جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 7

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منصور گريست و گفت: ايكاش آفريده نمى‏شدم، اى واى بر تو، من چگونه بايد براى خويش چاره‏سازى كنم گفت: براى مردم بزرگانى هستند كه در كارهاى دينى خود به ايشان مراجعه مى‏كنند و به سخن ايشان راضى مى‏شوند، آنان را نزديكان خود گردان تا تو را هدايت كنند و در كار خود با آنان رايزنى كن تا تو را در كار خير استوار بدارند.

منصور گفت: به آنان پيام دادم كه بيايند ولى از من گريختند. گفت: آرى، بيم آن دارند كه مبادا تو ايشان را به راه و روش خود كشانى. اينك در دربار خويش را بگشاى و دسترسى به خودت را آسان گردان و بر ستمديده با مهر بنگر و ستمگر را سركوب كن، و غنايم و زكات و صدقات را از آنچه روا و پاكيزه است، بگير و با حق و عدالت ميان مستحقان تقسيم كن. من ضمانت مى‏كنم كه آن فرزانگان و بزرگان خود به حضورت آيند و براى صلاح كار امت تو را يارى دهند و سعادتمند كنند.

در اين هنگام مؤذنان آمدند و سلام دادند و بانگ نماز برداشتند. منصور برخاست و نماز گزارد و بر جاى خود بازگشت و به جستجوى آن مرد بر آمدند، او را نيافتند.

ابن قتيبة همچنان در همان كتاب مى‏افزايد كه عمرو بن عبيد به منصور گفت: خداوند تمام نعمت اين جهانى را به تو ارزانى فرموده است و با پرداخت اندكى از آن خويشتن را خريدارى كن و شبى را فراياد آور كه فرداى آن روز رستاخيز را براى تو آشكار مى‏سازد- يعنى شب مرگ. منصور خاموش ماند. ربيع به عمرو بن عبيد گفت: كافى است كه امير مؤمنان را اندوهگين ساختى. عمرو بن عبيد به منصور گفت: اين شخص- ربيع وزير- بيست سال با تو مصاحبت كرده است و وظيفه خود ندانسته است كه يك روز براى تو خير خواهى كند و اندرزت دهد، و در بيرون درگاه تو، به چيزى از احكام كتاب خدا و سنت پيامبرش رفتار نكرده است. منصور گفت: چه كنم همانا به تو گفته‏ام كه اين انگشترى من در دست تو باشد، تو و يارانت بياييد و مرا كفايت كنيد. عمرو گفت: تو براى ما دادگرى خود را ارزانى دار تا ما هم به يارى تو جانبازى كنيم، بر درگاه تو ستمهاى بسيارى است، داد ستمديدگان را بده تا بدانيم كه راست گويى.

ابن قتيبه در همان كتاب مى‏افزايد: عربى صحرا نشين برخاست و به سليمان بن عبد الملك سخنى مانند سخن عمرو بن عبيد گفت. گويد آن اعرابى گفت: اى امير مؤمنان من با تو سخنى مى‏گويم كه اندكى درشت است اگر آن را ناخوش مى‏دارى تحمل كن كه در پى آن چيزى است كه آن را دوست مى‏دارى. سليمان گفت: بگو. گفت: من براى‏

/ 407