جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 1

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرسيد آنان را چگونه ديدى ابن عباس گفت: به خدا نفهميدم كه چه هستند، على (عليه السلام) پرسيد آيا آنان را منافق ديدى گفت: به خدا سوگند سيماى ايشان چون منافقان نبود كه ميان چشمهاى ايشان [پيشانى آنان‏] نشانه سجده آشكار است و قرآن را تأويل مى‏كنند، على (عليه السلام) فرمود: تا هنگامى كه خونى بر زمين نريخته و مالى را غصب نكرده‏اند آنان را رها كن، و به آنان پيام داد اين چيست كه پيش آورده‏ايد و چه مى‏خواهيد گفتند: مى‏خواهيم كه ما و تو و كسانى كه در صفين همراه ما بودند سه شب به صحرا رويم و از داورى دو داور به خدا توبه بريم و سپس آهنگ معاويه و با او جنگ كنيم تا خداوند ميان ما و او حكم فرمايد. على (عليه السلام) فرمود: چرا اين سخن را هنگامى كه داوران را گسيل مى‏داشتيم نگفتيد چرا هنگامى كه از آنان عهد و پيمان گرفتيم و ما هم براى آنان تعهد كرديم، نگفتيد اى كاش اين سخن را در آن هنگام گفته بوديد. گفتند: در آن وقت جنگ طولانى و درماندگى سخت شده بود و زخميان بسيار بودند و مركوب خسته و سلاح فرسوده شده بود. على (عليه السلام) به آنان فرمود: بنابراين هنگامى كه سختى و فشار بر شما بسيار شد عهد و پيمان بستيد و چون به آسايش رسيديد مى‏خواهيد عهد و پيمان را بشكنيم، و همانا كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در عهد و پيمان با مشركان وفادار بود و اينك شما به من مى‏گوييد عهد را بشكنم خوارج بر جاى خود ماندند و همواره يكى از ايشان به سوى على (عليه السلام) مى‏آمد و ديگرى از حضور او بيرون مى‏رفت، يكى از ايشان در مسجد به حضور على (عليه السلام) آمد و مردم بر گرد على (عليه السلام) بودند او فرياد بر آورد كه حكم و داورى جز براى خداوند نيست هر چند مشركان ناخوش داشته باشند، مردم با تعجب به او نگريستند او فرياد برآورد كه حكم و داورى جز براى خدا نيست هر چند كسانى كه با تعجب مى‏نگرند ناخوش داشته باشند، در اين هنگام على (عليه السلام) سر خود را بلند كرد و به او نگريست و او گفت: حكم و داورى جز براى خدا نيست هر چند ابو الحسن را خوش نيايد. على (عليه السلام) فرمود: ابو الحسن هيچگاه ناخوش نمى‏دارد كه حكم و داورى از خدا باشد، و سپس فرمود: آرى من منتظر حكم و داورى خداوند ميان شمايم، مردم به على (عليه السلام) گفتند: اى امير المومنين چه خوب است بر ايشان حمله كنى و همه را از ميان بردارى، فرمود: اين گروه از ميان نمى‏روند و تا روز قيامت در صلب مردان و ارحام زنان خواهند بود.

انس بن عياض مدنى مى‏گويد: جعفر بن محمد صادق (عليه السلام)، از قول پدرش،

/ 434