امام، مطبوعات، آزادی بیان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام، مطبوعات، آزادی بیان - نسخه متنی

گیلدا ملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام, مطبوعات, آزادى بيان

مرورى دوباره

گيلدا ملكى

كـدام يك مـوثرتر است. كاربرد زور و خشـونت و اسلحه يا هدايت و جهت دادن افكـار عمـومـى به وسيله رسـانه هـاى گـروهـى؟

استعمار مستقيم يا غير مستقيم؟

حقيقت آن است كه از رسـانه هاى گـروهـى بـويژه مطبـوعات از آغاز پيـدايـش تـاكنـون همـواره در كنار سياستهاى مستقيـم به عنـوان ابزارى در جهت پياده كـردن تـوجهات و تمايلات حكـومتها استفـاده شـده است. به مـرور و با تـوسعه وسـايل ارتبـاطجمعى, كاربـرد و اثـربخشـى رسانه ها و سرعت مبادله اطلاعات به نحـوى گستـرش پيـدا كرده و برنامه ها و تاكتيكها به طـورى وابسته كسب ((اطلاعات)) شد كه دنيـاى كنـونـى را ((عصـر ارتبـاطـات)) لقب دادند.

تهاجـم و نفوذى كه عمدتا كشورهاى صنعتى و غربى به سـوى كشورهاى جهان سـوم تدارك ديده اند, از طريق رسانه ها طراحى و اجرا مى شود. ماهواره ها, راديو و تلـويزيون, ويدئو و مطبـوعات ابزارهاى موثر و كارايـى بـراى ايـن نفـوذ به شمار مـى رونـد. جـوامع غربـى با استفاده از ايـن ابزارها, شبكه هاى نفـوذ و تسلط فرهنگى خـود را بر جـوامع مختلف هر چند داراى فرهنگ كهن گسترش مى دهند و به طور غيـر مستقيـم سياستها, رفتـارهـا, سنتها, روشها و آداب و رسـوم ملتها را از مسير عادى و سنتى خـود به سمت فرهنگ مورد نظر سـوق مى دهند. سخـن ما اين نيست كه هر آنچه از سوى وسايل ارتباط جمعى عرضه مى شود يكسره بد و نامناسب است كه اگر چنين بـود تميز بيـن خوب و بد و آشنايى با شيوه ها راحت تر بـود. اما سياستهاى فرهنگى ـ اجتمـاعى و ... به آرامـى و در كنار بـرنـامه هـاى بسيار خـوب علمى, گزارشها, ميزگردها, خبر و ... عرضه مـى شـود. و از ايـن رو بـى دليل نيست كه هـر نـوع حاكميت اعم از استبـدادى, دمكـراسـى, جمهورى, كمونيستى و ... تمايل شديد بر تسلط بر رسانه ها به طـور آشكار و پنهان دارند.

رسانه هاى گـروهـى به طور اعم و مطبـوعات به طـور اخص در ايـران مسير پرپيچ و خمـى را طـى كرده است. گاهـى روزنامه ها و مجلات در دست عناصـر ملـى, وطـن خـواه و در جهت مصالح عمـوم مردم بـوده و نـويسندگان وخبرنگاران به روشنگرى و بيان سياستهاى ضد مردمـى ـ دينى رژيمهاى داخلى و خارجـى مى پرداختند و زمانى نيز به عنـوان ابزارى كارا و مهم در جهت تثبيت پايه هاى رژيـم پهلوى و استحاله فرهنگـى به كار گرفته شـدند. از ايـن رو مطبـوعات همـواره ابزار بسيار كارا در جهت تثبيت حاكميتهاى سياسـى و سمت و سـو دادن به افكـار عمـومـى در جهات مختلف بوده است.

مطبـوعات در كشـور ما سابقه ديرينه اى ندارد. حـدود 160 سال اما از بدو پيدايـش به عنـوان يكى از اركان مهم جامعه به كار گرفته شده است; چه هنگامى كه در دست عناصر انقلابى و مشروطه خـواه بـود و مقالات تند و آتشين براى روشـن كردن افكار عمومى و هدايت مردم به سمت دورى از استبـداد نـوشته مـى شد و چه زمانـى كه در خـدمت پياده كردن و عرضه سياستهاى فرهنگـى ـ اجتماعى رژيـم پهلـوى به خدمت گرفته شد.

در عصـر ارتبـاطـات نقـش وسـايل ارتباط جمعى چيست؟

مطبـوعات در جمهورى اسلامـى چه نقشـى بايد داشته باشند؟ و وظيفه نـويسنده, روزنامه نگار چيست؟ و مطبـوعات بايد چه شيـوه اى را در پيش گيرند؟

با پيروزى انقلاب اسلامـى بسيارى از معادلات سياسـى, تفكرات, آرإ و ديـدگاهها نسبت به مسـايل مختلف تغييـر پيـدا كـرد و طبيعتـا افكار عمومى سمت و سـويى ديگر گرفت و مطبـوعات در خدمت اهداف و آرمانهاى انقلاب اسلامـى و جمهورى نـوپـا قـرار گـرفت. خط كلـى و استـراتژى اصلـى رسانه هاى گـروهـى و كاربـرد آن در نظام جمهورى اسلامـى از سـوى بنيانگذار جمهورى اسلامـى پايه گذارى شـد. بـديـن منظور ديدگاهها و آرإ حضرت امام در مورد مطبـوعات را در ادوار مختلف مـورد بـازنگـرى قـرار خـواهيـم داد تـا خط كلـى و وظايف مطبـوعات از ديـدگـاه ايشـان مـورد تبييـن قـرار گيـرد.

مـرورى بـر بيانات, سخنرانيها, نـوشته ها, تـوصيه ها و ... حضـرت امام حكايت از آن مـى كنـد كه مطبـوعات و راديو و تلـويزيـون در افكار و بيانات ايشان همواره از جايگاه ويژه اى برخـوردار بـوده است و به عنوان سلاحى موثر و اثربخـش كه مى تواند حيات مملكتى را در جهت اصلاح و يا نابـودى نشانه رود, معرفـى مى شـود. ديدگاههاى بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران را در دو بخـش كلى مـورد بازنگرى قرار مى دهيم.

1ـ قبل از پيروزى انقلاب اسلامـى تا سال 57 زمانـى كه كليه وسايل ارتباط جمعى تحت اختيـار و اراده رژيـم قـرار داشت و ارتبـاط و نشـر افكـار انقلابيـون نه از طـريق روزنـامه هـا و مجلات بلكه از شيـوه هـاى سنتـى تـر و محـدودتـر, اعلاميه, شبنـامه و ... صــورت مى پذيرفت.

2ـ از سـال 57 به بعد كه كليه وسـايل ارتبـاط جمعى, راديــــو, تلويزيون, مطبـوعات و . .. در اختيار جمهورى اسلامى قرار گرفت و از ايـن طـريق امكـان آگاهـى دهـى سياسـى, فـرهنگـى, اقتصـادى و شناسانـدن شيـوه هاى حكـومت اسلامـى و ... ميسر شـد. مقطع پـس از پيروزى انقلاب را مـى تـوان به يك دوره كـوتاه قبل از حمله رژيـم عراق به ايران و آغاز جنگ تحميلى و دوران جنگ تقسيـم بندى نمود. لازم به يـادآورى است كه آنچه از بيـانـات حضـرت امـام در ايــن نوشتار آمده است تنها بخشى از رهنمودهاى ايشان در موضـوع مـورد بحث مى باشد.

الف: دوران قبل از پيـروزى انقلاب اسلامــى

از سـال 41 لغايت 57 حضـرت امـام در سخنـرانيها, اعلاميه هـــا و ارشادات خود بر عدم آزادى مطبـوعات, جو شديد اختناق و سانسور و خطگيرى رسانه هاى گروهـى از طريق سازمان امنيت تإكيد داشتنـد و معتقد بـودند كه رژيـم حتى در چارچـوب قانون اساسى آزديهايى را كه براى مطبوعات در نظر گرفته رعايت نمى كند. از ايـن رو مكرر در بيانات خـود به شيوه هاى غلط حاكـم بر مطبـوعات تإكيد مى كردند. ايـن امر به وضـوح در بيانات ايشان ديـده مـى شـود فرازهايـى از سخنـان و نـوشته هـاى امـام بـى هيچ تـوضيحـى بـديـن قــرار است:

((مى گويند كه مدير كيهان گفته است ما ديگر راحتيـم, براى اينكه آن وقت مـا مـى نـوشتيـم و اينها نظر مـى كـردنـد, حـالا خـودشـان مى نـويسند, ما ديگر راحتيـم. منتهى ايـن اعتراض هست كه آقا چرا اينقـدر بـى حيثيت هستيد كه آنها بنويسنـد و شما ننـويسيد؟! چرا بايد مطبـوعات ما اينقـدر بـى حيثيت باشند.))(1) ((ما اكنـون در محاصـره همه جانبه به سـر مـى بـريـم, بسيارى از تلگرافات ما به مقصـد نمـى رسد, تلگـرافاتـى كه به ما شـده است غالبا نمـى رسـد. مطبـوعات كشـور آزادانه يـا به اجبـار به هتك و اهـانت مـــــا قلمفرسايى مى كنند.))(2) ((... ما كه وسيله انتشاراتـى نداريـم, همه چيز را از ما گرفته اند.

تلويزيون و راديو را از ما گرفته انـد, تلـويزيـون كه در دست آن نانجيب است, راديو هـم كه در دست خودشان است. مطبـوعات ما كثيف است. آنها مطلبى را مى نـويسند يا مى گـويند, فـورا به تمام نقاط دوردست مى رسانند, آن وقت مردم بـى اطلاع فكر مى كنند كه روحانيـون هم با آنهاست. روحانيون با ايـن مفاسد دوستى ندارد.))(3) ((... شما بنشينيـد به ايـن قانـون اساسـى عمل كنيـد. قانـون اسـاسـى مطبـوعات را آزاد كرده است. شما آزاد مـى كنيد؟! ما مرتجعيـم كه مى گوييـم بگذاريد به قانون اساسى عمل بشـود؟! بگذاريد مطبـوعات آزاد باشنـد؟! بگذاريد كه ايـن مطبـوعات روى عقيده خـودشان خبر بنـويسنـد؟ گـرچه همه شان خبيثنـد. لكـن با جميع خباثتشـان بـاز نمـى خـواهنـد ايـن قـدرسمپـاشـى كننـد.))(4)

((اينها اعصـاب مـردم را بـا ايـن بسـاطـى كه در اينجـاهـا راه مـى اندازنـد و با ايـن برنامه هايـى كه در راديو و تلـويزيـون و اينها هست و از امثـال ذالك ضعيف مـى كننـد. مطبـوعات مـــــا و روزنامه هاى ما و مجلات ما و كتـابهايـى كه منتشـر مـى شـود, تمام اينها به دست استعمار است. استعمـار است كه روزنـامه ها را ايـن طور مبتذل مى كند تا فكر جـوانهاى ما را مسموم كند. استعمار است كه برنامه هاى فرهنگى را جورى تنظيـم مى كند كه جـوان نيرومند در مملكت نباشـد. استعمار است كه برنامه هاى راديو و تلـويزيـون ما را جـورى تنظيـم مـى كنـد كه مـردم اعصـابشـان ضعيف شــود.))(5)

((... سلب آزادى مطبـوعات و ديكته كـردن سازمان به اصطلاح امنيت سند عقب افتادگى است. ))(6)

((اين است وضع كشـور مترقـى! اين است معيار دمكراسـى شاه! ايـن است حـال مملكت آزادمـردان و آزادزنان! تـإسف از وضع مطبـوعات ايران كه مستقيما زير نظر سازمان امنيت اداره مـى شـونـد و هرچه ديكته كننـد, مـى نـويسنـد و هـر تهمتـى خـواستنـد به هـرمقامـى مى زنند.))(7)

((بـرادران مبارز لازم است بـا خبـرنگاران خـارجـى هـرچه بيشتـر مصاحبه كنند و با صراحت نقـش شاه و دولت او را در ادامه اختناق و نقض قانـون اساسـى گـوشزد كنند.))(8) ((مطبـوعات هـم كه همان روزنامه هاى رژيـم ايران كه آن وقت هرچه مـى نـوشتند فقط فرمايـش اعليحضرت آريامهر بـود و هرچه مى گفتند ثناخـوانى و ثناگـويى او بـود و از آرإ ملت هيچ در آن نبود.

الان كه مى گـويند كه ما آزاد نبـوديـم هميـن روزنامه هاى خـودشان است. هميـن اينهايى كه از خـودشان است الان دارند مى گويند كه ما در خبـرهـايـى كه آن وقت مـى نـوشتيـم آزادنبـوديم.))(9)

((... بيايند ايـن را اقرار كنند به اينكه دستگاههاى تبليغاتـى ما, دستگـاههاى مطبـوعاتـى ما همه آنها بـى اختيار هستنـد و هيچ اراده اى از خودشان در پخـش اخبار ندارند و همه را سازمان امنيت تنظيـم مـى كند و اينها بايـد حتما حـرف او راپخـش كننـد.))(10)

((مهمترين وظيفه دولت آينـده ايـن است كه هر چه سـريعتـر شرايط انتخابات آزاد را فراهـم كند. از قبيل آزادى مطبـوعات به معناى واقعى كه با ذكر تمامـى واقعيات و حقايق و آگاه ساختـن مردم به همه مسايل و آشكار نمـودن جنايات پشت پرده سلسله پهلـوى.))(11)

((اينان مـى خـواهند با بعضـى كارهاى جزيـى و فريبنده مثل آزادى مطبـوعات و وعده انحلال ساواك و تظاهر به دين مبيـن اسلام, قـدرت را به شـاه جـانـى بـرگـرداننـد.))(12)

((از اعتصـاب كننـدگـان محتـرم مطبـوعات كه زيـر بـار سـانســور ديكتاتـورى نرفتند, تشكر مـى كنـم و اكنون كه دولت غير قانـونـى جديد, مدعى برداشتـن سانسور است آقايان به كار ادامه دهند و از اعتصاب بيرون آينـد تا تكليف ملت با دولت غيـر قانـونـى معلـوم شود.))(13)

همان گونه كه مشاهده مى شـود تا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى حضرت امام به طور مكرر در باب مطبوعات و چگونگى حضور آنان سخـن گفته و بر جو سانسور و اختناق موجود تإكيد مى كردند, در عيـن حال با اشراف كامل بر نقـش اثرگذارى بر افكار عمـومـى از طريق استفاده از مطبوعات در دوران اوج گيرى مبارزات مردم, بيشتريـن تإكيد را بر استفاده مطلوب از رسانه هاى گروهى بويژه مطبـوعات داشتند. به نحـوى كه از بررسى مجمـوعه بيانات ايشان از سال 41 تا بهمـن 57 در باب مطبوعات, بيـش از نيمى از موضع گيريها و بيانات ايشان در ده ماه سال 57 و همـراه با اوج مبارزات عليه رژيـم بـوده است و ايشان به كرات براى بيان نقطه نظرات و ترسيـم حكـومت مورد نظر و چگـونگـى اداره رسانه ها و خصـوصا مطبـوعات از طـريق مصاحبه بـا خبرنگاران با مردم ايران و جهان ارتباط بـرقرار كردنـد و افكار عمـومـى را مخاطب ساختند. و بـديـن ترتيب آشنايـى با دلايل بروز انقلاب اسلامـى و اهـداف مبارزان بـراى افكار عمـومـى ميسـر شـد. ديدگاهها, نگرش و رهنمـودهاى حضرت امام تا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى را در مـورد مطبـوعات مى تـوان بديـن صـورت دسته بندى كرد:

ـ نـويسنـده مطـالب و مقـالات افـراد ديگـرى به غيـر از كاركنان روزنـامه ها بـودنـد, و در واقع مطـالب سفـارشـى نـوشته مـى شـد.

ـ عدم دسترسى روحانيون و انقلابيـون به مطبـوعات براى بيان آرا, عقايد و رهنمودهايشان

ـ هتاكـى و اهانت روزنامه ها و مجلات به روحانيـون و ايجاد تضييق براى انقلابيون

ـ عدم دوستـى روحـانيـون بـا دست انـدركـاران مطبـوعات فـاســـد

ـ وابستگى رسانه هاى گروهى

ـ راديو, تلويزيون و مطبوعات

ـ به استعمار و به ابتذال كشيدن مطبـوعات به منظور مسخ فرهنگـى توسط استعمار

ـ تـإسف از سلطه سـازمـان امنيت بـر مطبـوعات و بـى مسـووليتـى مطبـوعات در قبـال تهمتهاى نـاروا زدن به هـر مقـامـى

ـ تسلط كـامل رژيـم شـاه بـر مطبـوعات

ـ نداشتـن حق اظهارنظر و معرفى سلب واقعى رويدادهاى كشور تـوسط مطبوعات

ـ بى اختيارى دستگاههاى تبليغاتى و مطبـوعات و تسلط كامل سازمان امنيت بر آنها

ـ مفسـدهآميز بـودن مجلات و به فسـاد كشيـدن جـوانـان

ـ عدم انعكاس آرإ مردم در مطبـوعات و ثناگـويـى از شاه بـراى درج اخبـار تـوسط نـويسنـدگـان مطبـوعات

ـ از بيـن بـردن آزاديهاى فـردى و مطبوعات و احزاب(14)

خـواستها و تـإكيـدات امـام در خصـوص مطبــوعات قبل از انقلاب:

ـ عدم دخـالت قـدرت و سـرنيزه در امـور مطبـوعاتى

ـ برداشتن اختناق از مطبوعات

ـ عدم نظارت سـازمـانها بـر مطبـــوعات و عدم سلب آزادى از ملت

ـ رجـوع به علمـاى اسلام بـراى تشـريح حقـايق اسلام و نشــــر آن

دررسانه هاى گروهى

ـ سلب آزادى مطبـوعات نقض قـانـون اسـاسـى است

ـ ديكته كـردن سازمان امنيت به مطبـوعات سنـد عقب افتـادگـى است

ـ عدم طرد افرادى كه در ترويج و تبليغ اسلام قلـم گرفته اند, اما اشتباهاتـى هـم دارنـد. غلط ايـن گـونه افـراد بـايـد رفع شـود

ـ حداكثراستفاده مبارزان از مطبوعات خارجى براى تشريح نقـش شاه و دولت او

ـ تعطيلـى مطبـوعات به دليل وجـود اختنـاق و سـانسـور

ـ موضع گيرى مثبت حضرت امام درمـورد تعطيلـى روزنامه ها و اعتصاب كاركنان مطبوعات

ـ آزادى مطبوعات براى بيان واقعيات و حقايق و آگاه ساختـن مردم به همه مسـايل و آشكـار كـردن جنـايـات پشت پـرده سلسله پهلـوى

ب) پس از پيروزى انقلاب اسلامى

بـا پيـروزى انقلاب شكـوهمنـد اسلامـى و همزمـان بـا آزادى كـامل مطبـوعات كه يكـى از دستاوردهاى انقلاب اسلامـى و مجاهـدات مـردم مسلمـان بـود, طيف وسيعى از نشـريـات نيز كه بسيـــارى از آنها وابسته به جريانهاى منحرف و حتى وابسته به خارج بـودند يكى پـس از ديگرى شـروع به انتشار نمـود. ويژگـى فعاليت بسيارى از آنها به جـاى استفـاده درست از فـرصتـى كه انقلاب و مـردم مسلمـان در اختيار آنها گذاشته بـود, چيزى جز ابتذال, تـوطئه, تفرقه افكنى, هتك حرمت, تضعيف نظام نـوپاى اسلامى, ترويج افكار ضد دينى و حتى ترويج وابستگى به قدرتهاى خارجـى در بر نداشت. و اينچنيـن بـود كه حضرت امام در آستانه سفر بـراى سكـونت در قـم و در حالـى كه حدودا 40 روز از پيروزى انقلاب گذشته بـود, در ايـن خصـوص نكاتى را يادآور شدند و از آن پـس نيز هشدارها, تذكرات و درخـواستهاى امـام بـراى اصلاح وضع مطبـوعات ادامه يافت.

((در مطبـوعات كه بعد از انقلاب اسلامـى خـود را در خدمت انقلاب و مسير ملت معرفـى مى كنند, مطالب و مقالاتـى درج مـى شـود كه برخلاف مسير انقلاب اسلامى است و ايـن مـوجب نارضايتى و ناراحتـى ملت را فراهـم نموده, كرارا مراجعه مى شـود كه اينجانب اقدامى بنمايـم. مـن متإسفـم از ايـن امـر. به آنان و جميع رسانه هاى تبليغاتـى نصيحت مى كنم كه ايـن جانبازى والاى ملت بود كه با اتكال به اسلام و قـوت ايمان به خـداى متعال شما را از آن اسارت و نكبت پنجـاه ساله رهايـى بخشد. اكنـون سزاوار نيست كه خلاف رضاى ملت رنجديده و بـرخلاف انقلاب اسلامـى سمپـاشـى كنيـد كه نفع آن را جز اجانب و چپاولگـران و خـدمتگزاران آنها احـدى نبـرد. مـن نصيحت خـود را تكـرار مى كنم و صلاح مطبـوعات را در آن مـى دانـم كه تحت تإثيـر راست و چپ و شـرق و غرب واقع نشـده و خـود را در مسيـــر انقلاب اسلامى قرار دهند.

شما خـود بهتر از هر كـس بايد بـدانيد كه ملت قيام كرده است تا غبار فـرهنگهاى استعمارى را از خـود بزدايـد. ما بـايـد عقايـد استعمارى را با هر شكل و فرمـش در نطفه خفه كنيـم و ايمان مردم را كه ابـرقـدرتها را به زانـو در آورده از آنان جـدا نسازيـم. اميدوارم نصيحت اين دردچشيده را بشنـويد. چنانچه ايـن نصيحت را به جـوانان وظيفه اى كه در ايـن موقع حساس مـوجب تفرقه مى شـوند, مى كنم.

مـن خـوف آن دارم كه ايـن تفرقه اندازيها به ضرر ملت رنجـديده و زيان خـود آنان تمام شـود. مـن از روزگار سياه اختناق و اسـارت بيمناكـم. مـن از ايـن گرايشهاى غربى و شرقى متإسفـم. فرزندان مـن! به آغوش اسلام برگرديد و از فرهنگ غنـى اسلام بهره برداريد. گـول آنانـى را كه جز مكيدن خـون ملتهاى مستضعف مقصـدى ندارند, نخـوريد, و از مسير انقلاب اسلامـى خارج نشـوند كه خير شما و ملت شما در آن است.))(15) ((روزنامه ها خـودشان را اصلاح كنند. خيانت نكننـد به اسلام و مسلميـن, خـون مظلـومان مـا را هـدر نـدهنـد, تبليغات سـوء را منعكـس نكنند, تـوطئه ها را جلوگيرى كنند. لكـن همه مردم در آرإ آزادند.))(16) ((آزادى بله, تـوطئه نه, آزادى بيان هست. هر كه هر چه مى خـواهد بگويد. اسلام از اول قدرت داشته است بر رد همه حرفها و بـر رد همه اكاذيب; آن قـدرت باقـى است.

بـرهان ما بـاقـى است. ما بـرهان داريـم. ما حجت داريـم.))(17)

((ملت روزنامه اى را مـى خواهـد كه مطابق آراى خـودش, مطابق آراى ملت, مطابق خواسته هاى ملت رفتار كند, مقاله نـويسـى نمـى خـواهد, قصه نـويسـى نمى خواهد, چيزهايـى را مـى خـواهد كه مطابق مسير ملت باشد. بايد جديت كنيد, مسايلـى را بنـويسيد كه مـوافق مسير ملت باشد.))(18) ((آزادى قلم و آزادى بيان معنايش ايـن نيست كه كسى بر ضد مصلحت كشـور قلمـش آزاد است كه بنـويسد. برخلاف انقلابى كه مـردم خـون پـايـش داده انـد بنـويسنـد, همچـو آزادى صحيح نيست.

قلـم آزاد است كه مطالبى اگر دارد بنويسد, آن هـم مطالبى كه به او داده مـى شـود, از همه اشخاص بنـويسد بـدون تـوطئه. وقتـى ما ديديـم كه در يك روزنامه اى از يك اشخاصى مطالب نوشته مى شـود كه اينها عمال اجانب هستند و مى خـواهند مملكت ما را باز به خرابـى بكشاننـد. از آن طـرف مقالاتـى و مطالبـى كه راجع به مسايل نهضت است, راجع به مسـايل اسلام است, يـا تحـريف مـى شـود يـا نــوشته نمى شود, ايـن طور مطبوعات را ما نمى توانيـم برايـش احترام قايل بشويم. براى مطبوعاتى ما احترام قائليـم كه بفهمد آزادى بيان و آزادى قلـم يعنى چه.))(19) ((بايد مطبوعات در خدمت كشور باشند, نه بر ضد انقلاب كشور. مطبـوعاتـى كه بر ضـد انقلاب كشـور هستنـد اينها خائن هستند. مطبـوعات بايد منعكـس كننده آمال و آرزوى ملت باشند. ...

ما از بعضـى مطبـوعات تـوطئه مى فهميم, براى اينكه مـى بينيـم كه مسايلـى كه به ضـد انقلاب است با آب و تـاب و بـا تفسيـر و طـول مى نويسند, مسايلـى كه وفق انقلاب است يا نمى نـويسند يا با اشاره رد مـى شـونـد. ايـن طـور مطبوعات مـورد قبـول ملت نيست و مـردم نمـى خرند يك همچـو روزنامه هايـى را, و اگر گفته بشـود بهشان كه اين روزنامه ايـن طـور است, مردم خـودشان نمى خرند. مردم آزادند در اينكه نخرنـد چنيـن روزنامه اى را, وقتـى روزنامه خريده نشـد روزنامه بسته مى شود.))(20)

((هر نويسنده اى كه برخلاف مسير ملت بخـواهد بنـويسد, ايـن اسباب اين مـى شود كه روزنامه بدنام بشود, گفته بشـود كه ايـن روزنامه ملـى نيست, ايـن روزنامه بـراى اجـانب است و ايـن البته بـرخلاف مصلحت روزنامه است و برخلاف شغل روزنامه نويسى است. روزنامه نويـس بايـد حفظ كنـد احترام خـودش را و حفظ احتـرام ايـن است كه روى مسير ملت رفتار كند.))(21)

((ما از سرنيزه ها و مسلسلها و اينها فارغ شـديـم, سـرقلمها حالا ضـد مـاست, قلمها به جـاى نيزه ها آمـده است, مقـاله هـا به جـاى مسلسلها, حالا به روى اسلام بسته شـده است. الان ما گرفتار سرنيزه نيستيم, ما گرفتار قلم هستيـم, اهل قلـم, ما گرفتار روشنفكـرها هستيم. ))(22)

((آقايانى كه اسـم از آزادى مـىآورنـد, چه آقايانـى كه داخل در مطبـوعات هستند و چه قشـرهاى ديگرى فـريادى از آزادى مـى زننـد, اينها آزادى را درست بيان نمى كنند يا نمـى دانند. در هر مملكتـى آزادى در حدود قانـون است, در حدود قـوانيـن آن مملكت است. ... پـس آزادى كه گفته مـى شـود كه مطبـوعات آزادند, بيان آزاد است, اينها معنايـش ايـن نيست كه مردم آزادند كه هر كارى مـى خـواهند بكنند, ... آزادى در حـدود قانـون بايد باشد. قـوانيـن اسلام را بايد ملاحظه كرد, در چهارچوب قـوانيـن اسلام, در چهارچـوب قانـون اسـاسـى, بيان آزاد و بحث آزاد. ... روزنـامه ها آزادنـد مطـالب بنـويسنـد, مسـايل بنـويسنـد, اما آزاد هستنـد كه اهانت به مثلا مقدسات مردم بكنند؟!

آزادند كه فحـش به مردم بدهند؟ آزادند كه تهمت به مردم بزنند؟! همچو آزادى نمى تواند باشد, آزادى توطئه نمى تـواند باشد, اگر يك روزنامه اى تـوطئه بر ضـد مسير ملت مـى خـواهـد بكنـد با نـوشتـن چيزهايى كه برخلاف مسيـر ملت است و با ننـوشتـن چيزهايـى كه بـر مسير ملت است, اگر بخواهد تـوطئه بكنند و راهى برود كه دشمنهاى يك ملت آن راه را مـى رونـد, تـرويج بكنـد از كارهاى دشمنهاى يك ملتـى, بنـويسد چيزهايـى كه مربـوط به دشمنهاى يك ملت است. اگر اين طور باشد ايـن طـور آزاديها را ملت ما نمى تـوانند بپذيرند.

مطبـوعات و كليه چيزهايـى كه يك كشـورى هست به خـدمت ملت بايـد باشد. براى يك ملتـى, بايد آمـوزنـده باشـد. مسير ملت را بايـد روشـن كنـد نه اينكه بـرخلاف مسيـر ملت عمل بكنـد هـر جـا و هـر روزنامه اى, هـر مطبـوعاتـى ... بـايـد مسيـرشان همان مسيـر ملت باشد.))(23)

((مـن ارباب جرايد و رسانه ها و گويندگان را نصيحت مى كنم كه دست از ايـن شايعه افكنيها بردارنـد و مسايل بيهوده و مطالب دروغ را براى زياد شـدن تيراژ پخـش نكننـد, كه اگر احساس تـوطئه و فساد شد, ملت با آنها طـور ديگرى عمل مـى كنند. از آزادى سـوءاستفاده نكنيـد و مسيـر ملت را رها ننماييـد و از بزرگ نشان دادن وقايع كـوچك بپـرهيزيـد كه صلاح مملكت و ملت در آن است.))(24)

((... مجله بايد در خدمت كشور باشد. خدمت به كشـور ايـن است كه تربيت كند, جـوان تـربيت كند, انسان درست كنـد, انسان بـرومنـد درست كند, انسان متفكـر درست كنـد تا بـراى مملكت مفيـد باشـد. مجله بايد وقتـى كسى بخـواند, ببيند, اگر عكـس دارد, عكسى باشد كه تهييج كند بـراى اينكه مقابله با ديگران بكنـد. اگـر مطلبـى دارد, مطلبـى باشد كه بسيج كند ايـن را براى حفظ استقلال خـودش, براى حفظ آزادى خـودش, بـراى حفظ مملكت خـودش. اگـر مجله, ايـن مجله است, مجله اسلامـى است و مجله جمهورى اسلامـى....

آنكه از همه خدمتها بالاتر است ايـن است كه نيروى انسانـى ما را رشـد بـدهـد و ايـن به عهده مطبـوعات است. ... شما هـم كه مجله مى نـويسيد مـى تـوانيد خـدمت كنيد, جـوانها را برومنـد كنيـد با مقالاتتان, مقالات صحيحتان. دنبال ايـن باشيد كه از نـويسنـده هاى متعهد اسلامى و انسانى نيرو بگيريد, مقالات صحيح بنـويسيد. درد و دوايـش را بنويسيد, همه چيز را انتقاد كنيد و مى تـوانيد باز از آن عكسها و از آن بساط و از آن كار درست كنيد تا جـوانها را از دست بدهيد. از بين ببريد!))(25)

((مـردم به هيچ وجه حق نـدارنـد به كتابفـروشيها تعرض نماينـد.

در صـورتى كه دادستان شهرستانها نشرياتـى را مضر انقلاب و مصلحت كشـور تشخيص دادنـد, مـوظف به جلـوگيـرى هستند.

اشخاص غير مسوول از دخالت در ايـن امور جدا خـوددارى كنند و الا مواخذه مى شـوند. مطبـوعات موظفند از تيترهايى كه مـوجب تحريك و يا تضعيف مردم مى شود يا مخالف واقع است خوددارى كنند و خـود را بـا مسيـر انقلاب تطبيق دهنـد و نيز از درج مقـالاتـى كه مضـر به انقلاب و مـوجب تفرقه مـى شـود خوددارى كنند كه ايـن خـود تـوطئه محسوب مى شود.))(26)

((مـن بار ديگر از مطبـوعات سراسر ايران مى خـواهـم كه بيايند و دست در دست يكـديگـر نهفته و آزادانه مطالب را بنـويسنـد, ولـى تـوطئه نكنيد. مـن بارها گفته ام كه مطبـوعات بايد مستقل و آزاد باشنـد ولـى متـإسفـانه و بـا كمال تعجب تعدادى از آنها را در مسيرى ديدم كه با كمال بى انصافى مقاصد شـوم راست و يا چپ را در ايران پياده مى كردند و هنوز مى كنند. مطبـوعات در هر كشورى نقـش اساسـى را در ايجـاد جـوى سالـم و يـا نـاسـالـم دارنـد.))(27)

((مطبـوعات بايد هميشه در خدمت اسلام عزيز و مردم و كشـور باشند و آزاديها در حدود قـوانين مقدس اسلام و قانون اساسى به بهتريـن وجه تإمين شود.))(28)

((اگر ما بخـواهيم يك روزنامه را بگـوييـم كه به خط ملت باشيد, تـو روزنامه اى هستى كه از ملت هستـى و ملت هر چه مـى خـواهد شما بايد در روزنامه هايتان بنويسيد, تا يك همچـو صحبتى مى شـود و يك روزنامه اى كه بـرخلاف مقاصد ملت و مقاصـد اسلام است و بـى اذن هـم منتشر مى شده, جلـويـش گرفته مى شـود يكدفعه مى بينيـم در روزنامه همان طايفه از روشنفكران شروع مـى كننـد به اعتراض كه خير. خـوب قلـم آزاد است, اما هر قلمـى؟ بيان آزاد است, اما هر بيان؟! يك بيان است كه مملكت را به دامـن ابرقـدرتها مـى اندازد, آيا ايـن بيان آزاد است؟! ايـن را ما مى گـوييـم آزادى كه مملكت ما را به فساد مى كشد؟! يك قلمى است كه با صهيونيسـم و امثال اينها روابط دارند, يك روزنامه اى كه با بـودجه آنها اداره مى شـود و خـودشان تيراژى ندارند تا خود را اداره كنند, ما بايد به اينها بگوييـم آزاد هستيـد؟! كجـاى دنيـا وجـود داشته كه يك انقلابـى بشــود و اينهمه روزنامه داشته باشـد. همه روزنامه ها را مـى بستنـد و يك, تنها يك روزنامه ارگان خود حزب مثلا با خـود دولت را مى گذاشتند, باشد.))(29)

((واقع مطلب ايـن است كه بـايـد در عملشـان, در قـولشـــان, در خطابه هايشان, در حـرفهايشان در نـوشته هايشان, در روزنامه هايشان نشان بـدهنـد كه ما مسلمان هستيـم. ايـن چه مسلمانـى است كه هر روزنامه اى كه مال يك طايفه است به طايفه ديگـر فحاشـى مـى كنـد؟

اگر مطبـوعات متحول بشود (و ان شإالله مى شود و شده است) متحول بشـود به يك مراكزى كه بخـواهند تقـوا را در جامعه منتشر كنند, وقتى جـوانها و بچه هاى تازه رس ما را رد مى شوند در ميدان فعاليت اجتمـاعى, بـرونـد دنبـال روزنامه, روزنـامه مـربـى مـى بـاشـد.

گـوش كنند به راديو, راديو مربى باشد, نگاه كنند به تلـويزيون, تلـويزيـون مربى باشد, نگاه كنند به مجلات, مجلات, مجلاتى باشد كه تربيت بكند.

... نگذاريـد كه به آن نقشه ها, نقشه هاى خـائنـانه دوبـاره رشـد پيدا بكنـد. هر ريشه اى را كه ديديد, با گفتار خـودتان, با قلـم خودتان و با قـدم خـودتان, با اقـدام خـودتان ايـن ريشه را قطع كنيد ...

مطبـوعات به ايـن معنا كه بايـد همه شان در ايـن راه بـاشنـد كه بخواهنـد كشـور خـودشان را از همه چيزهايـى كه غير انسانـى است تصفيه بكننـد. همه به فكـر تصفيه بـاشنـد همه به فكــــر تهذيب باشند.))(30)

((مطبـوعات بايد مسايلـى را كه مضر به وحـدت جامعه و مضر به آن انگيزه اى است كه جامعه بـراى آن قيام كرده است و در حقيقت مضـر بـراى اسلام است از او احتـراز كننـد. بايـد آنهايـى كه در رإس مطبـوعات هستند توجه داشته باشند كه مبادا در بيـن آنها اشخاصى خـودشان را جا بزننـد. شما مـى دانيد كه الان اينهايـى كه انحراف دارند مشغول فعاليت هستند و مى خواهند خـود را در هر چه و در هر جايى كه پيدا بشـود به يك صـورتـى داخل كنند. ممكـن است يكى از آنها تسبيحـى دست بگيرد و ريشى هـم بگذارد و در حضـور شما نماز هـم بخـوانـد, ولـى شما بايد فكر نكنيد كه ايـن شخص سابقه اش چه بـوده و چكاره است و فرض كنيـد وقتـى در مجله شما وارد مـى شـود مى خـواهد چكار بكند. انتخاب افراد براى مطبـوعات امر مهمى است.

نوشته هايى كه مى خـواهيد طرح بشـود, چند نفرى را كه يقيـن داريد آدمهايى مستقيـم هستند و در مسير ملت و كشـور هستند وابستگى به هيچ جا ندارند, مطالعه و درست در آن دقت كننـد و بعد از دقت در روزنامه با مجله نوشته شود. ايـن طور نباشد كه بنويسند و منتشر بشود, بعد بفهمند كه ايـن نوشته برخلاف بوده است, ... مجله ها را قبل از انتشار درست مطالعه كننـد, مبادا يك وقتـى يك جايـش خلاف درآيد و آن وقت براى شما دست بگيرند كه مثلا ايـن مجله انحرافـى است. ... اگر كسى افكارش منحرف بـوده و حالا بيايد ادعا بكند كه مـن برگشته ام, ما بايد قبـول كنيـم, اما نبايد او را مجله نويـس كنيـم. ايـن دو, با هـم فرق دارد. ... ما نبايد خـودمان به جان جمهورى اسلامـى بيفتيـم براى اينكه فرض كنيد اعوجاجـى در فلان جا واقع شده است و يا چـون يك شخصى را كه خيلى آدم خـوبـى بـوده و حالا از او كارى برنمـىآيـد و كنارش گذاشته انـد, حالا ما قلـم به دست بگيريم, كتاب بنويسيم, مجله بنـويسيـم و همه مفاسـدى را كه در يك يـا دو گـوشه مملكت واقع شـده است به رخ جمهورى اسلامـــى بكشيد كه جمهورى اسلامى ايـن طورى است. ... تويى كه حالا قلـم به دست گـرفته اى و بـراى همه مـى نـويسـى, از همه ارگـانها انتقـاد مى كنى, آزادى, ولى آيا شما در سه سال پيـش از ايـن مى تـوانستـى قلـم را دست بگيرى و يك كلمه راجع به يكى از ايـن ارگانها صحبت كنـى؟ قلمت را مى شكستند و پـدرت را درمـىآوردند. شما قدر آزادى را نمى دانيد.

... يك وقتـى قلمى مى خـواهد مسإله را كه كـوچك است, بزرگ كند, چند مقابل كند, تيتر بزرگ بنويسد و هر چه دلـش مى خـواهد بنويسد كه مـى بينيـم گاهى تيترهايى مناسب با خـود مطلب نيست بلكه تيتر را از جاى ديگر پيـدا كـردند و زيـرش چيز ديگـرى نـوشته انـد كه البته ايـن غرض ورزى است و يك وقت قلمى را مى بينيـم كه مى خـواهد جامعه را اصلاح كند, هم خوبش را مى گويد و هـم آنچه ناقص است اما نه به طـور انتقـاد غرضآلـود, نه به طـور تضعيف.

مسايل را دو جـور ممكـن است بگـويـد, يك وقت مسـايلـى را كه يك استاد شريف بـراى بچه ها مى گـويـد و ايـن استاد شريف مـى خـواهـد بچه هايـى را كه انحراف دارند, آنها را از انحراف بيرون بياورد, در اينجا با زبان ملايـم نصيحتشان مى كند و به آنها مى فهماند ... دو جور قلـم است. دو جور گفتار است, دو جـور نـوشتـن است. بايد فكر ايـن مطلب باشيم كه اگر در كار شماى تنها و نه همه, انتقاد است, همه نـويسنـدگان, همه گـوينـدگان به طـور ملايـم و به طـور دلسـوزانه مسايل را مطـرح بكننـد, نه به طـورى كه بخـواهنـد به جمهورى اسلامى ايران ضـربه بزننـد. اگـر جمهورى اسلامـى به واسطه قلـم اينها ضربه بخـورد, پيش خداى تبارك و تعالـى و پيـش ملت و پيـش همه ملتها مسـوولند. در نـوشته هايتان به خـدا تـوجه داشته باشيد, بـدانيد كه ايـن قلـم كه در دست شماست در محضر خـداست و اگر هـم كلمه اى نـوشته شود, بعد سـوال مى شـود كه چرا ايـن كلمه نوشته شده است. اگر به جاى ايـن كلمه بشود يك كلمه خـوبى نوشت, از شما سـوال مـى كننـد چرا ايـن كلمه زشت را نـوشته ايـد.))(31)

((وقتى ما بتـوانيـم با زبان نرم, با نصيحت, با قول سالـم بدون نيـش, بـدون اظهار غرض مـردم را اصلاح كنيـم, دوستان خـودمان را زياد كنيـم, براى خدا هميـن معنا باشد, خـوب چه ادعايـى هست كه آدم بـا قلـم خـودش به ضـد خـودش عمل كند.

چه ادعايـى دارد انسان كه مـى تـواند يك انسانـى را دعوت به خير بكند با زبان ملايم, با قلـم ملايم, با نصيحت, با دوستى او را به راه راست ببرد آن طـور كه انبيإ مـى كردنـد. انبيإ بنايشان بر ايـن بـود كه دست به شمشير نبرند, الا براى آنها كه علاجى ندارند جز شمشيـر و فـاسـد مـى كننـد جـامعه را, ...

... اگر بخـواهيم جامعه را اصلاح بكنيم بايد يك قدرى فكر بكنيـم كه حالا خـوب است كه ما قلمها را يك قـدرى غلاف كنيـم و يك قـدرى مردم را نصيحت كنيم, اگر قلـم, مـى گـويـم قلممان اصلاحـى باشـد, دنبال اين نرويم هى عيب پيدا كنيم و هى بنـويسيـم. شما كه ايـن عيب را پيدا كـرديد و نـوشتيـد حـريف شما هـم ـ هميـن ـ يك عيب ديگـرى بـراى شمـا مـى تـراشـد, فـردا زيـادتـرش مـى كند.

... چـرا بـا قلمهايمان اينها را به هـم بينـدازيـم؟ چـرا زياد كنيم؟

اگر فرض كنيد يك كدورتى بيـن دو طايفه باشد, خوب ما بايد دنبال اين برويم كه اصلاح كنيـم ايـن را با قلممان, با گفتارمان اجماع كنيم, با هم باشيم, برادرانم, همه مى خواهند كه ايـن مملكت اصلاح بشود.

... اگـر با قلـم ما, با قـدم ما, گفتار ما, خـداى نخـواسته يك آسيبى به اين مملكت برسد, يك آسيبى به ايـن جمهورى اسلامى برسد, در خارج بگويند, اينها نمى توانند اداره بكنند. خودمان هم دامـن بزنيم به اين.))(32)

((تذكر متـواضعانه است به حضرات گـويندگان و نـويسندگان اعم از روحانيون معظم و ساير آقايان مطبـوعات و تمامى رسانه هاى گروهى. عزيزان مـن! شما مى دانيد آنچه كه به دست آورديد از نفى طاغوت و جايگزيـن كردن جمهورى اسلامـى به جاى آن, ارزان نبـوده است بلكه با خـون هزاران جـوان مومـن و هزاران معلول و مجروح كه ما بايد تا آخر عمر خـود را رهين آنان بـدانيـم به دست آمـده است. ايـن نعمت بزرگ الهى را ارزان از دست نـدهيـد. شما حضـرات آقايان كه در پيروزى انقلاب سهيـم بـوديد و اسلام و ايران مال خـودتان است, سعى كنيـد قلمها و زبانهايتان در خـدمت انقلاب و به ثمـر رسيـدن آنكه آزادى و استقلال در سايه جمهورى اسلامـى و زير پرچـم تـوحيد اسلام بزرگ است باشد.))(33)

((نه, ما مختاريم, لكـن با اختيار خـودمان فساد ايجاد مى كنيـم, با اختيار خـودمان قلمهايمان را به كار مـى اندازيـم براى اينكه ديگران را بىآبرو كنيـم, قلمهاى خودمان را و زبانهاى خودمان را به كار مى اندازيم. براى اينكه حريفها را از ميدان بيرون كنيـم. اينها همه مسايلـى است كه در خـود انسان هست و خـود انسان خيال مى كند كه كار خـوب مى كند و حال آنكه كار بـد دارد مـى كند, خيال مـى كنـد بـراى خـداست و حـال آنكه بـراى شيطان است.))(34)

((قدرت روحى انسان صحيح ايـن است كه بتواند در همان اول بنويسد كه مـن اشتباه كرده ام. هر كـس ايـن قدرت را پيدا كند مالك خودش است و اگر ايـن قـدرت در انسان نباشـد, مالك خـودش نيست, شيطان مالك اوست.))(35)

((... اما اگر بخواهيد منحرفيـن را اصلاح كنيد هر روز قلـم شما, قلـم اصلاحى است. مقالاتـى كه مـى نـويسيد اصلاحـى باشد, اخبارى كه مى نـويسيد, تيترهايى هست. مردم اينها را در روزنامه ها مـى بينند و مـى فهمند كه ايـن تيتر از كجا پيدا شده است, و براى چه مقصدى اين تيتر را گذاشته اند و گاهى هـم آدم مى بيند مسإله ايـن طـور نبـوده است. تيتـرش يك جور است و مسإله اش يك جـور ديگـر. مردم ايـن تيتـرها را نگاه مـى كنند و مـى فهمنـد كه چه فسادى و يا چه صلاحـى واقع شـده است. بايد تـوجه كنيد كه روزنامه اى تيترش چيزى نباشد كه محتوايـش آن طور نباشد, نه به آن تندى كه در تيتر است و نه به آن عظمت, ايـن غش است ... اگر تيتر با محتـوا نخـواند, غش است كه شما با قلمهايتان مـى كنيـد. بـايـد تـوجه كنيـد و شك نكنيـد ما روز محاسبه داريـم, از همه چيزها محـاسبه مـى شـود آن روز, خـود انسان, قلمها, دستها, چشمها, شهادت مـى دهنـد, دير يا زود چيزى نيست ولـى چنيـن روزى هست.

... روزنامه ها بايـد با كسـى صـورت مخاصمه نـداشته باشنـد بلكه صـورت ارشاد داشته باشند, مطالب را بگويند. انتقادها بايد باشد زيـرا يك جـامعه تـا انتقـاد نشـود اصلاح نمـى شـود.))(36)

((اهميت انتشارات, مثل اهميت خـونهايـى است كه در جبهه ها ريخته مـى شـود. و ((مـداد العلمإ افضل مـن دمإ الشهدإ)) دمإ شهدا اگر چه بسيار ارزشمند و سازنده است لكـن قلمها بيشتر مى تـوانند سازنده باشند و اصـولا شهدا را قلمها مـى سازند و قلمها هستند كه شهيدپرورنـد. انتشارات رژيـم سابق, عامل قـوى در جهت به فساد و به تباهـى كشاندن نسل جـوان دختر و پسر بـود كه شما بايد آن را جبران كنيد)).(37)

((مطبـوعات بايد يك مـدرسه سيار باشند تا مردم را از همه مسايل بخصوص مسايل روز آگاه نماينـد و به صـورتـى شايسته از انحرافات جلـوگيرى كننـد و اگر كسـى انحـرافـى ديـد با آرامـش در رفع آن بكوشد. به طور كلى مطبـوعات بايد يك بنگاه هدايت باشند يعنى به صـورتـى كه اگـر دست مـردم بيفتـد مـردم هـدايت شـونــد.))(38)

((راديو و تلويزيون و مطبـوعات مال عموم است ... آنچه خـوب است در راديو و تلـويزيـون و مطبـوعات باشـد, آن است كه براى كشـور اثرى داشته باشـد, مثلا اگر زارعى خوب زراعت كرد و زراعتـش خـوب بود شما ايـن شخص را به جاى مقامات كشور در صفحه اول بگذاريد و زيرش بنويسيد ايـن زارع چگـونه بـوده است و ... خلاصه بايد اساس تشويق اشخاص باشـد در اين كشـور فعاليت مـى كنند; اينها به ايـن كشـور حق دارنـد, به ايـن روزنـامه ها حق دارنـد.)) ... اشخـاص, شخصيتهايشان با خـودشان است. ايـن طور نيست كه اگر اسمشان زياد يا كم مطـرح گردد, شخصيتشان زياد يا كـم شـود. در ايران هر كـس معلوم است چه جـورى است. بنابرايـن, آنچه راجع به خودم مى گويـم كه اگر قرار است عكس مرا بگذاريـد, به جاى آن, عكـس يك رعيت را بگذاريد و زيرش بنـويسيد: ايـن رعيت چه كار مهمـى كرده است ... مسايل را مختصرتر بنويسيد و كمتـر بنـويسيـد. طـولانـى و تكرارى نباشد. مردم وقتـى مـى خـوانند استفاده كنند, احساس كنند مطلبـى است ... مسـإله ديگـر راجع به انتقاد, البته روزنامه ها بـايـد مسايلـى كه پيـش مـىآيد را نظر كنند, يك وقت انتقاد است; يعنـى انتقـاد سـالـم است, ايـن مفيـد است. يك وقت انتقـــام است, نه انتقاد. اين نبايد باشد, با اين موازيـن جـور در نمىآيد. انسان چـون بـا يكـى خـوب نيست در مطبـوعات او را بكـوبـد.

كار درستـى نيست. اما اگر كسـى خلاف كرده است, بايد او را نصيحت كرد, پرده درى نباشد, ولـى انتقاد خـوب است. بايد در ايـن امـور خيلى ملاحظه بفرماييد تا مطبـوعات مركزى باشد براى استفاده مردم و اينكه مـردم بفهمنـد بـايـد چه بكننـد و بـايـد چه بشــــود. در مـورد اخبار; اخبار روزنامه ها تكرارى نباشـد, آخر كى با كـى ملاقات كرده, اين چه خبر مهمى است؟ ايـن اصلا قابل نيست بگـوييـم خبر, تا بگوييم مهم! اينكه بگوييد مـن هر روز با كى ملاقات و به او چه گفتـم, ايـن تكرارى است.))(39)

((راديـو و تلـويزيـون و مطبـوعات و سينمـاهـا و تـإتـرهـا از ابزارهاى موثر تباهى و تخدير ملتها خصوصا نسل جـوان بـوده است. در ايـن صـد سال اخير بـويژه نيمه دوم آن چه نقشه هاى بزرگـى از ايـن ابزار, چه در تبليغ ضد اسلام و ضـد روحانيت خـدمتگزار و چه در تبليغ استعمارگـران غرب و شـرق كشيـده شـده و از آنها بـراى درست كردن بازار كالاها خصـوصا تجملـى و تزئينـى از هر قماش, از تقليـد در ساختمانها و تزئينات و تجملات آنها و تقليـد در اجناس نـوشيدنى و پـوشيدنى و در فرم آنها استفاده كردند. به طـورى كه افتخار بزرگ فـرنگى مآب بـودن در تمام شـوون زنـدگـى از رفتار و گفتار و پوشـش و فرم آن بويژه در خانمهاى مرفه و نيمه مرفه بـود و در آداب معاشرت و كيفيت حرف زدن و به كار بردن لغات غربـى در گفتار و نـوشتار به صـورتى بـود كه فهم آن براى بيشتر مردم غير ممكـن و بـراى همـرديفـان نيز مشكل مـى نمود.))(40)

((وصيت مـن به نويسندگان و گويندگان و روشنفكران و اشكال تراشان و صـاحب عقـدگـان آن است كه به جـاى آنكه وقت خـــود را در خلاف جمهورى اسلامـى صـرف كنيد و هرچه در تـوان داريـد در بـدبينـى و بدخـواهـى و بدگـويى از مجلـس و دولت و ساير خدمتگزاران به كار ببريد و با ايـن عمل كشور خـود را به سوى ابرقدرتها سـوق دهيد, با خداى خـود يك شب خلوت كنيد و اگر به خداوند عقيده نداريد با وجدان خود خلـوت كنيد و انگيزه باطنى خـود را كه بسيار مـى شـود خـود انسانها از آن بـى خبرند, بررسـى كنيد, ببينيد آيا با كدام معيار و با چه انصاف خون ايـن جوانان قلم قلم شده را در جبهه ها و در شهرها ناديده مى گيريد و با ملتـى كه مـى خـواهـد از زيربار ستمگران و غارتگران خارجـى و داخلى خارج شـود و استقلال و آزادى را بـا جـان و خـود و فـرزنـدان عزيز خـود به دست آورده و يــا فداكارى مى خـواهد حفظ كند ... آيا رسانه هاى گروهى و مجلات سراسر فسـادانگيز و روزنـامه هـاى آن رژيـم را به دست فـرامـوشــــــى سپرديد؟))(41)

بررسى مجمـوعه سخنان, پيامها و بيانات حضرت امام در طـول بيـش از 27 سال با آنكه در ادوار مختلف بـا شـرايط سياسـى ـ اجتماعى متفاوت بـوده, حكايت از آن مـى كند كه نگرش و سير تفكر ايشان در مورد مطبـوعات در طول ساليان متمادى روندى همگـن داشته است. از نظر ايشان آگاهى سياسى, فرهنگى و تربيت نسل جوان و داشتـن نقـش مربى براى رسانه ها خصوصا مطبـوعات ضرورى است به نحوى كه هر قدر بر ميزان آگاهـى جامعه نسبت به خطرات و تهديـدات افزايـش يابـد مصونيت جامعه بيشتر مى شـود و از آنجاست كه قلمها بيشتر از خـون شهدا مـى تـواند مـوثر واقع شـوند, چه اگر قلـم بلغزد يك ملت را مى لغزاند و به وادى انحـراف و گمراهـى مى انـدازد. اما قلمـى كه خداوند نيز بدان سوگند خـورده ـ ن و القلـم و ما يسطرون ـ بايد چگـونه قلمـى باشـد؟ و در چه مسيـرى بـايـد مطالب را بنـويسـد؟

قلـم حرمت دارد, قداست دارد, مسـووليت دارد, وظيفه دارد و آنچه مى نگارد مـى تـواند در صلاح يا فساد مردم به كار رود و از آن جهت است كه از قلـم و زبـان نبـايـد به صـورت چمـاق استفـاده كـرد.

نبايد از قلـم براى بـىآبرو كردن ديگران و از ميدان بيرون كردن حريف سـود برد و نبايد كه قلمها چماق شوند و زبانها خنجر, قلـم و گفتـار نبـايـد مـاننـد نيـش عقـرب گزنـده بـاشـد.

قلمها و زبانها بـايـد در خـدمت انقلاب و به ثمـر رسيـدن آزادى, استقلال در سايه جمهورى اسلامـى و زيـر پـرچـم تـوحيـد اسلام بزرگ باشد. وظيفه قلـم بدستان بايد ايجاد هماهنگى و وحدت بيـن جناحها و گروهها باشد. قلم بايد قلـم اصلاحـى باشد در درج اخبار, تيتر, گزارشات, همخـوانـى تيتر و مطلب وجـود داشته باشـد. اگـر تيتـر بامحتـوا نخواند غش است. هيچ قلمى نبايد جمهورى اسلامى را تضعيف كند.

قلـم بايد به قصد اصلاح جامعه باشد و خـوب و بد را با هـم بگويد نه آنكه غرض از طرح مسايل انتقاد غرضآلـود و تضعيف باشد و قلـم بايد بـدون تـوطئه مطلب بنويسـد. نـويسنده بايد متعهد و مسلمان باشـد و نيروها بايـد از بين ايـن گـروه انتخاب شـونـد زيرا كه انتخاب افراد براى مطبـوعات امر مهمى است. اشخاص غير مسـوول از دخالت در امـور مطبـوعاتـى جدا خـوددارى كنند. روزنامه نگاران و نـويسندگان بايد مجهز باشند تا نسل آينده را تربيت كنند و فكرى براى نسل بعدى شـود. مقالات صحيح و روشنگر براى هدايت افكار نسل جـوان و بـرومند كردن آنان و بيـدارى مردم تـوسط نـويسنـدگان و آشنايـى آنان با درج حقايق و جلـوگيرى از انحراف به رشته تحرير درآيـد. زياد نوشتن مهم نيست بلكه خـوب نـوشتـن از اهميت دارد.

1ـ صحيفه نور, ج1, 2ـ همان, اسفند 16/1 3ـ همان, ج1, ص65, 2/1/43.

4ـ همان, ص69, 25/2/43.

5ـ همان, ص77, 25/2/43.

6ـ همان, ص133, 27/1/64.

7ـ همان, ص216, 20/4/54.

8ـ همان, ج2, ص98, 15/6/57.

9ـ همان, ص176, 29/7/57.

10ـ همان, ج3, ص127, 21/8/57.

11ـ همان, ج4, ص128, 13/10/57.

12ـ همان, ص141, 16/10/57.

13ـ همان, ص146, 17/10/57.

14ـ لازم به ذكر است برخـى نكات يادشـده بـر اساس فـرازهايـى از سخنان امام است كه به جهت رعايت اختصار, عينا در اينجا بـازگـو نشده است.

15ـ همـان, ج5, ص121 و 122, 9/12/57.

16ـ همان, ص130, 10/12/57.

17ـ همان, ص185, 18/12/57.

18ـ همان, ج6, ص191, 26/2/58.

19ـ همان, ص192, 26/2/58.

20ـ همان, ص193, 26/2/58.

21ـ همان.

22ـ همان, ج7, ص25, 58/3/8.

23ـ همان, ص19, 8/3/58.

24ـ همان, ج8, ص220, 8/5/58.

25ـ همان, ص22, 23, 24 و 25, 14/4/58.

26ـ همان, ص285, 6/6/58.

27ـ همان, ج12, ص23, 1/1/59.

28ـ همان, ص80, 20/2/59.

29ـ همان, ص90 و 91, 26/2/59.

30ـ همان, ج13, ص40, 41, 42 و 43, 59/6/4.

31ـ همـان, ص247 الى 253, 15/10/59.

32ـ همان, ج14, ص22, 23 و 24, 4/11/59.

33- همان, ص14, 22/11/59.

34- همـان, ص96, 97, 99 و 100, 4/12/59.

35ـ همان, ص115, 12/12/59.

36-همان, ص243, 6/3/60.

37- همان, ص257, 258 و 259, 12/3/60.

38- همان, ج17, ص71, 13/8/61.

39ـ همان, ج18, 65, 26/5/62.

40ـ همـان, ج21, ص194 و 195, وصيت نـامه.

41ـ همان, ص199, وصيت نامه.

/ 1