جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 1

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خواهان آمدند...»، و آنان كه تكذيب كننده بودند تخلف كردند و نيامدند. على (عليه السلام) همچنان چند روزى اندوهگين و سخت دلگير بود و سپس مردم را جمع كرد و براى آنان خطبه خواند و گفت: اى مردم، به خدا سوگند كه شمار مردم شهر شما نسبت به شهرهاى ديگر از شمار انصار [مدينه‏] نسبت به اعراب بيشترند، انصار در آن هنگامى كه به پيامبر تعهد دادند كه از آن حضرت و همراهان مهاجرش دفاع خواهند كرد تا رسالتهاى پروردگار خويش را ابلاغ فرمايد، فقط دو قبيله نو خاسته بودند كه نه از ديگر اعراب قديمى‏تر بودند و نه شمارشان از ديگر قبايل بيشتر بود. و چون پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و يارانش را پناه دادند و خدا و دين او را نصرت بخشيدند، از سويى همه اعراب آنان را هدف تيرهاى خود قرار دادند و از سوى ديگر يهوديان بر ضد آنان پيمان بستند و قبايل عرب هر يك پس از ديگرى به جنگ با آنان براى نصرت دين خدا به تنهايى قيام كردند و پيوند خود را با ديگر اعراب و ريسمان مودت خود را با آنان و يهوديان بريدند و در برابر مردم نجد و تهامه و اهل مكه و يمامه و همه مردم كوه و دشت پايدارى كردند و ستون دين را بر پا داشتند و در قبال حملات حماسه آفرين دليران چنان شكيبايى كردند كه همه اعراب سر تسليم به رسول خدا فرود آوردند، و پيش از آنكه خداوند رسول خويش را به پيشگاه خود فرا گيرد از آنان چيزى كه موجب روشنى چشم بود ديد و شما امروز ميان مردم بيش از انصار آن روزگار ميان اعراب هستيد.

مردى سيه چرده و بلند قامت برخاست و گفت: تو محمد نيستى و ما هم آن انصار نيستيم كه از ايشان ياد كردى، على (عليه السلام) فرمود: نيكو گوش كن و نيكو پاسخ بده مادران بر سوگ شما بگريند كه چيزى جز اندوه بر من نمى‏افزاييد مگر من به شما گفتم كه چون محمدم و شما چون انصاريد همانا براى شما مثلى زدم و اميدوارم كه چون ايشان عمل كنيد.

در اين هنگام مردى ديگر برخاست و گفت: امروز امير المومنين و يارانش سخت نيازمند اصحاب نهروان هستند [تاسف از كشته شدن ايشان‏]. آنگاه مردم از هر سو به سخن آمدند و هياهو كردند و مردى از ميان ايشان برخاست و با صداى بلند گفت: امروز اهميت فقدان مالك اشتر براى عراقيان آشكار شد گواهى مى‏دهم كه اگر زنده مى‏بود هياهو كم بود و هر كس مى‏دانست چه بايد بگويد.

/ 434