دست گرفته، بيرون مي‏برد تا به حرکت در آيد...

بعضي از مردم حتّي افراد مسمّي به سالک و مدّعيِ راه و سبيل الي اللّه‏، مقصود واقعي‏شان از اين مسافرتها، خدا نيست. براي انس ذهني به مدرکات پيشين خود و سرگرمي با گمان و خيال و پندار است و بعضاً هم براي به دست آوردن مدتي مکان خلوت با همراه و يا دوستان ديرين، در آن اماکن مقدسه مي‏باشد.

و چون دنبال خدا نرفته‏اند و نمي‏خواهند بروند و اگر خدا را دو دستي بگيري ـ و العياد باللّه‏ ـ مثل آفتاب، نشان دهي، باز هم قبول نمي‏کنند و نمي‏پذيرند؛ ايشان ابدا به کمال نخواهند رسيد. ولهذا در تمام اين سفرها، از آن مشرب توحيد چيزي ننوشيده و از ماء عذب ولايت، جرعه‏اي برکام‏شان ريخته نشده، تشنه و تشنه‏کام باز مي‏گردند و به همان قصص و حکايات و بيان احوال اوليا و سرگرم شدن با اشعار عرفاني و يا ادعيه و مناجات‏هاي صوريِ بدون محتوا، عمر خودشان را به پايان مي‏رسانند.»(13)

سه ـ فروتني و تواضع

خاکساري و خشوع و خضوع در محضر خداي بلند مرتبه و تواضع و فروتني واقعي و خالصانه، يکي از حکمت‏ها و اهداف نوارني حج است و حتّي مي‏توان گفت که جوهره حج و حکمت مهمّ آن، افتادگي و فرودستي و اظهار نداري و بيچارگي است. حج‏گزار در حريم وارستگي، سر مي‏نهد و دل مي‏بازد و خاضعانه بر درگاه دوست پيشاني مي‏سايد و خاشعانه شيوه شيدايي پيش مي‏گيرد.




  • هرکه را دعوي عشق است، پي يار آيد
    اين همه حسن ز هر آيينه بنمود نگار
    تا نسوزد دلي از عشق، ننالد جانسوز
    از دل سوخته فرياد شرر بار آيد...



  • صادق آن است که با ديده خونبار آيد
    تا که صاحب نظري طالب آن يار آيد
    از دل سوخته فرياد شرر بار آيد...
    از دل سوخته فرياد شرر بار آيد...



(الهي قمشه‏اي)

امام علي عليه‏السلام در باره اين فلسفه نوراني مي‏فرمايد:

«و فرض عليکم حجّ بيته الحرام. و جعله سبحانه علامةً لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزّته».(14)

«و بر شما واجب کرد حج خانه خود را... و آن را نشانه فروتني مردم در (پيشگاه) عظمتش و تسليم وپذيرش آنان نسبت به عزّت و بزرگي‏اش قرار داد.»

امام رضا عليه‏السلام نيز مي‏فرمايد:

«انّ علّة الحجّ الوفادة الي اللّه‏... و ما فيه من الخضوع و الاستکانة والذّل».(15)

«...حج (باعث به وجود آمدن) خضوع، استکانت و ذلّت مي‏شود.»

عالم ربّاني، ملاّ مهدي نراقي در اين باره مي‏نويسد:

«خداي تعالي آن (بيت عتيق) را با نسبت دادن به خود شرف بخشيد و براي عبادت بندگان خود بر پا داشت و اطراف آن را حرم خود ساخت و با تحريم شکار و کندن درخت آن، بر حرمت خانه خود تأکيد فرمود و آن را بمانند پايتخت پادشاهان مقرّر داشت تا زيارت کنندگان از راه‏هاي دور، ژوليده مو و غبار آلود، قصد آن کنند و براي صاحب خانه تواضع و فروتني کنند و به درگاه جلال و عزّت و عظمت او تضرّع و زاري نمايند؛ با اعترافشان به اينکه او منزّه است از اينکه خانه‏اي وي را در برگيرد يا در شهري جاي گيرد.»(16)

امام راحل قدس‏سره نيز در بحث‏هاي خود، به اين مطلب اشاره فرموده که خودخواهي، تکبّر و خودبيني، با روح حج (خدا خواهي و توحيد) در تضاد است و شخص بايد اين صفات رذيله را کنار بگذارد:

«حجاج مواظب باشند که رضاي غير خداوند را در اعمال خود، شرکت ندهند و جهات معنوي حج بسيار است و مهم آن است که حاجي بداند که کجا مي‏رود... بداند که هر خود خواهي و خود بيني، با خدا خواهي مخالف است و با هجرت الي‏اللّه‏ مباين و موجب نقص حج است.»(17)

عارف والا مقام، ملکيِ تبريزي نيز در سفارش‏هاي خود به حج‏گزاران، آنان را چنين با فلسفه حج آشنا مي‏کند:

«بايد با جسم و جان متواضع بوده و همانگونه که در روايات آمده‏است، يکي از کفش‏هايش را به دستش بگيرد. هر قدر مي‏تواند بايد در اظهار خشوع و خواري جدّيت به خرج دهد...»(18)

چهار ـ تقويت معنويت

يکي از ابعاد عرفاني حج، روحانيت و معنويت ويژه آن است. اعمال و مناسک حج ـ مانند طواف، سعي، نماز، بيتوته، رمي و قرباني ـ داراي معنويت و صفاي ويژه‏اي است و اين بر روح و روان انسان تأثيرات مثبت و شگرفي دارد؛ چنانکه اماکن مقدّس و پاک سرزمين وحي نيز اثرات زيادي دارد و خانه مطهّر خدا و عرفات و مشعر و... هريک در پاکسازي درون و تقويت روحانيت انسان، نقش مهمي ايفا مي‏کند. حضور در حج و آشنايي عميق با فلسفه آن، باعث مي‏شود که دين و ايمان انسان به رشد و بالندگي برسد و باطن و درون او صفا و نورانيت کسب کند.

مولاي عارفان حضرت علي عليه‏السلام مي‏فرمود: «والحج تقويةً للدّين»؛(19) « (خداوند) حج را وسيله تقويت دين قرار داد.»

امام رضا عليه‏السلام در روايت زيبايي به حکمت‏هاي متعدّد حج اشاره فرموده که يکي از آنها، باز داشتن جانها از فساد است (و حظره الأنفس عن الفساد)(20) و اين باز داشتن از پليدي‏ها، مايه نزديکي به فضايل و مکارم اخلاقي و کسب نورانيت و معنويت است.




  • يک نفس بي ياد جانان بر نمي‏آيد مرا
    سر به سر گشتم جهان را، خشک وتر ديدم‏بسي
    جز جمال او به چشم‏تر نمي‏آيد مرا



  • ساعتي بي شور و مستي سر نمي‏آيد مرا
    جز جمال او به چشم‏تر نمي‏آيد مرا
    جز جمال او به چشم‏تر نمي‏آيد مرا



از ديدگاه عالم ربّاني آيت‏اللّه‏ ملکي تبريزي رحمه‏الله :

«هدف اصلي از تشريع حج و ساير عبادات، تقويت بُعد روحاني است تا انسان با معنويت شده و از عالَم جسم، به «عالم معني» ترقي نموده و شناخت خدا، دوستي و انس او را به دست آورد و در سراي کرامت او با اوليايش به سر برد. و به جهت اينکه تمام انسانها ـ به جز عدّه نادري ـ قبل از بلوغ، به خاطر نداشتن عقل، علم و عمل؛ بُعد حيواني‏شان کامل شده و درندگي، حيوانيت و شيطنت در آنان نيرومند و قواي عقلاني و معنوي آنان ضعيف مي‏شود؛ به‏گونه‏اي که موجودي است که به جز حيوانيت، چيزي نداشته و گويا سگ، خوک و شيطان بالفعل و انسان ضعيفي است بالقوه! لطف خداي متعال اقتضا نمود که آنان را به حال خود رها نکرده و پيامبراني براي آنان فرستاده و براي آنان شريعت‏ها، عبادت‏ها و اعمالي تشريع کرده است تا آنان را از بُعد جسماني به بُعد روحي؛ از گمراهي به هدايت؛ از حيوانيت به انسانيت؛ از تاريکي به نور و از دوري به نزديکي بکشاند. در اين راستا تکاليف و عباداتي براي آنان مقرّر فرمود که بعضي از آنها در از بين بردن تاريکي‏ها و بعضي ديگر در جلب نور و به دست آوردن آن مؤثر است...

بر اين اساس، ازديدگاه وي، حج دارويي الهي و مرکّب از اجزاي بسيار نافعي براي بيماري‏هاي دل مي‏باشد. اين بيماري‏ها قلب را از عالم نور باز مي‏دارد؛ مثلاً خرج کردن در حج، بيماريِ بخل را معالجه مي‏کند و تواضع و خواري در اعمال حج و طواف و نماز، مرض تکبّر را معالجه مي‏کنند.»(21)

پنج ـ عبوديت و بندگي

يکي از حکمت‏هاي فاخر حج، تعيين عيار بندگي و تسليم بودن و تثبيت رقّيت و عبوديت است. بايد عبد بود تا به حريم محبوب بار يافت و نشان «اطعني» را دريافت کرد. بنده مطيع، با دل و جان، سر به سوداي دوست مي‏نهد و در فراخناي زندگي، مي‏پسندد آنچه که جانانش مي‏پسندد. سر به فرمان او دارد تا چه بفرمايد و چه بخواهد؛ بيابان‏ها و خشکي‏ها را پشت سر مي‏نهد، فشار گرما و سرما، باد وبوران، خستگي و گرسنگي و... را تحمّل مي‏کند؛ لباس دنيوي بر مي‏کند؛ همچون عاشقان مي‏چرخد و چون گدايان مي‏دود؛ سنگ مي‏چيند و سنگ مي‏اندازد؛ قرباني‏اش را در بيابان رها مي‏کند و چون غلامان سر مي‏تراشد و... تا اثبات کند که او «بنده» است و «عبد».

پيامبرخدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مخصوصاً هنگام مناسک حج مي‏فرمود: «لبيک بحجّة حقّا تعبّداً و رقّاً»؛(22) « در کمال عبوديت و بندگي حجّ خانه تو را اجابت کردم».




  • از جمله تقصير در بندگي‏ها
    شد حق منادي؛ قل يا عبادي
    در راه يوسف، کف‏ها بريدند
    اي در رهش کم زان پردگي‏ها



  • روآب شو از شرمندگي‏ها
    تو جان ندادي کو بندگي‏ها
    اي در رهش کم زان پردگي‏ها
    اي در رهش کم زان پردگي‏ها



صاحبِ «الاربعين» مي‏نويسد:

«مسلمانان مکلّف‏اند، از اقصي نقاط زمين با نهايت فروتني و تواضع، در برابر پروردگار و خواري و تضرّع در مقابل عظمت و بزرگي صاحب آن، به زيارتش بروند... اين خود نشانه‏اي از کمال اطاعت و اظهار بندگي و عبوديت است و زائران را به کارهاي غير طبيعي و غريب مکلّف کرده، به اعمالي به ظاهر دور از طريق عقل وا داشته تا ثابت شود که اعمال ايشان فقط به قصد امتثال امر و محض عبوديت است و سبب ديگري ندارد. اين يکي از رازهاي بزرگ است که در اين عبادت نهفته است...»(23)

و در جاي ديگر مي‏نويسد:

«گروهي عجب دارند که مقصود و مراد از اين اعمال (مناسک حج) چيست؟ آن از غفلت ايشان بود از حقيقت کارها که مقصود از اين بي مقصودي است و غرض از آن بي غرضي است؛ تا بندگي بدين پيدا شود و نظر وي جز به محض فرمان نباشد و هيچ نصيب ديگر ـ عقل را و طبع را ـ بدان راه نباشد تا آن خود جمله اندر باقي کند...»(24)

صاحب «محجّة البيضاء» در باره اين حکمت عرشيِ حج توضيح مي‏دهد که:

«...(اعمال حج براي اين است که) رقّيت و بندگي (حج گزاران) تمام‏تر و اذعان و انقياد آنان نسبت به پروردگار خويش کامل‏تر شود. از اين رو، براي اداي اين امر (خداوند متعال) آنان را به اعمالي مکلّف ساخت که نفوس با آنها اُنس نداشته و عقول آنها را درک نمي‏کند؛ مانند انداختن سنگ به جمرات و آمد و رفت مکرّر ميان صفا و مروه. با امتثال اين اوامر و اعمال است که منتهاي رقّيّت و کمال عبوديت ظاهر مي‏شود.. رفت و آمد ميان صفا و مروه و رمي جمرات و نظاير اين اعمال، اموري است که نه نفس از آنها لذّتي مي‏برد و نه طبع با آنها اُنس دارد و نه عقل معاني آنها را درک مي‏کند و آنچه انسان را به انجام دادن اين اعمال وا مي‏دارد، تنها امر خداوند و صرفاً قصد امتثال حکم او است؛ چه اجراي امر او واجب است و در اين امر عقل از تصرّف و دخالت معزول و نفس و طبع از سابقه انس و انگيزه رقّيت تهي است؛ زيرا عقل هرچه را درک کند، معنايش اين است که طبع بدان گرايش يافته و اين گرايش کمکي به او و انگيزه‏اي براي تحقّق دادن آن امر خواهد بود. ازاين‏رو، در اداي اعمال حج، کمال رقّيّت و نهايت عبوديّت ظاهر مي‏شود. به همين مناسبت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ؛ به‏خصوص در باره حج فرموده است: «لبّيک در حج، به راستي تعبّد و بندگي است.»(25)

صاحب جامع السعادات نيز مي‏گويد:

«...بعضي از عبادات انفاق و بذل مال است که موجب گسستن از مال و متاع دنياست (مانند زکات و خمس و صدقات) و بعضي ديگر متضمّن خودداري از شهوات و لذّات است (مثل روزه) و بعضي مشتمل بر ياد خدا و متوجّه ساختن دل به او و به کار بردن اعضا در عبادات است؛ (مانند نماز) و در ميان آنها حج مشتمل بر همه اين امور است، با زيادتي (در آن)؛ زيرا در آن است: جدايي و ترک وطن و مشقّت سن و انفاق اموال و قطع آرزوها و تحمّل سختي‏ها و تجديد عهد و پيمان الهي و حضور در مشعرها و ديدار شعائر و تحقّق مداومت ياد خدا در اعمال آن و رو آوردن به او و به انواع طاعات و عبادات؛ با وجود اينکه اعمال آن اموري است که مردم به آنها انس نگرفته‏اند و عقول به معاني و اسرار آنها راه نمي‏يابند... چه به وسيله اين‏گونه اعمال کمال بندگي و عبوديّت ظاهر مي‏شود.»(26)

شش ـ صفاي درون و تزکيه نفس

پاکي درون و طهارت نفس، يکي ديگر از حکمت‏ها و اسرار عرفاني حج است و دست يافتن به آن، نياز به مجاهدت و تلاش‏هاي زيادي دارد. حج، فرصت گران‏بهايي براي تزکيه و پالايش نفس از آلودگي‏ها و آراستن درون به وسيله اعمال خدايي است. در اين موقعيت فرحناک که ممکن است تنها يک بار در طول عمرِ آدمي، اتفاق بيفتد، حج‏گزار بايد اين حکمت ناب را آويزه گوش و قرين قلب خود کند و عارفانه مناسک و اعمال حج را به‏جاي آورد تا در پرتو آن، به تزکيه و تهذيب نفس بپردازد و با انجام آنها از فيض‏هاي رحماني برخوردار شود.

امام رضا عليه‏السلام در شمارش فلسفه و حکمت‏هاي حج، به رفع قساوت دل و پليدي درون اشاره فرموده‏اند: «و منه ترک قساوة القلب و خساسة الأنفس» ؛(27) «(در حج) رهايي از سنگدلي و خسّت نفس است.»

عالم رباني، بهاري همداني مي‏نويسد:

«مقصود اصلي از خلقت انسان، شناخت خدا و رسيدن به درجه دوستي و اُنس با او است و رسيدن به‏اين دو غرض جز با تصفيه و پاک نمودن قلب ممکن نيست... از اينجا بوده که شارع مقدّس، عبادات را يک نسق نگردانيده؛ بلکه مختلف جعل کرده است؛(28) زيرا که به هريک از آنها رذيله‏اي از رذايل، از مکلّف زايل مي‏گردد تا به اشتغال به آنها، تصفيه تمام عيار گردد و چون عمل حج مجمع العناوين بود با زيادي؛ چه اينکه مشتمل است برجمله‏اي از مشاقّ اعمال، که هريک بنفسه صلاحيّت تصفيه نفس را دارد... مضافاً بر تشرّف بر حرم خدا و خانه او، علاوه به حصول رقّت که مورث صفاي قلب است به ديدن اين امکنه شريفه...»

ملاّ مهدي نراقي نيز اشاره مي‏کند:

«شکّي نيست که اجتماع در چنين جايگاهي، علاوه بر فوايدي که در آن است، از حصول الفت و مصاحبت مردمان و مجاورت بزرگان و نيکان که از شهرها و سرزمين‏ها آمده‏اند و همدستي همّت‏ها و انديشه‏ها و ياري و هماهنگي نفوس بر تضرّع و زاري و دعا براي سرعت اجابت در خواست‏ها و ياد کردن پيغمبراکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و بزرگداشت او و نزول وحي او... سبب نرم دلي و صفا و جلاي نفس خواهد شد.»(29)

امام خميني قدس‏سره اشاره مي‏کند که:

«پس به منا رويد... بدانيد که از اين محبوب‏ها ـ که بالاترينش حبّ نفس و حبّ دنيا تابع آن است ـ نگذريد، به محبوب مطلق نرسيد.»(30)

هفت ـ رهبانيت و رياضت

حج، يک دوره کامل رياضت شرعي و سير و سلوک عرفاني است و با مشقّت‏ها، سختي‏ها و مناسک و دلايلي که دارد، يکي از نمودهاي عيني جهاد اصغر است. وصول به فيوضات الهي و کمالات انساني، در صورتي ممکن است که شخص دست از شهوات ولذّت‏هاي زودگذر بردارد و به قدر ضرورت به آنها اکتفا کند. از اين رو، درگذشته رهبانان و زاهدان، از مردم کناره مي‏گرفتند و در غارها و شکاف کوه‏ها به سر مي‏بردند. آنان براي انس و نزديکي بيشتر به خدا، از مردم دوري مي‏جستند و از لذّت‏هاي فاني دست مي‏شستند و به اعمال طاقت فرسا و رياضت‏هاي سخت مي‏پرداختند و بدين‏وسيله مي‏کوشيدند راه آخرتشان را هموار نمايند. قرآن در باره آنان مي‏فرمايد:

...وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّه‏ِ... .(31)

«اينها از پيش انزوا و رهبانيت را اختراع و ابداع کردند و ما بر آنها چنين راه و رسمي را امر نکرديم مگر طلب رضاي خشنودي خدا...»

اما پس از مدّتي مردم از شهوات نفساني پيروي کردند و دست از تجرّد و عبادت برداشتند تا اينکه خداوند به فضل و عنايت خود، پيامبرخدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را بر انگيخت. آن حضرت مردم را به راه حق و نيکي‏ها دعوت کرد و به جاي رهبانيت و انزوا، از جهاد در راه خدا و حج سخن گفت و بدين وسيله آنها را جايگزين اعمال مشقّت‏بار فردي کرد. خود آن حضرت مي‏فرمايد: «أبدلنا بالرهبانية الجهاد و التکبير علي کلّ شرفٍ؛ يعني الحج ـ و ابدلنا بالسياحة الصوم»(32) «جهاد و تکبير گفتن بر هر بلندي ـ يعني حج ـ بدل رهبانيت است و روزه بدل سياحت.»(33)

و حتّي آن حضرت حج را، جهاد خوبي معرفي کرده است: «نعم الجهاد، الحجّ».

علامه فيض کاشاني در اين باره مي‏فرمايد:

«حق تعالي بر اين امّت، اکرام فرمود و حج خانه خدا را به عوض رهبانيت و انزوا براي آنان قرار داد و خانه کهنسال خود را به شرافت برگزيد و آن را خانه خود ناميد و مقصد بندگان ساخت و اطراف آن را حرم خانه خود قرار داد...»(34)

صاحب «الأربعين» نيز گويد:

«حج، جانشين رهبانيتي است که در ملت‏ها و اديان سابق وجود داشته است و اخبار وارده نيز به اين معنا اشاره مي‏کند و خدا در اين رهبانيتي که براي امت و پيروان حضرت محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله قرار داده‏است...»(35)




  • خوش کرد ياوري فلکت روز داوري
    در کوي عشق، شوکت شاهي نمي‏خورند
    اقرار بندگي کن و اظهار چاکري



  • تا شکر چون کني و چه شکرانه آوري
    اقرار بندگي کن و اظهار چاکري
    اقرار بندگي کن و اظهار چاکري



از ديدگاه علاّمه نراقي، چون حج بزرگ‏ترين تکليف‏هاي الهي براي اين امّت است، آن را به منزله رهبانيّت در آيين‏هاي پيشين قرار داد؛ زيرا امّت‏هاي گذشته وقتي قصد عملي مي‏کردند که دشوارترين تکليف برنفس است؛ از خلق کناره مي‏کردند و از خانمان خود جدا مي‏شدند و به سرکوه‏ها مي‏رفتند و دور شدن از مردم را به طلب انس به خدا و صافي و خالص شدن براي او در جميع حرکات و سکنات بر مي‏گزيدند؛ سپس لذّات حاضر را ترک مي‏کردند و رياضت‏هاي سخت و دشوار را به طمع آخرت بر خود لازم مي‏گردانيدند و خداوند در کتاب خود ايشان را ستوده، مي‏فرمايد: ...ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَکْبِرُونَ (36) «اين بدان سبب است که در ميان آنان دانايان و راهبان (دير نشينان و تارکان دنيا) هستند و ايشان گردن کشي نکنند» و چون اين روش کهنه شد و بر افتاد و مردم به پيروي از شهوات رو آوردند و از مداومت عبادت خداي تعالي رو گرداندند و از آن گريختند؛ خداي تعالي از بطن بطحا محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را بر انگيخت تا طريق آخرت را زنده کند و شيوه و سنّت رسولان را در سلوک آن تجديد فرمايد و چون اهل اديان از او در باره رهبانيت و سياحت در دين او پرسيدند، فرمود:

«أبدلنا بالرهبانيّة الجهاد و التکبير علي کلّ شرفٍ ـ يعني الحج و أبدلنا با لسياحة الصوم».(37) «پس خداوند بر اين امّت انعام فرمود به اينکه حج را رهبانيّت ايشان گردانيد و آن به ازاي بزرگ‏ترين تکاليف و طاعات در اديان سابق است.»

هشت ـ ياد آوري آخرت

حج با اعمال و مناسک گوناگون و تأثيرات شگرف خود، يک پيوند و ارتباط دروني بين دنيا و آخرت است و انسان را آماده پذيرش و فهم رستاخيز و حشر و نشر در قيامت مي‏کند، حج‏گزاري که با وداع از خانواده و گذر از شهرها و کشورها و بيابان‏ها شروع به اين سفر معنوي مي‏کند؛ گويا در حال رفتن به جهان آخرت است. با پوشيدن لباس سپيد احرام و پيوستن به جمع سپيد پوشان يکتاپرست و انجام اعمال و مناسک گوناگون، گويا در صحنه محشر حاضر شده و در حال گذر از مواقف حساب و کتاب و نزديکي به ساحت ربوبي است. با ياد آوري اين انگاره، حج‏گزار ارتباط و آشنايي مفيد با روز قيامت و نحوه رستاخيز انسانها پيدا مي‏کند.

پيشواي عارفان امام صادق عليه‏السلام در پايان سفارش‏هاي عرفاني خود به حج‏گزاران مي‏فرمايد:

«و لا شرع نبيّه صلي‏الله‏عليه‏و‏آله في خلال المناسک علي ترتيب ما شرعه للاستعداد و الإشارة إلي الموت و القبر و البعث و القيامة و فصل بيان السبق من دخول الجنّة أهلها و دخول النار أهلها بمشاهدة مناسک الحجّ من أوّلها إلي آخرها لأولي الألباب و أولي النهي».(38)

«هر عملي را که خداي بزرگ واجب گردانيد و هر سنتي که پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله وضع کرد؛ چه حلال، چه حرام و چه مناسک ـ به منظور آمادگي براي مرگ، عالم برزخ و قيامت است؛ بدين ترتيب و با وضع اين مراسم، عرصه قيامت را پيش از به بهشت رفتن بهشتيان و به آتش در آمدن دوزخيان، فراهم آورد.»




  • سفر کعبه نمودار ره آخرت است
    جان معني است به اسم صوري داده برون
    خاصگان معني و عامان همه اسما شنوند



  • گرچه رمز رهش از صورت دنيا شنوند
    خاصگان معني و عامان همه اسما شنوند
    خاصگان معني و عامان همه اسما شنوند



صاحب کتاب «ادب الدنيا و الدين» مي‏نويسد:

«در واجب ساختن حج، يادآوري از روز رستاخيز است؛ چون در آن، جدا شدن از مال و خاندان مطرح است و افراد عزيز و ذليل، در برابر ذات حق، به خضوع مي‏ايستند و فرمانبردار و کهنه کار در ترسيدن از خدا و ميل و رغبت بدو مجتمع ويکسانند و باز ايستادن گنه‏کاران از ارتکاب گناه و پشيماني اهل گناه برکارهاي گذشته خود، از آثار وجوب حج است.»(39)

ابو حامد غزّالي نيز نوشته است:

«از اسرار حج اين است که اين سفر، مانند سفرِ آخرت پايه‏گذاري شده و مشابه آن است و کسي که به اين مسافرت مي‏رود، بايد در هريک از اعمال آن، يکي از امور آخرت را به ياد آورد و به وسيله آن، عبرتي بگيرد و بر بينش قلبي خويش بيفزايد. بايد در آغاز سفر و هنگامي که با کسان و نزديکان توديع مي‏کند، حالت سکرات مرگ را به خاطر بياورد و در وقت جدايي و دور شدن از زادگاه، خارج شدن از دنيا و در وقت سوار شدن بر مرکب، سوار شدن بر تابوت را در نظر خود مجسّم کند و هنگامي‏که پوشش احرام را بر تن خود مي‏پيچد، به ياد وقتي باشد که کفن بر تنش مي پيچند و چون بيابان مي‏پيمايد تا به ميقات برسد، به فکر وقتي باشد که از دنيا خارج مي‏شود و در انتظار ميقات خواهد بود و ترسي که در راه از راهزنان دارد، بايد او را وادار کند که به فکر ترس از منکر و نکير باشد... وقتي که لبّيک مي‏گويد، روز رستاخيز را به خاطر بياورد که دعوت مأموران خدا را اجابت مي‏کند.»(40)


1 . المراقبات، ص385

2 . مستدک الوسائل، ج10، ص167

3 . المراقبات، ص380

4 . روح مجرد، صص 146 و 147

5 . صحيحه نور، ج19، ص42

6 . علل الشرايع، ص404، ح5

7 . حقايق، ص533

8 . معراج السعاده، ص695

9 . المحجّة البيضاء، ج2، ص273

10 . صحيفه نور، ج9، ص238

11 . همان، ص224

12 . همان، ج20، ص18

13 . روح مجرّد، صص 626 و 627

14 . نهج البلاغه، خطبه 1

15 . علل الشرايع، ص604

16 . جامع السعادات، ج3، ص480

17 . صحيفه نور، ج19، ص199

18 . المراقبات، ص397

19 . نهج البلاغه، خطبه 1

20 . علل الشرايع ص 404

21 . المراقبات، صص384 و 385

22 . حقايق، ص533 ؛ مجمع الزوايد، ج3، ص233

23 . کتاب الأربعين، امام محمد عزالي، ص56

24 . کمياي سعادت، ج1، ص238

25 . المحجّة البيضاء، ج2، ص272

26 . جامع السعادات، ج3، ص478

27 . علل الشرايع، ص404

28 . تذکرة المتّقين، ص81

29 . جامع السعادات، ج3، ص480

30 . صحيفه نور، ج20، ص190

31 . حديد : 27

32 . جامع السعادات، ج3، ص68

33 . صحيح بخاري، ج3، ص1054

34 . حقايق، ص531

35 . کتاب الاربعين، ص56

36 . مائده : 82

37 . جامع السعادا، ج3، صص480 و 481

38 . مصباح‏الشريعه، ج47

39 . ادب الدنيا و الدين، ابو الحسن ماوردي، ص172

40 . کتاب الأربعين، صص 56 و 57

/ 1