4- تاريخ نگارش و پيشكش
پيش از گرد آورى، با خداوند مشورت و استخاره كردم، از او كمك خواستم، با بزرگان روزگار و پيشوايان راى زدم، نوشتهها را نزد قاضى مختار داناى خراسان گرانمايهترين داوران روزگار [ابو الحسن على بن الحسن] بردم، همگى [مانند قاضى امام مختار پركارترين فقيهان ابو هيثم در نيشابور و جز ايشان از مشايخ و پيشوايان] آنرا پذيرفته و خواهان آماده كردنش شده، ستايشها نمودند.هر چه را ديدم ياد كردم، هر چه شنيدم بازگو كردم، آنچه خود دريافتم يا به تواتر گرفتم آزادانه ياد كردم، آنچه در آن مشكوك بودم يا تك خبر بود به كسى كه از وى شنيدم نسبت دادم. كسى را در اين كتاب ياد نكردم، مگر صدرى مشهور يا دانشمندى معروف يا پادشاهى بزرگ بود، و اين جز در موارد ناچارى يا در ضمن داستان است، كه باز هم او را بى ذكر نام و نام محلش مىآورم، تا در زمره بزرگان نيايد.بدانكه من با اين همه سخت گيرى باز هم آنرا آشكار ننمودم تا به چهل سالگى رسيدم و همه اقليمها را گشتم و به خدمت اهل علم و دين رسيدم و كامل شدن آن در مركز فارس بود، در دولت امير المؤمنين عبد الكريم الطائع للّه [به روزگار ابو القاسم نوح بن منصور مولاى امير المؤمنين] هنگامى كه حكومت مغرب با أبو منصور نزار عزيز باللّه امير المؤمنين به سال 375 مىبود.5- پوزش
[بدانكه من در اين كتاب احوال زمان خودم را گرد آوردهام، پس چه بسا وضع تغيير كند چنانكه من بسال 74 كه از سرخس مىگذشتم رئيس شهر را ديوانه و اندرزگر شهر را سفيد چشم (1) يافتم. و چه بسا وصف(1) متن: سخنة عين- چ ع 65: 13 و 316: 3