جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 7

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معاويه آگاه شده است كه ما آهنگ حمله به او داريم و بدين سبب به جنب و جوش آمده است، اينك خدايتان رحمت آورد به لشكرگاه خود در نخيله برويد تا بنگريم و بنگريد و چاره‏انديشى كنيم و شما هم چاره‏انديشى كنيد.

گويد: در سخن امام حسن (عليه السلام) اين موضوع احساس مى‏شد كه بيم دارد مردم آن را نپذيرند، و مردم خاموش ماندند و هيچ كس از ايشان سخنى نگفت و پاسخى نداد.

عدى بن حاتم كه چنين ديد برخاست و گفت: سبحان الله من پسر حاتم هستم و اين حالت شما چه اندازه زشت است، مگر نمى‏خواهيد به خواسته امام و پسر دختر پيامبر خود پاسخ بگوييد. سخنوران مضر و مسلمانان و سخن آوران مصرى كجايند آنان كه به هنگام صلح زبان‏هايشان دراز بود و اينك كه هنگام جنگ و كوشش فرا رسيده است همچون روبهان گريزانند، مگر از عقوبت خدا و ننگ و عار بيم نداريد.

عدى بن حاتم سپس روى به امام حسن كرد و گفت: خداوند آنچه را به صلاح است، به تو ارزانى دارد و از همه ناخوشيها تو را دور دارد و به هر كارى كه آن را مى‏پسندى موفق دارد، ما سخن تو را شنيديم و متوجه فرمانت شديم، شنيديم و اطاعت كرديم و در هر چه بگويى و بينديشى فرمان برداريم و من اينك آهنگ لشكرگاه خويش دارم و هر كه دوست مى‏دارد با من باشد، به من بپيوندد. او حركت كرد و از مسجد بيرون شد و بر مركب خود كه كنار در مسجد بود سوار شد و به نخيله رفت و به غلام خود فرمان داد چيزهايى را كه لازم داشت، برايش ببرد و عدى بن حاتم نخستين كس بود كه به لشكرگاه رفت. قيس بن سعد بن عبادة انصارى و معقل بن قيس رياحى و زياد بن صعصعه تيمى برخاستند و ضمن سرزنش مردم آنان را تشويق و تحريض كردند و با امام حسن هم سخنانى همچون سخنان عدى بن حاتم گفتند و پذيرش فرمان و اطاعت خود را اعلام كردند. امام حسن (عليه السلام) به ايشان گفت: خدايتان رحمت كناد كه راست مى‏گوييد و از هنگامى كه شما را مى‏شناسم، همواره به صدق نيت و وفادارى و اطاعت و دوستى پسنديده شما را شناخته‏ام، خدايتان پاداش پسنديده دهاد و سپس از منبر فرود آمد.

مردم بيرون شدند و در لشكرگاه فراهم آمدند و براى حركت آماده شدند و حسن (عليه السلام) هم به لشكرگاه آمد و مغيرة بن نوفل بن حارث بن عبد المطلب را به جانشينى خود بر كوفه گماشت و او را فرمان داد تا مردم را بر انگيزاند و پيش امام (عليه السلام) گسيل دارد و مغيرة مردم را تشويق مى‏كرد و گسيل مى‏داشت تا آنجا كه لشكرگاه انباشته از لشكريان شد.

/ 407