بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
هر كس و ناكس، دانا و نادان است. بسيار مستان ديدم با طيلسان رها شده كه آنرا ميكشانند. هر گاه من با طيلسان نزد وزير مىشدم مانع مىشدند و هر گاه با درّاعه (جبّه) مىرفتم راه مىيافتم.درباره نام يك شهر، اگر ضمير مذكر آورم مصر در نظر آرم و اگر مؤنث آورم قصبة و مدينه را خواهم، و اهل ادب در چيزهاى بى روح هر دو را جايز شمرند. واژه (بلد) اعم از مصر و قصبه و روستا و خوره و ناحيت است. هر گاه قصبهاى را در ضمن خوره ياد كنم به نام رسمى ياد مىكنم مانند: فسطاط و نموجكث و يهوديه و اگر در جاى ديگر ياد كنم، به نامى كه نزد مردم معروفست ياد مىنمايم مانند مصر، بخارا، اصفهان. هر جا بگويم مشرق خاوران مقصودم كشور سامانيان است، و هر جا بگويم شرق خاور مقصدم فارس، كرمان تا سند مىباشد.اگر بگويم مغرب مقصودم كشور مخصوص است و اگر بگويم غرب باختر شامل مصر و شام نيز خواهد بود.برخى از معانى پيچيده را در آن نهادم تا گرانمايه باشد، دليل را براى اطمينان آوردم، داستان را براى نمونه، سجع را براى زيبائى، حديث را براى تبرّك ياد كردم. مطلب را بيشتر گزارش دادم تا اگر عوام نيز آنرا ديدند بفهمند، و آنها را به ترتيب فقهى مرتب كردم تا اگر دانشمندان ببينند ارج نهند. اختلافها را براى جامع بودن، نكتهها را براى هشدارى آوردم. گزارش شهرها را بدرازا كشانيدم تا پر مطلب باشد، چيزهائى ياد كردم كه فائدهاش پوشيده نيست. راهها را نشان دادم زيرا كه نيازمندى بدان بسيار است، اقليمها را نمايش دادم زيرا كه دانستن آن بهتر است. بيان خورهها را تفصيل دادم چون آن را درستتر يافتم.