جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 1

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دو مى‏دانند كه من فروتر از هيچيك نيستم و اگر مى‏خواستم بگويم همانا مى‏گفتم، معاويه از شام براى آن دو نامه‏يى نوشته و آنان را در آن گول زده بود و آنرا از من پوشيده داشتند. آن دو بيرون رفتند و به سفلگان چنين وانمود كردند كه خون عثمان را طلب مى‏كنند. به خدا سوگند كه آن دو نتوانستند كار ناروايى را به من نسبت دهند و ميان من و خودشان انصاف ندادند و همانا كه خون عثمان بر عهده آن دو است و بايد از آن دو مطالبه شود. اين چه ادعاى واهى و پوچى است به چه چيز فرا مى‏خواند و به چه چيز مى‏رسد به خدا سوگند كه آن دو به گمراهى سخت و نادانى شگرف در افتاده‏اند و شيطان گروه خود را براى آن دو برانگيخته و سواران و پيادگان خود را گرد آن دو فراهم آورده است تا ستم را به جايگاه خود و باطل را به پايگاه خويش برساند.

على (عليه السلام) آنگاه دستهاى خويش را بلند كرد و عرضه داشت: پروردگارا، همانا كه طلحه و زبير از من بريدند [پيوند خويشاوندى مرا بريدند] و بر من ستم كردند و بر من شورش كردند و بيعت مرا گسستند. پروردگارا، آنچه را گره زده‏اند بگشاى و آنچه را استوار كرده‏اند از هم گسسته فرماى و آن دو را هرگز ميامرز و در آنچه كرده‏اند و آرزو بسته‏اند فرجامى ناخوش بهره‏شان فرماى ابو مخنف مى‏گويد: در اين هنگام مالك اشتر برخاست و چنين گفت: سپاس و ستايش خداوندى را كه بر ما منت گزارد و افزونى فرمود و نسبت به ما احسان پسنديده معمول داشت. اى امير المومنين سخن ترا شنيديم و همانا درست مى‏گويى و موفقى و تو پسر عمو و داماد و وصى پيامبر مايى و نخستين كسى هستى كه او را تصديق كرده و همراهش نماز گزارده‏اى. در همه جنگهاى او شركت كردى و در اين مورد بر همه امت فضيلت دارى. هر كس از تو پيروى كند به بهره خود رسيده و مژده رستگارى يافته است و آن كس كه از فرمان تو سر پيچيده و از تو روى گردانده به جايگاه خويش در دوزخ روى كرده است. اى امير المومنين سوگند به جان خودم كه كار طلحه و زبير و عايشه براى ما كار مهمى نيست و همانا آن دو مرد در آن كار در آمده‏اند و بدون اينكه تو بدعتى آورده و ستمى كرده باشى از تو جدا گشته‏اند، اگر مى‏پندارند كه خون عثمان را طلب مى‏كنند بايد نخست از خود قصاص بگيرند كه آن دو نخستين كسانند كه مردم را بر او شوراندند و آنان را به ريختن خونش وا داشتند، و خدا را گواه مى‏گيرم كه اگر به بيعتى كه از آن بيرون رفته‏اند

/ 434