جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 1

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قطب راوندى همچنين روايت مى‏كند كه چون عمر گفت همراه آن سه تنى باشيد كه عبد الرحمان بن عوف با آنان است، ابن عباس به على (عليه السلام) گفت: خلافت از دست ما بيرون رفت، اين مرد مى‏خواهد عثمان خليفه باشد. على (عليه السلام) فرمود: من هم اين موضوع را مى‏دانم، ولى با آنان در شورى شركت مى‏كنم، زيرا عمر اكنون مرا هم سزاوار خلافت دانسته است و حال آنكه قبلا مى‏گفت: پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده‏اند نبوت و امامت در يك خانواده جمع نمى‏شود. و من اكنون در شورى شركت مى‏كنم تا براى مردم نقض گفتار و رفتار عمر آشكار شود.

آنچه راوندى روايت مى‏كند غير معروف است و عمر اين موضوع را از قول پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نقل نكرده است، ولى روزى به عبد الله بن عباس گفت: اى عبد الله در مورد اينكه قوم شما از رسيدن شما به خلافت ممانعت كردند چه مى‏گويى گفت: اى امير المومنين در اين باره چيزى نمى‏دانم. عمر گفت: با پوزش از پيشگاه خداوند، خيال مى‏كنم قوم و خويشاوندان شما خوش نداشتند كه پيامبرى و خلافت هر دو در خانواده شما باشد و شما با غرور، منزلت خود را به آسمان برسانيد. شايد شما خودتان معتقد باشيد كه ابو بكر مى‏خواست بر شما حكومت كند و او بود كه حق شما را ضايع كرد، هرگز چنين نيست، بلكه كار به گونه‏يى پيش آمد كه هيچ چيز بهتر و دور انديشانه‏تر از آنچه او انجام داد نبود. اگر رأى ابو بكر در مورد خلافت من پس از مرگش نبود، ممكن بود حكومت شما را به خودتان برگرداند و اگر چنان مى‏كرد خلافت براى شما با اعمال خويشاوندان و اقوام خودتان گوارا نبود، آنان به شما همان گونه مى‏نگرند كه گاو نر نسبت به گازر خويش مى‏نگرد.

اما روايتى كه درباره حاضر نبودن طلحه در هنگام تعيين افراد شورى و شركت نكردن او در شورى آمده است، اگر صحيح باشد، در اين صورت آن كينه‏توزى كه به او اشاره شده است سعد بن ابى وقاص است، زيرا مادر سعد بن ابى وقاص، حمية، دختر سفيان بن امية بن عبد شمس است و كينه سعد نسبت به على (عليه السلام) در مورد داييهاى اوست كه على (عليه السلام) سران و بزرگان ايشان را در جنگ كشته بود، و در هيچ جا نيامده و معروف نيست كه على (عليه السلام) يك تن از بنى زهرة را كشته باشد تا بتوان به سعد از لحاظ نياكان پدرى نسبت كينه داد. اكنون اين روايت را كه ابو جعفر محمد بن جرير- طبرى در كتاب تاريخ خود برگزيده و آورده است مى‏آوريم. او مى‏گويد: چون‏

/ 434