بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آشكار شدن نور خورشيد خود را بآنچه مىطلبند برسانند و چگونه خداوند با درخشيدن نور خورشيد آنها را از رفتن به جاهائى كه نور بآن مىدرخشد باز داشته، و آنها را در جاهاى خودشان از رفتن در جائيكه نورهاى خورشيد درخشنده است پنهان نموده (7) پس آنها در روز پلكهاى چشمشان را بر حدقههاى آن گذاشتند، و شب را چراغ قرار دادند كه بسبب آن براى درخواست روزيها راه مىجويند، (8) و ديدههاى آنها را شدّت تاريكى شب مانع نمىشود (بلكه همه چيز را مىبينند) و از رفتن در شدّت تاريكى شب باز نمىايستند، پس چون خورشيد پرده از رخسار برداشت (تاريكى را برطرف نموده تابان شد) و روشنيهاى روز آن هويدا گرديد، و درخشندگى روشنى آن بر خانههاى سوسمارها در آمد (آفتاب همه جا را فرا گرفت) پلكها را بر اطراف چشمهاشان مىنهند و بآنچه در تاريكى شبها اندوخته اند قناعت مىنمايند. (9) پس منزّه است خداوندى كه شب را بجاى روز وسيله روزى و روز را وسيله استراحت و آرامى آنها گردانيد، و از گوشتهاشان براى آنها بالهائى قرار داد تا هنگام نيازمندى به پرواز با آنها بپرند، گويا بالهاشان مانند لالههاى گوش (انسان) است كه داراى پر و استخوان نيست، ولى تو مواضع رگها را آشكار و هويدا مىبينى (رگها در بالهاى شب پره بجاى استخوان و نى در بال مرغان مىباشد) (10) براى آنها دو بال است كه نازك نيست تا (هنگام پر زدن) پاره شود، و كلفت نيست تا سنگين باشد (و مانع پرواز آنها گردد) پرواز ميكنند در حاليكه بچّهشان چسبيده و پناه برده بآنها است، مىنشيند زمانيكه مادرش بنشيند، و پرواز ميكند وقتى كه مادرش بپرد، از مادر جدا نمىشود تا موقعى كه اعضائش قوّت گرفته و بالهايش براى پريدن آماده شود، و تا گاهى كه راههاى زندگانى و سود خود را بشناسد، (11) پس منزّه است آفريننده همه اشياء كه آفرينش او بى نمونه ايست كه پيشتر، از غير او آفريده شده باشد (اشياء را بر وفق حكمت و اقتضاى مصلحت ايجاد فرموده است).