بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
قطب راوندى همچنين روايت مىكند كه چون عمر گفت همراه آن سه تنى باشيد كه عبد الرحمان بن عوف با آنان است، ابن عباس به على (عليه السلام) گفت: خلافت از دست ما بيرون رفت، اين مرد مىخواهد عثمان خليفه باشد. على (عليه السلام) فرمود: من هم اين موضوع را مىدانم، ولى با آنان در شورى شركت مىكنم، زيرا عمر اكنون مرا هم سزاوار خلافت دانسته است و حال آنكه قبلا مىگفت: پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمودهاند نبوت و امامت در يك خانواده جمع نمىشود. و من اكنون در شورى شركت مىكنم تا براى مردم نقض گفتار و رفتار عمر آشكار شود.آنچه راوندى روايت مىكند غير معروف است و عمر اين موضوع را از قول پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نقل نكرده است، ولى روزى به عبد الله بن عباس گفت: اى عبد الله در مورد اينكه قوم شما از رسيدن شما به خلافت ممانعت كردند چه مىگويى گفت: اى امير المومنين در اين باره چيزى نمىدانم. عمر گفت: با پوزش از پيشگاه خداوند، خيال مىكنم قوم و خويشاوندان شما خوش نداشتند كه پيامبرى و خلافت هر دو در خانواده شما باشد و شما با غرور، منزلت خود را به آسمان برسانيد. شايد شما خودتان معتقد باشيد كه ابو بكر مىخواست بر شما حكومت كند و او بود كه حق شما را ضايع كرد، هرگز چنين نيست، بلكه كار به گونهيى پيش آمد كه هيچ چيز بهتر و دور انديشانهتر از آنچه او انجام داد نبود. اگر رأى ابو بكر در مورد خلافت من پس از مرگش نبود، ممكن بود حكومت شما را به خودتان برگرداند و اگر چنان مىكرد خلافت براى شما با اعمال خويشاوندان و اقوام خودتان گوارا نبود، آنان به شما همان گونه مىنگرند كه گاو نر نسبت به گازر خويش مىنگرد.اما روايتى كه درباره حاضر نبودن طلحه در هنگام تعيين افراد شورى و شركت نكردن او در شورى آمده است، اگر صحيح باشد، در اين صورت آن كينهتوزى كه به او اشاره شده است سعد بن ابى وقاص است، زيرا مادر سعد بن ابى وقاص، حمية، دختر سفيان بن امية بن عبد شمس است و كينه سعد نسبت به على (عليه السلام) در مورد داييهاى اوست كه على (عليه السلام) سران و بزرگان ايشان را در جنگ كشته بود، و در هيچ جا نيامده و معروف نيست كه على (عليه السلام) يك تن از بنى زهرة را كشته باشد تا بتوان به سعد از لحاظ نياكان پدرى نسبت كينه داد. اكنون اين روايت را كه ابو جعفر محمد بن جرير- طبرى در كتاب تاريخ خود برگزيده و آورده است مىآوريم. او مىگويد: چون