جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 7

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرقى بن قطامى روايت كرده و گفته است: سعيد بن سرح وابسته و آزاد كرده حبيب بن عبد شمس، شيعه على بن ابى طالب (عليه السلام) بود. چون زياد به حكومت كوفه آمد به جستجوى او پرداخت و او را به بيم افكند. سعيد بن سرح خود را به حضور امام حسن رساند و به ايشان پناهنده شد. زياد برادر و فرزندان و همسر سعيد را گرفت و زندانى كرد و اموال سعيد را مصادره و خانه‏اش را ويران كرد. حسن بن على (عليه السلام) براى زياد چنين نوشت: اما بعد، تو به مردى از مسلمانان كه هر چه براى ايشان و بر عهده ايشان است، براى او هم خواهد بود هجوم برده‏اى، خانه‏اش را ويران كرده‏اى، اموالش را گرفته‏اى و همسر و افراد خانواده‏اش را به زندان افكنده‏اى، اگر اين نامه من به دست تو رسيد، براى او خانه‏اش را بساز و مال و زن و فرزندش را به او برگردان و شفاعت مرا در موردش بپذير كه من او را پناه داده‏ام، و السلام.

زياد در پاسخ چنين نوشت: از زياد بن ابى سفيان به حسن بن فاطمة اما بعد، نامه‏ات كه در آن نام خودت را پيش از نام من نوشته بودى رسيد. تو چيزى مى‏خواهى و نيازمندى، و من دولتمرد هستم و تو رعيتى ولى چنان به من فرمان مى‏دهى كه گويى همچون فرمان سلطان بر رعيت بايد اطاعت شود. در مورد تبهكارى كه با بد انديشى او را پناه داده‏اى و به كار او راضى هستى، براى من نامه نوشته‏اى و به خدا سوگند كه تو در باره او بر من پيشى نخواهى گرفت هر چند ميان پوست و گوشت تو جاى داشته باشد و من اگر بر تو دست يابم نه با تو مدارا مى‏كنم و نه تو را رعايت خواهم كرد و همانا دوست داشتنى‏ترين گوشتى كه مى‏خواهم آنرا بخورم، گوشتى است كه تو از آنى. اينك او را در قبال گناهش به كسى تسليم كن كه از تو بر او سزاوارتر است، بر فرض كه او را عفو كنم چنان نيست كه شفاعت تو را در باره او پذيرفته باشم و اگر او را بكشم فقط به سبب آن است كه پدر تبهكار تو را دوست مى‏دارد، و السلام چون اين نامه به حسن (عليه السلام) رسيد آن را خواند و لبخند زد و موضوع را براى‏

/ 407