بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ريشه به خود شيفتگى به سبب حب آدمى نسبت به نفس خويشتن است و پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: دوست داشتن تو چيزى را موجب كرى و كورى مىشود، و آن كس كه كر و كور شود، ديدن و شنيدن عيبهايش براى او دشوار و غير ممكن مىشود.بدين سبب بر آدمى واجب است كه بر نفس خويش جاسوسانى بگمارد كه عيبهايش را به او معرفى كنند، نظير آنچه عمر بن خطاب گفته است كه محبوبترين مردم در نظر من كسى است كه عيبهاى مرا به من بازگو كند.همچنين بر آدمى واجب است هر گاه عيبى از كسى مىبيند به نفس خويش بنگرد و اگر همان عيب را در خود مىبيند، آن را ريشه كن سازد و از آن غافل نشود. در اين باره متنبى چه نيكو سروده است: «هر كس خود قدر و منزلت خويش را نشناسد، ديگرى از او چيزهايى را مىبيند كه خود نمىبيند.» لاف زدن هم نزديك به اعجاب و به خود شيفتگى است با اين تفاوت كه شخص به خود شيفته در مورد خود گمان و پندار دارد ولى لاف زننده آن را به صورت قطعى مىپندارد، گويى در آن مورد سرگشته است.ممكن است فرق ديگرى هم قايل شد و گفت كه به خود شيفته با اعجاب خويش كسى را آزار نمىدهد ولى لاف زننده بر مردم برترى مىجويد و اين كار او مستلزم آزار ديگران است يعنى هر لاف زننده به خود شيفته هم هست ولى هر به خود شيفته لاف زننده نيست.
حكمت (170)
الامر قريب و الاصطحاب قليل. «مرگ نزديك است و همنشينى و صحبت داشتن با يكديگر اندك.»
حكمت (171)
قد اضاء الصبح لذى عينين. «بامداد روشن شد براى آن كس كه دو چشم دارد.»