بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
دو مىدانند كه من فروتر از هيچيك نيستم و اگر مىخواستم بگويم همانا مىگفتم، معاويه از شام براى آن دو نامهيى نوشته و آنان را در آن گول زده بود و آنرا از من پوشيده داشتند. آن دو بيرون رفتند و به سفلگان چنين وانمود كردند كه خون عثمان را طلب مىكنند. به خدا سوگند كه آن دو نتوانستند كار ناروايى را به من نسبت دهند و ميان من و خودشان انصاف ندادند و همانا كه خون عثمان بر عهده آن دو است و بايد از آن دو مطالبه شود. اين چه ادعاى واهى و پوچى است به چه چيز فرا مىخواند و به چه چيز مىرسد به خدا سوگند كه آن دو به گمراهى سخت و نادانى شگرف در افتادهاند و شيطان گروه خود را براى آن دو برانگيخته و سواران و پيادگان خود را گرد آن دو فراهم آورده است تا ستم را به جايگاه خود و باطل را به پايگاه خويش برساند.على (عليه السلام) آنگاه دستهاى خويش را بلند كرد و عرضه داشت: پروردگارا، همانا كه طلحه و زبير از من بريدند [پيوند خويشاوندى مرا بريدند] و بر من ستم كردند و بر من شورش كردند و بيعت مرا گسستند. پروردگارا، آنچه را گره زدهاند بگشاى و آنچه را استوار كردهاند از هم گسسته فرماى و آن دو را هرگز ميامرز و در آنچه كردهاند و آرزو بستهاند فرجامى ناخوش بهرهشان فرماى ابو مخنف مىگويد: در اين هنگام مالك اشتر برخاست و چنين گفت: سپاس و ستايش خداوندى را كه بر ما منت گزارد و افزونى فرمود و نسبت به ما احسان پسنديده معمول داشت. اى امير المومنين سخن ترا شنيديم و همانا درست مىگويى و موفقى و تو پسر عمو و داماد و وصى پيامبر مايى و نخستين كسى هستى كه او را تصديق كرده و همراهش نماز گزاردهاى. در همه جنگهاى او شركت كردى و در اين مورد بر همه امت فضيلت دارى. هر كس از تو پيروى كند به بهره خود رسيده و مژده رستگارى يافته است و آن كس كه از فرمان تو سر پيچيده و از تو روى گردانده به جايگاه خويش در دوزخ روى كرده است. اى امير المومنين سوگند به جان خودم كه كار طلحه و زبير و عايشه براى ما كار مهمى نيست و همانا آن دو مرد در آن كار در آمدهاند و بدون اينكه تو بدعتى آورده و ستمى كرده باشى از تو جدا گشتهاند، اگر مىپندارند كه خون عثمان را طلب مىكنند بايد نخست از خود قصاص بگيرند كه آن دو نخستين كسانند كه مردم را بر او شوراندند و آنان را به ريختن خونش وا داشتند، و خدا را گواه مىگيرم كه اگر به بيعتى كه از آن بيرون رفتهاند