بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و او نشنيده بود فرمود: اى واى بر تو نزديك بود گردنش را بزنى و اگر اين سخن را شنيده بود رستگار نمىشد.»
حكمت (113)
هلك فىّ رجلان: محب غال، و مبغض قال. «دو كس در مورد من هلاك شدند، دوستدار مفرط و دشمن از حد گذرنده.» در اين باره قبلا سخن گفته شد و پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «به خدا سوگند اگر نه اين است كه بيم دارم گروههايى از امت من در باره تو- على (عليه السلام)- همان را بگويند كه مسيحيان در باره پسر مريم مىگويند، امروز در باره تو سخنى مىگفتم كه به هيچ كس نگذرى مگر اينكه براى بركت، خاكهاى زير پايت را بردارد.» و با آنكه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) چنان سخن را در باره او نفرموده است، گروه بسيارى از غلو كنندگان در جهان پراكندهاند كه در باره او همان اعتقاد مسيحيان را در مورد پسر مريم بلكه تندتر و بدتر از آن را دارند. در مورد دشمن مفرط، ما كسانى را ديدهايم كه على (عليه السلام) را دشمن مىدارند و به او كينه توزى مىكنند ولى كسى را نديدهايم كه او را لعنت كند و به صراحت از او تبرى جويد. گفته مىشود در عمان و صحراهاى اطراف آن و بيابانهاى آن منطقه گروهى هستند كه در باره آن حضرت همان عقيده خوارج را دارند، و من از ايشان به پيشگاه خدا تبرى مىجويم.
حكمت (114)
اضاعة الفرصة غصة «از دست دادن فرصت، اندوهى گلوگير است.»