جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 1

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روزى كه اشعث با ام فروة عروسى كرد به بازار مدينه آمد و بر هر چهار پا كه مى‏گذشت آنرا مى‏كشت و مى‏گفت: گوشت اين چهار پا وليمه عروسى است و بهاى تمام اينها بر عهده من است، و آنرا به صاحبان آنها پرداخت كرد.

ابو جعفر محمد بن جرير طبرى در تاريخ مى‏گويد: مسلمانان اشعث را لعن و نفرين مى‏كردند و كافران هم او را لعن مى‏كردند و زنان قومش او را يال و زبانه آتش نام نهادند و اين نام در اصطلاح آنان بر اشخاص مكار اطلاق مى‏شد.

اين موضوع كه من گفتم در نظرم صحيح‏تر از سخنى است كه سيد رضى در شرح گفتار امير المومنين على آورده و گفته است: منظور از اين عبارت «همانا مردى كه قوم خود را بر لبه شمشير هدايت كند» داستانى است كه ميان اشعث و خالد بن- وليد رخ داده است و اشعث در يمامه قوم خود را فريب داده و نسبت به آنان مكر ورزيده و خالد آنان را كشته است، و ما در تواريخ نديده و نمى‏دانيم كه براى اشعث همراه خالد بن وليد در يمامه چنين كارى صورت گرفته باشد يا كارى نظير آن اتفاق افتاده باشد. وانگهى كنده كجا و يمامه كجاست [يعنى كنده و يمامه از يكديگر زياد فاصله دارند]. كنده در يمن است و يمامه از آن قبيله حنيفة و نمى‏دانم سيد رضى كه خدايش رحمت كناد اين موضوع را از كجا نقل كرده است اما سخنى كه امير المومنين (عليه السلام) بر منبر كوفه فرمود و اشعث بر او اعتراض كرد چنين بود كه على (عليه السلام) براى خطبه خواندن برخاست و موضوع حكمين را متذكر شد، و اين پس از پايان كار خوارج بود. مردى از اصحابش برخاست و گفت: نخست ما را از حكميت منع فرمودى و سپس به آن فرمان دادى و نمى‏دانيم كدام كار درست‏تر بود على (عليه السلام) دست بر هم زد و فرمود: آرى اين سزاى كسى است كه دور انديشى را رها كند. و غرض او اين بود كه اين سزاى شماست كه رأى و دور انديشى را رها كرديد و در پذيرفتن پيشنهاد آن قوم براى حكميت تن داديد و اصرار كرديد. اشعث پنداشت كه امير المومنين مى‏خواهد بگويد: اين سزاى من است كه رأى و دور انديشى را رها كردم، زيرا اين سخن دو پهلو است. مگر نمى‏بينى كه اگر سپاه پادشاهى بر او اعتراض كنند و انجام كارى را از او بخواهند كه به صلاح نباشد ممكن است، براى تسكين ايشان، بدون آنكه آن كار را مصلحت بداند موافقت كند و چون ايشان پشيمان شوند مى‏گويد: اين سزاى كسى است كه رأى درست را رها كند و با حزم و دور انديشى مخالفت ورزد، و بديهى است كه در اين صورت‏

/ 434