قسمت دوم از اين خطبه (در گفتگوى آن حضرت با يكى از اهل شورى كه عمر دستور تشكيل آنرا بعد از خود داده بود) - ترجمه و شرح نهج البلاغه جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه و شرح نهج البلاغه - جلد 3

سیدعلی النقی آل محمد الدیباج‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قسمت دوم از اين خطبه (در گفتگوى آن حضرت با يكى از اهل شورى كه عمر دستور تشكيل آنرا بعد از خود داده بود)

(2) گوينده‏اى (سعد ابن ابى وقّاص) بمن گفت: اى پسر ابى طالب تو بخلافت حريص هستى گفتم: سوگند بخدا شما حريصتر و (به لياقت بخلافت يا نسبت به پيغمبر) دورتر هستيد، و من (بخلافت) سزاوارتر و (از جهت انتساب به رسول خدا) نزديكترم، و حقّ خود را مى‏طلبم كه شما ميان من و آن مانع مى‏شويد، و هر زمان آنرا خواستم بگيرم روى مرا بر مى‏گردانيد (نمى‏گذاريد بحقّ خود برسم) (3) پس چون در ميان گروه حاضرين برهان را در گوش او فرو كوفتم (با دليل پاسخش گفتم) متنبّه گشت و (از خواب غفلت) بيدار شد، و حيران و سرگردان ماند چنانكه ندانست پاسخ مرا چه بگويد (پس از آن امام عليه السّلام به خداوند شكايت نموده مى‏گويد:) (4) خدايا من بر قريش و كسانيكه آنها را يارى ميكنند از تو كمك مى‏طلبم (تا از آن انتقام كشى) زيرا آنها خويشى مرا قطع كردند (نسبت مرا به رسول خدا مراعات ننمودند) و بزرگى مقام و منزلت مرا كوچك شمردند (مرا همرديف خود دانستند) و در امر خلافت كه اختصاص بمن داشت بر دشمنى با من اتّفاق كردند، پس از آن گفتند: آگاه باش حقّ آنست كه آنرا بگيرى و حقّ آنست كه آنرا رها كنى (ادّعاء مى‏كردند كه حقّ بدست ايشان است و گرفتن و رها كردن من آنرا يكسان است، اى كاش آنرا كه مى‏گرفتند اعتراف داشتند كه حقّ من است تا تحمّل مصيبت آن آسانتر مى‏شد).

/ 177