فصل‌ اول:‌ کليات‌ و مبانى - اصلاحات‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصلاحات‌ - نسخه متنی

سیدحسین‌ هاشمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل‌ اول:‌

کليات‌ و مبانى

الف‌) مفهوم‌ و ضرورت‌ اصلاحات‌ از ديدگاه‌ امام‌ على (عليه السلام)

واژة‌ «اصلاح‌» در زبان‌ فارسى به‌ معناى «به‌ سامان‌آوردن‌» است‌ و با مفهوم‌ عربى آن‌ (در مقابل‌ افساد) انطباق‌ دارد. اميرمؤمنان‌ (عليه السلام) نيز واژة‌«اصلاح‌» را در مقابل‌ افساد و صلاح‌ را در مقابل‌ فساد به‌ كار برده‌ است‌؛ براى مثال‌ مىفرمايد:

«من‌ اصلاح‌ شما را به‌ قيمت‌ افساد خود جايز نمى بينم‌.» وقتى امام‌ (عليه السلام) با اصرار عوام‌ و خواص‌ حكومت‌ جهان‌ اسلام‌ را پذيرفت‌، باانبوهى از چالش‌ها و انحرافات‌ روبه‌رو شد؛ انحرافاتى كه‌ پس‌ از رحلت‌ پيامبرگرامى اسلام‌ (صلّى الله عليه وآله وسلّم)، در جامعة‌ اسلامى ريشه‌ دوانده‌ و در زمان‌ خلافت‌ خليفة‌ سوم‌ به‌ اوج‌ رسيده‌ بود. در اين‌ ميان‌ سهم‌ خواص‌ در ايجاد بحران‌ها ونابسامانى ها، بيش‌ از عوام‌ بود.

برخى از دانشمندان‌ مسلمان‌ مهم‌ترين‌ ناهنجارى ها و نابسامانى هاى زمان‌امام‌ على (عليه السلام) را چنين‌ برشمرده‌اند:

1. عدم‌ تحمل‌ عدالت‌خواهى امام‌ على (عليه السلام) به‌ وسيلة‌ مردم‌

آن‌ بزرگوار اين‌ ناهنجارى را چنين‌ بازگفته‌ است‌: بيگانگان‌ بر ما تسلط‌ وبرترى مىيابند؛ چرا كه‌ آنان‌ از رهبران‌ خود اطاعت‌ مىكنند و تنظيم‌ امورخود را مىخواهند ولى شما در شهرهاى خود فساد و تباهى به‌ راه‌ انداخته‌، ازامام‌ خود در راه‌ حق‌ اطاعت‌ نمى كنيد.

2. سستى و تن‌پرورى

3. اختلالات‌ شديد كه‌ از گذشته‌ در بيت‌المال‌ به‌ وجود آمده‌ بود

4. نابسامانى هاى شديد در امور قضايى

5. فتنه‌هاى ناكثين‌، قاسطين‌ و مارقين‌

افزون‌ بر اين‌ مشكلات‌، غفلت‌ از عمل‌ به‌ احكام‌ نورانى و حيات‌بخش‌اسلام‌ و بازگشت‌ به‌ سنت‌هاى ناپسند عصر جاهلى كه‌ دين‌ اسلام‌ را در حدّآيينى تشريفاتى تنزّل‌ داده‌ بود، مهم‌ترين‌ انحراف‌ آن‌ روزگار به‌ شمارمى آيد. حضرت‌ على (عليه السلام) پس‌ از پذيرش‌ حكومت‌ بر اساس‌ كتاب‌ و سنت‌پيامبر عمل‌ كرد و از سوى دنياپرستان‌ به‌ قدرت‌طلبى متّهم‌ گرديد. بدين‌ سبب‌، دربارة‌ هدف‌ حكومت‌ خويش‌ چنين‌ فرمود:

خدايا تو خود مىدانى كه‌ آنچه‌ ما انجام‌ داديم‌ نه‌ براى رقابت‌ بر سرقدرت‌ و خلافت‌ بود و نه‌ براى به‌دست‌ آوردن‌ چيزى از متاع‌ دنيا؛ بلكه‌بدين‌ خاطر بود كه‌ آثار و نشانه‌هاى دين‌ تو را باز گردانيم‌ و در شهرهاى تو اصلاح‌ و آسايش‌ را بر قرار نماييم‌ تا بندگان‌ ستمديده‌ات‌ در امان‌باشند و احكام‌ بر زمين‌ مانده‌ات‌ اجرا گردد.

در يكى از نامه‌هاى حضرت‌ به‌ معاويه‌ چنين‌ مىخوانيم‌:

من‌ خواهان‌ چيزى جز اصلاح‌ نيستم‌ [البته] تا آن‌جا كه‌ بتوانم‌.

اين‌ كلام‌ نورانى نشان‌ مىدهد آن‌ حضرت‌ اصلاحات‌ را هدف‌ اصلى‌ مى‌دانست‌ و به‌ اعتقاد برخى از مورّخان‌، اساس‌ مبارزة‌ آن‌ حضرت‌ در جهت‌برنامة‌ اصلاحى و پديدآوردن‌ جامعة‌ اسلامى نمونه‌ بود. آن‌ بزرگوار در مسيردستيابى به‌ هدف‌ والاى خويش‌ بر «اصلاحات‌ فرهنگى‌» و «اصلاحات‌ اقتصادى به‌ سود محرومان‌» بيش‌تر تأكيد مىورزيد.

از ديدگاه‌ مولاى متقيان‌، وقتى بستر اصلاحات‌ آماده‌ باشد، تأخير در آن‌جايز نيست‌. بدين‌ سبب‌ هنگامى كه‌ خليفة‌ سوم‌ از وى خواست‌ با مردم‌ گفت‌ و گو كند و از آنان‌ بخواهد به‌ خليفه‌ مهلت‌ دهند تا ستم‌هاى پيشين‌ رابرطرف‌ سازد، فرمود:

آن‌ ضعف‌ها و نارسايى هايى كه‌ مربوط‌ به‌ شهر مدينه‌ است‌ مهلتى براى بر طرف‌ نمودن‌ آن‌ لازم‌ نيست‌؛ و آنچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ خارج‌ از مدينه‌است‌ فقط‌ تا رسيدن‌ فرمان‌ تو به‌ آن‌جا نياز به‌ مهلت‌ است [و نه‌ بيش‌ ازآن‌].

بنابراين‌ حاكم‌ اسلامى براى تأخير اصلاحات‌ هيچ‌ عذرى ندارد مگر آن‌ كه‌بستر مناسبى براى آن‌ وجود نداشته‌ باشد؛ و شايد به‌ همين‌ دليل‌ وقتى به‌ آن‌حضرت‌ پيشنهاد خلافت‌ شد، فرمود:

اگر من‌ براى شما وزير باشم‌ بهتر است‌ تا أمير و خليفة‌ شما باشم‌.

گويا آن‌ حضرت‌ زمينه‌ را براى اصلاحات‌ مناسب‌ نمى ديد. البته‌ با اين‌ حال‌انزوا پيشه‌ نمى سازد و با نفى أمارت‌ و خلافت‌، پيشنهاد وزارت‌ و مشاورت‌خويش‌ را مطرح‌ مىكند.

و در طول‌ مدتى كه‌ خلافت‌ در اختيار ايشان‌ نبود هيچگاه‌ در سيرة‌ عملى خود انزوا پيشه‌ نكرده‌ و براى حفظ‌ وحدت‌ مسلمين‌ هيچگاه‌ به‌ تضعيف‌حكومت‌ و حاكم‌ اسلامى نمى پرداختند اگر چه‌ از انتقاد و نصيحت‌ دريغ‌نمى ورزيدند با وجود آن‌ كه‌ ايشان‌ براى خلافت‌ خود را شايسته‌تر از ديگران‌ مىدانستند. بنابراين‌ هرگز نبايد از آماده‌سازى بستر مناسب‌ براى اصلاحات‌غفلت‌ كرد چنان‌كه‌ آن‌ حضرت‌ با سكوت‌ خويش‌ زمينه‌ اصلاحات‌ را فراهم‌ساخت‌.

/ 17