بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
روزى كه اشعث با ام فروة عروسى كرد به بازار مدينه آمد و بر هر چهار پا كه مىگذشت آنرا مىكشت و مىگفت: گوشت اين چهار پا وليمه عروسى است و بهاى تمام اينها بر عهده من است، و آنرا به صاحبان آنها پرداخت كرد.ابو جعفر محمد بن جرير طبرى در تاريخ مىگويد: مسلمانان اشعث را لعن و نفرين مىكردند و كافران هم او را لعن مىكردند و زنان قومش او را يال و زبانه آتش نام نهادند و اين نام در اصطلاح آنان بر اشخاص مكار اطلاق مىشد.اين موضوع كه من گفتم در نظرم صحيحتر از سخنى است كه سيد رضى در شرح گفتار امير المومنين على آورده و گفته است: منظور از اين عبارت «همانا مردى كه قوم خود را بر لبه شمشير هدايت كند» داستانى است كه ميان اشعث و خالد بن- وليد رخ داده است و اشعث در يمامه قوم خود را فريب داده و نسبت به آنان مكر ورزيده و خالد آنان را كشته است، و ما در تواريخ نديده و نمىدانيم كه براى اشعث همراه خالد بن وليد در يمامه چنين كارى صورت گرفته باشد يا كارى نظير آن اتفاق افتاده باشد. وانگهى كنده كجا و يمامه كجاست [يعنى كنده و يمامه از يكديگر زياد فاصله دارند]. كنده در يمن است و يمامه از آن قبيله حنيفة و نمىدانم سيد رضى كه خدايش رحمت كناد اين موضوع را از كجا نقل كرده است اما سخنى كه امير المومنين (عليه السلام) بر منبر كوفه فرمود و اشعث بر او اعتراض كرد چنين بود كه على (عليه السلام) براى خطبه خواندن برخاست و موضوع حكمين را متذكر شد، و اين پس از پايان كار خوارج بود. مردى از اصحابش برخاست و گفت: نخست ما را از حكميت منع فرمودى و سپس به آن فرمان دادى و نمىدانيم كدام كار درستتر بود على (عليه السلام) دست بر هم زد و فرمود: آرى اين سزاى كسى است كه دور انديشى را رها كند. و غرض او اين بود كه اين سزاى شماست كه رأى و دور انديشى را رها كرديد و در پذيرفتن پيشنهاد آن قوم براى حكميت تن داديد و اصرار كرديد. اشعث پنداشت كه امير المومنين مىخواهد بگويد: اين سزاى من است كه رأى و دور انديشى را رها كردم، زيرا اين سخن دو پهلو است. مگر نمىبينى كه اگر سپاه پادشاهى بر او اعتراض كنند و انجام كارى را از او بخواهند كه به صلاح نباشد ممكن است، براى تسكين ايشان، بدون آنكه آن كار را مصلحت بداند موافقت كند و چون ايشان پشيمان شوند مىگويد: اين سزاى كسى است كه رأى درست را رها كند و با حزم و دور انديشى مخالفت ورزد، و بديهى است كه در اين صورت