جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 7

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نيست كه اگر سرزمينهاى اطراف با تباهى و ستم بر او بشورند، از مدينه بيرون آيد و آنجا برود و مردمش را تهذيب كند. چنين نيست كه هر كس از مدينه بيرون رود، پليد باشد كه عمر چند بار از مدينه به شام رفت. وانگهى على (عليه السلام) مى‏تواند اين سخن را به خود او برگرداند و بگويد اى معاويه مدينه تو را هم از خود بيرون رانده است، بنابر اين تو هم ناپاكى، همچنين طلحه و زبير و عايشه كه تو در مورد ايشان تعصب مى‏ورزى و با آنان براى مردم حجت مى‏آورى. از اين گذشته گروهى از صالحان چون ابوذر و ابن مسعود و ديگران از مدينه بيرون رفته‏اند و در سرزمينهاى دور از آن در گذشته‏اند.

اما اين سخن معاويه كه گفته است: «از حرمت دو حرم مكه و مدينه و مجاورت مرقد رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) دور گشتى»، سخنى بى اعتبار است كه بر امام واجب است مصالح اسلام را به صورت الاهم فالاهم و با توجه به اهميت آن رعايت كند و بديهى است كه جنگ با اهل ستم و طغيان مهمتر از اقامت در دو حرم است. اما آنچه كه معاويه در مورد يارى ندادن عثمان و شاد شدن از مرگ او و دعوت مردم پس از كشته شدن عثمان براى بيعت با خود و مجبور ساختن طلحه و زبير و ديگران را به بيعت كه به على (عليه السلام) نسبت داده است همه‏اش ادعاى ياوه است و خلاف آنچه كه او مدعى شده، بوده است. هر كس به كتابهاى سيره بنگرد، خواهد دانست كه معاويه بر او تهمت زده است و چيزهايى را كه از او سر نزده، مدعى شده است.

اما اين سخن معاويه كه گفته است: «به ابو بكر و عمر پيچيدى و از بيعت با آن دو خود دارى كردى و به فكر خلافت پس از رسول خدا افتادى»، على (عليه السلام) كه منكر چنين چيزى نبوده است و شكى در اين نيست كه او پس از رحلت رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مدعى خلافت براى خود بوده است يا آن چنان كه شيعيان مى‏گويند به سبب وجود نص يا به سبب ديگرى كه ياران معتزلى ما مى‏گويند. اما اينكه معاويه گفته است: «اگر در آن هنگام تو عهده‏دار خلافت مى‏شدى كار تباه و اسلام گرفتار اختلاف مى‏شد»، علم غيب است كه جز خدا كسى نمى‏داند. شايد اگر در آن هنگام على (عليه السلام) عهده دار خلافت مى‏شد، كار استقامت مى‏يافت و وضع اسلام بهتر و استوارتر مى‏گرديد، زيرا سبب عمده اضطراب كار على كه پس از كشته شدن عثمان به خلافت رسيد، اين بود كه به سبب مقدم شدن ديگران در خلافت بر او از عظمت و بزرگى شأن على (عليه السلام) در نظر مردم كاسته شد و تقدم ديگران در دل مردم اين شبهه را انداخت كه لابد صلاحيت كامل براى خلافت ندارد و مردم اسير پندارهاى خود هستند. اگر على در آغاز عهده‏دار خلافت مى‏شد با توجه به‏

/ 407