بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كردم و تلخى آن را به تو نچشانيدم.از سخنان قابوس بن وشمگير است كه گفته است: با آتش زنه شفيع چراغ رستگارى بر افروخته مىشود و از دست بخشنده انتظار بر آمدن و رسيدن به اهداف مىرود.احنف با مصعب بن زبير در مورد گروهى كه ايشان را زندانى كرده بود سخن گفت و چنين اظهار داشت: خداى كار امير را قرين صلاح دارد، اگر اين گروه به ناحق زندانى شدهاند، حق ايشان را از زندان بيرون خواهد آورد و اگر به حق زندانى شدهاند، عفو بايد آنان را فرو گيرد. مصعب فرمان به آزادى ايشان داد.شاعرى چنين سروده است: «هر گاه چنان باشى كه فقط شفاعت تو را به مهربانى وا دارد، بدان در دوستى و مودتى كه به شفاعت وابسته باشد، خيرى نيست.» به روزگار منصور بر در كاخ او مقررى پرداخت مىشد مردى معروف به شقرانى كه از فرزند زادگان شقران برده آزاد كرده پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بود، چند روز بر در كاخ مىايستاد و مقررى او پرداخت نمىشد. قضا را جعفر بن محمد (عليه السلام) از پيش منصور بيرون آمد، شقرانى برخاست و نياز خود را به ايشان عرضه داشت. جعفر بن محمد به او خوشامد گفت و دوباره پيش منصور برگشت و در حالى بيرون آمد كه مقررى او را در آستين داشت و بر آستين شقرانى افشاند و سپس به او فرمود: اى شقرانى كار نيك از هر كسى پسنديده است و از تو به سبب پيوستگى تو به ما پسنديدهتر است، و كار نكوهيده از هر كس نكوهيدهتر است و از تو به همان سبب نكوهيدهتر. مردم سخن جعفر بن محمد (عليه السلام) را بسيار ستودند و اين بدان سبب بود كه شقرانى باده نوشى مىكرد.مردم گفتهاند: بنگريد كه چگونه جعفر بن محمد در عين حال كه به شقرانى با اطلاع از كار او محبت ورزيده و براى بر آوردن نياز او كوشش كرده است و با گرامى داشتن او، او را پند و اندرز داده و نهى از منكر كرده است، آن هم نه به صورت تصريح بلكه به صورت تعريض. زمخشرى گفته است: اين گونه رفتار از اخلاق پيامبران است. سعيد بن حميد براى مردى توصيهاى نوشت و در آن چنين آورد: اين نامه من با توجه به عنايت نسبت به كسى كه سفارش شده است و با اعتماد به لطف كسى كه به او توصيه شده است، فراهم آمده است و هرگز به خواست خدا حامل اين نامه نا اميد و تباه نمىشود.