جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 7

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گردنم را خواهد زد كه او خون مرا هدر اعلان كرده است و يارانش همه جا در جستجوى من هستند. عثمان گفت: با من به حضورش بيا كه به خواست خداوند تو را نخواهد كشت.

پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ناگاه متوجه شد كه عثمان دست عبد الله بن سعد بن ابى سرح را در دست گرفته و مقابل ايشان ايستاده است. عثمان گفت: اى رسول خدا اين برادر رضاعى من است، مادرش مرا در آغوش مى‏گرفت و او را پياده راه مى‏برد و به من شير مى‏داد در حالى كه او را از شير گرفته بود و به من محبت مى‏كرد و او را به حال خود مى‏گذاشت، استدعا دارم او را به من ببخش. پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روى خود را از عثمان برگرداند و عثمان از جانب ديگر آمد و سخن خود را تكرار كرد. پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) كه روى خود را از عثمان بر مى‏گرداند، منتظر بود مردى از جاى برخيزد و گردن عبد الله بن سعد را بزند و چون پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ديد كه هيچ كس برنخاست و عثمان هم سخت اصرار مى‏كرد و به دست و پاى پيامبر افتاده بود و سر ايشان را مى‏بوسيد و مى‏گفت: پدر و مادرم فدايت باد، اجازه فرماى با اسلام بيعت كند، سرانجام فرمود: بسيار خوب، و بيعت كرد.

واقدى مى‏گويد: پس از آن پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به مسلمانان فرمود: چه چيزى مانع شما شد كه مردى برخيزد و اين سگ يا اين تبهكار را بكشد عباد بن بشر گفت: سوگند به كسى كه تو را به حق مبعوث فرموده است، من از هر سو به چشمها و نگاه شما مى‏نگريستم به اميد آنكه اشاره‏اى فرمايى تا گردنش را بزنم. و گفته‏اند اين سخن را ابو البشير گفته است و هم گفته‏اند: عمر بن خطاب اين سخن را گفته است. پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: من با اشاره كسى را نمى‏كشم، و گفته‏اند پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: براى پيامبر اشاره با چشم و پوشيده نگريستن روا نيست.

واقدى مى‏گويد: پس از آن عبد الله بن سعد هر گاه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را مى‏ديد مى‏گريخت. عثمان به پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) گفت: پدر و مادرم فداى تو باد، متوجه شده‏ايد كه عبد الله بن سعد هر گاه شما را مى‏بيند مى‏گريزد پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) لبخند زد و فرمود: مگر من به او اجازه بيعت كردن و امان نداده‏ام گفت: چرا ولى او گناه بزرگ خود را به ياد مى‏آورد. پيامبر فرمود: اسلام گناهان پيش از خود را مى‏پوشاند.

/ 407