بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(تير) بلاها (فساد و تباهكاريها) هستيد كه (پيدايش آنها) نزديك است، پس از غفلتها و مستى نعمت (كه موجب زوال و نابودى آنست) بپرهيزيد (بدين خود اهميّت دهيد تا بيچاره نشويد) و از سختيهاى كيفر (بى اعتنائى بدين) حذر كنيد، و درنگ نمائيد در غبار و تاريكى شبهه (اشتباه باطل بحقّ) و كجى و ناهموارى (راه) فتنه هنگام پيدايش و آشكار شدن نهان و نصب قطب و گردش آسياى آن (بىفكر و انديشه در امر مشتبه و مقدّمه فتنه و فساد اقدام ننمائيد، زيرا) (5) فتنه و تباهكارى، در راههاى پنهانى آشكار ميشود و زشتى و رسوايى بار مىآورد (امر مشتبه موجب فتنه در ابتداء اندك است و كم كم بسيار ميشود) نموّ و افزونى آن مانند نموّ جوان است (كه بتدريج توانا مىگردد) و نشانههاى آن مانند نشانههاى سنگ است (كه بهر چه زده شود شكسته و خرد ميكند) (6) ستمگران با پيمانى كه هر يك براى ديگرى مىگيرند (و در باره او سفارش مىنمايند) آن فتنه را ارث مىبرند، اوّل ايشان پيشواى آخرشان هستند (كه آنها را براه ضلالت و گمراهى مىبرند) و آخرشان (در ستمگرى به نيكان) پيرو اوّلشان مىباشند، در (بدست آوردن) دنياى فرومايه ميل و رغبت داشته از يكديگر سبقت مىگيرند، و بر سر مردار گنديده بد بو حرص زياد ورزيده با هم دشمنى ميكنند، (7) و پس از زمان اندكى پيرو از پيشوا و پيشوا از پيرو بيزارى مىجويد، پس به دشمنى از هم پراكنده ميشوند، و هنگام ملاقات يكى ديگرى را لعن كرده دشنام مىدهد (حاجّ شيخ عبد اللّه مامقانّى- رحمه اللّه- در كتاب تنقيح المقال فى أحوال الرّجال نقل فرموده كه معاوية ابن يزيد ابن معاوية بعد از پدرش چون به مسند خلافت نشسته بمنبر رفت و پدر و جدّ خود را لعن كرده دشنام داد و از آنها و رفتارشان بيزارى جست، مادرش گفت: اى پسر كاش تو بشكل خون در كهنه مانده بودى، گفت: مادر من همان را دوست مىداشتم.) (8) پس بعد از اين فتنه مقدّمات فتنه سختترى پيش آيد كه شكننده و با شتاب است (مردم در آن بسيار پريشان و تباه مىگردند) پس دلها بعد از استوارى به گرفتگى و تنگى مائل مىگردد، و مردها بعد از سلامتى گمراه ميشوند، و هنگام رو آوردن آن فتنه خواهشها ناجور گردد، زمان پيدايش آن، انديشهها (ى درست به نادرست) اشتباه شود (پس نادان در آن سرگردان ماند) (9) هر كه در صدد دفع آن بر آيد فتنه او را شكسته تباه گرداند، و هر كه را در (خاموش كردن) آن سعى و كوشش كند خورد كرده نابود سازد،