بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اهل بيت است. زاذان، از على (عليه السلام) روايت مىكند كه سلمان فارسى همچون لقمان حكيم است. كعب الاحبار در باره سلمان گفته است آكنده از دانش و حكمت بود.گويد: در حديثى روايت شده است كه ابو سفيان بر سلمان و صهيب و بلال و تنى چند از ديگر مسلمانان عبور كرد، آن سه تن گفتند: شمشيرها نتوانست داد خود را از گردن اين دشمن خدا بگيرد. ابو سفيان هم اين سخن را شنيد، ابو بكر به ايشان گفت: آيا نسبت به پيرمرد و سرور قريش چنين مىگوييد. ابو بكر پيش پيامبر آمد و اين خبر را به اطلاع رساند، پيامبر فرمود: نكند كه آن سه تن را خشمگين ساخته باشى كه اگر چنان كرده باشى خدا را خشمگين كردهاى. ابو بكر پيش آنان برگشت و گفت: اى برادران آيا من شما را خشمگين ساختم گفتند: نه و خدايت بيامرزد.گويد: پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آن گاه كه ميان مسلمانان عقد برادرى مىبست، ميان سلمان و ابو الدرداء عقد برادرى بست. سلمان را فضايل بسيار و اخبار پسنديده است، او به سال سى و پنجم هجرت و گفته شده است در آغاز سال سى و ششم و در حكومت عثمان در گذشته است. گروهى هم گفتهاند به روزگار حكومت عمر در گذشته است، ولى بيشتر همان سخن نخست را گفتهاند.اما حديث چگونگى مسلمان شدن سلمان را گروهى بسيار از محدثان از قول خودش چنين آوردهاند كه مىگفته است من پسر دهقان- سالار- دهكده جىّ اصفهان بودم و محبت پدرم نسبت به من چنان بود كه مرا همچون دوشيزهاى در خانه باز مىداشت. من در فرا گرفتن و انجام دادن آداب مجوسى چندان كوشش كردم كه خدمتگار آتشكده- موبد- شدم. پدرم روزى مرا به يكى از املاك خود فرستاد، ضمن راه از كنار كليساى مسيحيان گذشتم وارد كليسا شدم از نيايش و نماز ايشان خوشم آمد و گفتم: آيين ايشان بهتر از آيين من است، پرسيدم محل اصلى اين آيين كجاست گفتند: شام است. من از پيش پدر خويش گريختم و به شام آمدم و پيش اسقف رفتم و به خدمتكارى براى او و آموزش از او پرداختم و چون مرگ او فرا رسيد، گفتم: در مورد چه كسى به من سفارش مىكنى گفت: بيشتر مردم آيين خود را ترك كرده و نابود