بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
خود بازگرد و توبه كن و از اموال مسلمانان خود را بيرون آر و به سوى ايشان باز گرد كه به زودى از كسانى كه با ايشان الفت گرفتهاى جدا مىشوى و آنچه را گرد آوردهاى رها مىسازى و در شكافى كه آماده و داراى فرش و تشك نيست، پنهان مىشوى. در آن حال از دوستان جدا گشته و در خاك مسكن گرفتهاى و با پرداخت حساب روياروى خواهى بود، از آنچه از خود باز گذاشتهاى بى نياز و نسبت به آنچه پيش فرستاده باشى نيازمندى، و السّلام.گويند ابن عباس در پاسخ نوشت: اما بعد، همانا كه براى من بسيار سخن گفتى و به خدا سوگند اگر من خدا را ديدار كنم در حالى كه همه گنجينههاى زمين را از زرينه و سيمينه و زرناب تصرف كرده باشم، براى من خوشتر از آن است كه با او در حالى ديدار كنم كه خون مردى مسلمان بر عهدهام باشد، و السّلام.ديگران كه گروهى اندكاند، مىگويند، اين غير ممكن است و هرگز نبوده است و عبد الله بن عباس از على (عليه السلام) جدا نشده است و با او ستيز و مخالفتى نكرده است و همواره تا هنگامى كه على (عليه السلام) كشته شد، امير بصره بوده است.اينان مىگويند: يكى از چيزهايى كه به اين كار دلالت دارد، مطلبى است كه ابو الفرج على بن حسين اصفهانى نقل مىكند و آن نامهاى است كه ابن عباس پس از كشته شدن امير المؤمنين (عليه السلام) از بصره به معاويه نوشته است، ما هم پيش از اين آن نامه را نقل كردهايم. اين گروه مىگويند چگونه ممكن است كار بدان گونه باشد و حال آنكه معاويه نتوانسته است او را فريب دهد و به سوى خود بكشد و خود مىدانيد كه او چگونه بسيارى از كارگزاران امير المؤمنين (عليه السلام) را فريب داد و با بخشيدن اموال، آنان را به خود جلب كرد و آنان هم ميل به او پيدا كردند و على (عليه السلام) را رها ساختند. معاويه اختلاف و تفاوتى را كه ميان آن دو پديد آمده بود، مىدانست و به همين سبب هم ابن عباس را استمالت نكرد و به سوى خود نكشيد و هر كس سيره خوانده باشد و تاريخ بداند از ستيز ابن عباس با معاويه پس از رحلت على (عليه السلام) آگاه است و مىداند كه معاويه چه سخنان كوبنده و ستيز سختى از ابن عباس شنيده و ديده است، و چه ستايشى از على (عليه السلام) مىكرده و همواره فضايل و خصايص او را بازگو مىكرده است، به علاوه