جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 1

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اى فرزندان عبد مناف، به چه مناسبت ابو بكر عهده‏دار فرمانروايى بر شما باشد آن دو مستضعف، آن دو درمانده كجايند و مقصودش على (عليه السلام) و عباس بود. [و گفت‏]: شأن خلافت نيست كه در كوچكترين خاندان قريش باشد. سپس به على (عليه السلام) گفت: دست بگشاى تا با تو بيعت كنم و به خدا سوگند اگر بخواهى مدينه را براى جنگ با ابو فضيل- يعنى ابو بكر- انباشته از سواران و پيادگان مى‏كنم. على (عليه السلام) از اين كار به شدت روى برگرداند و تقاضاى ابو سفيان را رد كرد، و چون ابو سفيان از او نااميد شد برخاست و رفت و اين دو بيعت متلمس را خواند: «چيزى جز دو چيز خوار و زبون، كه خر و ميخ طويله‏اش باشد، بر ستمى كه بر آنان شود پايدار نمى‏ماند، آن يك با قطعه ريسمانى در پستى فرو بسته است و اين يك را بر سرش مى‏كوبند و هيچكس برايش مرثيه‏يى نمى‏سرايد.» روزى كه ابو بكر عهده‏دار خلافت شد به ابو قحافه گفتند: پسرت عهده‏دار كار خلافت شد. او اين آيه را تلاوت كرد: «بگو بار خدايا، اى پادشاه ملك هستى هر كه را خواهى عزت ملك و سلطنت بخشى و آنرا از هر كه بخواهى باز مى‏گيرى.» سپس پرسيد: چرا او را بر خود خليفه ساختند گفتند: به سبب سن او. گفت: من از او به سال بزرگترم.

ابو سفيان در كارى با ابو بكر منازعه كرد و ابو بكر با او درشت سخن گفت.

ابو قحافه به ابو بكر گفت: پسر جان آيا با ابو سفيان كه شيخ و پير مرد مكه است چنين سخن مى‏گويى ابو بكر گفت: خداوند با اسلام خاندانهايى را بر كشيده و خاندانهايى را پست فرموده است، واى پدر جان از خاندانهايى كه بركشيده خاندان تو است و از خاندانهايى كه پست فرموده خاندان ابو سفيان است.

/ 434