179- از خطبههاى آن حضرت عليه السّلام در سرزنش اصحاب خود
(1) خدا را سپاس مىگزارم بر امرى كه واجب و لازم نموده، و بر فعلى كه مقدّر فرموده، و بر آزمايش نمودن من به (نفاق و دو روئى) شما اى گروهى كه هر زمان فرمان دادم پيروى نكرديد، و دعوت مرا نپذيرفتيد، و اگر (از جنگ با دشمن) شما را مهلت دهند به سخنان بيهوده مىپردازيد (لاف زده گزاف مىگوئيد) و اگر جنگى پيش آيد ضعف و سستى نشان مىدهيد (از ترس پنهان مىشويد) و مردمى را كه نزد پيشوا اجتماع ميكنند (از امام عليه السّلام پيروى مىنمايند) طعن زده سرزنش مىنماييد، و اگر ناچار بسختى (جنگ) گرفتار شويد به قهقرى بر مىگرديد (با اينكه مردم ثابت قدمى نيستيد و از هيچ درى براه نمىآييد از راه لطف و رعيّت نوازى مىگويم:) (2) دشمن شما بى پدر (و مربّى) باشد (نه شما) منتظر چه هستيد در (تأخير) يارى كردن و سعى و كوشش بر (گرفتن) حقّتان مرگ يا خوارى براى شما است (يكى از اين دو شما را دريابد يا كشته شدن در ميدان جنگ يا ذلّت و بيچارگى از دشمن كه از كشته شدن سختتر است) (3) سوگند بخدا اگر اجل من برسد- و البتّه خواهد رسيد- بين من و شما جدائى مىافكند در حاليكه از بودن با شما بيزار و تنها ماندهام (به انفاق و دو روئى و كردار زشت شما مانند آنست كه چون از دنيا بروم ياورى نداشتهام) (4) اجر شما با خدا است آيا دينى نيست كه شما را گرد آورد (تا بيكديگر كمك كنيد) و غيرتى نيست كه شما را (به جلوگيرى از دشمن) آماده سازد، آيا شگفت نيست كه معاويه ستمگران فرومايه را مىخواند و از او پيروى ميكنند بدون اينكه ايشان را كمك و بخششى نمايد (اسباب جنگ براى آنها فراهم كرده و پولى بايشان بدهد) و (چون معاويه به افراد چيزى نمىداد و فقط به رؤساى قبائل عرب بسيار بخشش مىنمود آنان را طرفدار خود مىگردانيد و سائر مردم از جهت تعصّب فاميلى يا بسبب بخشش كمى كه از رؤساء مىافتند و يا به رسوم ايلى يا به گول خونخواهى عثمان ايشان را پيروى مىنمودند، و امير المؤمنين، عليه السّلام، به رئيس و پيرو يكسان كمك و بخشش مىفرمود، از اين جهت رؤساء دلخوشى از آن حضرت نداشتند، و پيروان هم در راه آنها مىرفتند، لذا مىفرمايد:) من شما را در حاليكه باز مانده اهل اسلام و باقى مانده مردم مسلمانيد با كمك و بخشش باندازه سهم هر يك دعوت مىنمايم و شما از دور من پراكنده شده مخالفت مىكنيد (5) رضايتى از امر و فرمان من نداريد