جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 7

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

واقدى مى‏گويد: حويرث بن معبد كه از فرزند زادگان قصى بن كلاب بود، همواره پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را در مكه آزار مى‏داد و پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) خون او را حلال فرمود. روز فتح مكه در خانه خود نشسته و در را به روى خود بسته بود. على (عليه السلام) به جستجوى او پرداخت گفتند: به صحرا رفته است. به حويرث خبر داده شد كه على به جستجوى او آمده است. على (عليه السلام) از در خانه او كنار رفت، حويرث از خانه خود بيرون آمد كه به خانه ديگرى برود. على (عليه السلام) او را ديد و گردنش را زد.

واقدى مى‏گويد: در مورد هبّار بن اسود چنين بود كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمان داده بود او را به آتش بسوزانند، سپس فرموده بود با آتش فقط خداى آتش مى‏تواند عذاب كند، اگر بر او دست يافتيد، نخست دست و پايش را ببريد و سپس گردنش را بزنيد. گناه هبار اين بود كه زينب دختر پيامبر مى‏خواست از مكه به مدينه هجرت كند، ميان راه بر او حمله كرد و بر پشت زينب نيزه زد و زينب كه باردار بود كودك خود را سقط كرد.

مسلمانان روز فتح مكه بر او دست نيافتند، و چون پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به مدينه برگشت هبار بن اسود در حالى كه شهادتين را مى‏گفت به حضور پيامبر آمد و آن حضرت اسلام او را پذيرفت. سلمى كنيز پيامبر بيرون آمد و به هبار گفت: خداوند چشمى را به تو روشن نسازد كه چنين و چنان كردى، و در همان حال كه هبار پوزش خواهى مى‏كرد پيامبر فرمود: اسلام آن گناه را محو كرده است و از تعرض نسبت به او نهى فرمود.

واقدى مى‏گويد: ابن عباس كه خداى از او خشنود باد مى‏گفته است پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را در حالى كه هبار پوزش خواهى مى‏كرد، ديدم كه از بزرگوارى و شرمسارى سر به زير افكنده و به زمين مى‏نگريست و مى‏فرمود: گناهت را بخشيدم.

واقدى مى‏گويد: ابن خطل خود را ميان پرده‏هاى كعبه پنهان كرده بود، ابو برزه اسلمى او را بيرون كشيد و گردنش را زد و گفته‏اند عمار بن ياسر يا سعد بن حريث مخزومى يا شريك بن عبده عجلانى او را كشته‏اند و صحيح‏تر آن است كه ابو برزه او را كشته است. گويد: گناه ابن خطل اين بود كه نخست مسلمان شد و به مدينه هجرت كرد.

پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) او را براى جمع آورى زكات فرستاد و مردى از قبيله خزاعه را همراه او فرمود. ابن خطل آن مرد را كشت و اموال زكات را برداشت و به مكه برگشت. قريش گفتند: چه چيز موجب برگشتن تو شده است گفت: هيچ آيينى بهتر از آيين شما پيدا نكردم. ابن خطل دو كنيز آوازه خوان به نام قرينى و قرينة كه نام دومى را ارنب هم گفته‏اند داشت كه ترانه‏هايى را كه ابن خطل در هجو پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مى‏سرود، مى‏خواندند.

/ 407