ترجمه و شرح نهج البلاغه جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه و شرح نهج البلاغه - جلد 3

سیدعلی النقی آل محمد الدیباج‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنگاميكه به پاهايش چشم اندازد بانگ زده به آواز بلند گريه كرده نزديك به آن كه آشكارا فرياد رسى بطلبد، و براستى اندوه خويش (از زشتى پاهايش) گواهى دهد، زيرا پاهايش باريك (و زشت) است مانند پاهاى خروس خلاسى (كه نه سفيد است نه سياه، بلكه خاكى رنگ مى‏باشد) و از سمت استخوان ساق آن خارى پنهان بر آمده است (مانند خار پاى خروس كه چندان آشكار نيست) 11 و در پشت گردن جاى يالش كاكل سبزى است نقّاشى شده، و جاى برآمدگى گردنش مانند گردن ابريق (كشيده و بلند) است، و جاى فرو رفتن آن تا زير شكمش مانند رنگ و سمه يمنّى است (كه بسيار سبز مى‏باشد، و وسمه برگ گياهى است كه بآن خضاب ميكنند) يا مانند حرير و ديبايى است پوشيده شده چون به آينه صيقلى گشته، 12 و مانند آنست كه طاووس خود را به چادر سياهى پيچيده ولى از بسيارى شادابى و برّاقى گمان ميشود كه رنگ بسيار سبز نيكوئى بآن آميخته شده است (از بسيارى شفّاف و روشن بودن سياهى آن به سبزى نمايان است، و در نظر هر دم به رنگى جلوه‏گر است،

چنانكه مى‏فرمايد:) 13 و بشكاف گوش آن خطّى است (باريك) مانند باريكى سر قلم، و در رنگ (مانند رنگ) گل بابونه است كه بسيار سفيد مى‏باشد، و آن چون خطّ سفيدى است كه در ميان سياهى مى‏درخشد، 14 و كمتر رنگى است كه طاووس از آن بهره‏اى نبرده باشد، و بجهت بسيارى صيقلى و برّاقى و درخشيدن و نيكوئيش آن رنگ را بهتر جلوه داده است، پس (در رنگ آميزى) مانند شكوفه‏هايى است پراكنده كه بارانهاى بهار و آفتابهاى بسيار گرم آنرا تربيت نكرده (بلكه خداوند سبحان از روى حكمت سر تا پاى آنرا از ابتداء خلقت به رنگهاى گوناگون شگفت‏آور آفريده) 15 و گاهى از پر خود بيرون آمده جامه از تن كنده برهنه مى‏گردد، پس پى در پى پرش ريخته و باز از پى هم مى‏رويد، و مى‏ريزد پرهايش مانند ريختن برگها از شاخه‏ها، پس پشت سر هم مى‏رويد تا بصورت پيش از ريختن باز مى‏گردد (بطوريكه) رنگى از آن بر خلاف رنگهاى پيش نمى‏باشد، و رنگى در غير جاى خود واقع نمى‏گردد (هر پرى كه مى‏افتد بجاى آن پرى بهمان شكل و رنگ مى‏رويد) 16 و هرگاه بدقّت و تأمّل در مويى از موهاى پرهاى آن بنگرى (از رنگ آميزيها) بتو مى‏نماياند (يك بار) سرخ گل رنگ، و بار ديگر سبز زبرجد رنگ، و گاهى زرد و طلايى رنگ، 17 پس چگونه زيركيهاى ژرف و عميق چگونگى آفرينش اين حيوان را در مى‏يابد، يا چگونه انديشه عقلها آنرا درك مى‏نمايد، يا سخنان وصف‏

/ 177