بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
با من براى تو بيعت كرد. على (عليه السلام) فرمود: خداوند نمىخواست طلحه را به بهشت ببرد مگر اينكه بيعت من بر عهده و گردنش باشد. آنگاه على (عليه السلام) از كنار جسد عبد الله بن خلف خزاعى كه به مبارزه و جنگ تن به تن با على آمده بود و على (عليه السلام) او را بدست خويش كشته بود عبور كرد.عبد الله بن خلف سالار مردم بصره بود. على فرمود او را بنشانيد كه نشاندند و خطاب به او گفت: اى پسر خلف واى بر تو در كارى بزرگ در آمدى و ستيز كردى. شيخ ما ابو عثمان جاحظ مىگويد: و على (عليه السلام) از كنار جسد عبد الرحمان بن عتاب بن اسيد گذشت و گفت: او را بنشانيد، نشاندند فرمود: اين سرور قريش و خرد محض خاندان عبد مناف بود و سپس چنين گفت: هر چند نفس خود را آرامش بخشيدم ولى طايفه خود را كشتم از اندوه و درد خود به خدا شكوه مىبرم بزرگان و سران خاندان عبد مناف كشته شدند و سران قبيله مذحج از چنگ من گريختند. كسى به على (عليه السلام) گفت: اى امير المومنين، امروز اين جوان را بسيار ستودى فرمود آرى من و او را زنانى پرورش داده و تربيت كردهاند كه در مورد تو چنان نبوده است.ابو الاسود دولى مىگويد: چون على (عليه السلام) در جنگ جمل پيروز شد همراه گروهى از مهاجران و انصار، كه من هم با ايشان بودم، به بيت المال بصره وارد شد.همينكه بسيارى اموال را در آن ديد فرمود كس ديگرى غير از مرا بفريب، و اين سخن را چند بار تكرار فرمود. سپس نظرى ديگر به اموال انداخت و آنرا با دقت نگريست و فرمود: اين اموال را ميان اصحاب من قسمت كنيد و به هر يك پانصد درهم بدهيد، و چنان كردند و همانا سوگند به خداوندى كه محمد را بر حق برانگيخته است كه نه يك درهم اضافه آمد و نه يك درهم كم، گويى على (عليه السلام) مبلغ و مقدار آن را مىدانست، شش هزار هزار درهم بود و شمار مردم دوازده هزار بود.حبة عرنى مىگويد: على (عليه السلام) بيت المال بصره را ميان اصحاب خود