باب چهارم
فصل اول
در فضيلت تزويج كردن و نهى از رهبانيت
به سندهاى معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه از اخلاق پيغمبرانست دوست داشتن زنان و فرمود كه گمان ندارم كسى را كه در ايمان چيزى زياد شود او را مگر آنكه محبت زنان او را زياده مىشود و فرمود كه هر كه محبت زنان او را زياده مىشود فضيلت ايمانش بيشتر مىشود.
در حديث صحيح از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه سه چيز است كه از سنّت پيغمبرانست بوى خوش كردن و موهاى زيادتى بدن را ازاله كردن و زنان بسيار داشتن يا بسيار با ايشان مقاربت كردن.
به سندهاى معتبر بسيار از حضرت رسول منقول است كه فرمود از دنياى شما اختيار كردهام زنان و بوى خوش را و روشنى ديده من در نماز است.
در حديث معتبر منقول است كه سكين نخعى اختيار عبادت كرده بود و ترك زنان و بوى خوش و طعامهاى لذيذ كرده بود و در اين باب نامه به حضرت صادق نوشت آنحضرت در جواب نوشتند اما زنان، پس ميدانى كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله چند عدد از زنان داشتند و اما طعام لذيذ پس رسول صلّى الله عليه وآله گوشت و عسل تناول مىفرمودند و حضرت رسول فرمود كه هر كه زنى بعقد خود در ميآورد نصف دين خود را حفظ كرده است از خدا بپرهيزد در نصف ديگر و فرمود كه بدترين مردهاى شما عزبانند و فرمود كه چه چيز مانع است مؤمن را از آنكه زنى بگيرد شايد خدا او را فرزندى روزى كند كه سنگين كند زمين را بگفتن لا اِلهَ اِلّا اللّهُ و فرمود كه هر كه خواهد متابعت سنّت من بكند از سنّت من زن خواستن است.
حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود كه خوشم نميآيد كه دنيا و آنچه در دنياست داشته باشم و يكشب بىزن بخوابم پس فرمود كه دو ركعت نماز كه كدخدا بكند بهتر از عزبيكه شبها تمام نماز بكند و روزها روزه باشد.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه هر كه ترك كدخدائى بكند از ترس پريشانى پس بتحقيق كه گمان بد برده است به خدا زيرا كه حقتعالى مىفرمايد اِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ يعنى اگر ايشان فقيران باشند بى نياز ميگرداند ايشان را خدا از فضل خود.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه زن عثمان بن مظعون آمد به خدمت رسول خدا صلّى الله عليه وآله و گفت يا رسول اللّه عثمان روزها روزه مىباشد و شبها نماز مىكند و به نزد من نميآيد حضرت غضبناك به نزد عثمان آمدند و فرمودند كهاى عثمان خدا مرا برهبانيت نفرستاده است و ليكن بدين مستقيم سهل آسان فرستاده است روزه مىگيرم و نماز مىكنم و با زنان خود نزديكى مىكنم پس هر كه دين مرا خواهد بايد كه بسنت من عمل كند و از سنّت من نكاح زنان است.
در حديث ديگر از آنحضرت منقول است كه سه زن آمدند بهنزدرسولخدا صلّى الله عليه وآله
يكى گفت كه شوهرم گوشت نمىخورد و ديگرى گفت كه شوهرم بوى خوش نمىبويد و ديگرى گفت كه شوهرم با زنان نزديكى نمىكند پس حضرت بيرون آمدند و از روى غضب رداى خود را بر زمين مىكشيدند تا بر منبر آمدند و حمد و ثناى الهى گفتند و فرمودند كه چرا جماعتى از اصحاب من گوشت نمىخورند و بوى خوش نميبويند و نزديك زنان نمىروند من گوشت ميخورم و بوى خوش ميبويم و به نزد زنان مىروم و هر كه سنّت مرا نخواهد از من نيست.
در حديث ديگر منقول است كه زنى آمد به خدمت حضرت رسول صلّى الله عليه وآله و شكايت كرد كه شوهرم به نزديك من نميآيد حضرت فرمود كه خود را خوشبو كن تا به نزديك تو بيايد گفت هيچ بوى خوش را نگذاشتم مگر آنكه خود را بآن خوشبو كردم و از من دورى مىكند حضرت فرمود كه اگر مىدانست چه ثواب دارد در آمدن به نزد تو از تو دورى نميكرد پس فرمود كه چون متوجه جانب تو مىشود دو ملك به او احاطه ميكنند و ثواب آن دارد كه شمشير كشيده و در راه خدا جهاد كند پس چون با تو مجامعت كند گناهان از او مىريزد چنانچه برگ از درخت مىريزد پس چون غسل مىكند از گناهان بدر ميآيد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه دو ركعت نماز كه كدخدا مىكند برابر است با هفتاد ركعت نماز كه عزب بكند.
فصل دوم
در اصناف زنان و صفات پسنديده و ناپسنديده ايشان
از حضرت صادق منقول است كه زن به منزله قلادهايست كه در گردن خود ميافكنى پس ببين كه چگونه قلاده براى خود مىگيرى و فرمود كه زن صالحه و غير صالحه هيچ يك قيمت ندارند، زن صالحه طلا و نقره قيمت و قدر او نيست بلكه او بهتر است از طلا و نقره و زن غير صالحه بخاك هم نميارزد خاك بهتر از اوست و حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه دختر بكفو و مثل خود بدهيد و از كفو و مانند خود دختر بخواهيد و از براى نطفه خود زنى را پيدا كنيد كه شايسته آن باشد كه فرزند از او بهم رسانيد.
در حديث صحيح از حضرت امام جعفر صادق منقول است كه هر كه زنى بخواهد براى حسن و جمال يا از براى مال از هر دو محروم ماند و اگر از براى دين دارى و صلاح او بخواهد حقتعالى مال و جمال او را روزى كند.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه زن باكره بخواهيد كه فرزند بسيار آورد و زن مقبولى كه فرزند نياورد مخواهيد كه من مباهات مىكنم به شما با امتهاى پيغمبران ديگر در روز قيامت مگر نمىدانى كه فرزندان در زير عرش الهى از براى پدران خود طلب آمرزش مىكنند و حضرت ابراهيم ايشان را نگاهدارى مىكند و حضرت ساره ايشان را تربيت مىنمايد در بالى كوهى از مشك و عنبر و زعفران.
در حديث ديگر فرمود كه دختران باكره بخواهيد كه دهنهاى ايشان خوشبوتر و رحمهاى ايشان خشكتر و پستانهاى ايشان پر شيرتر است و فرزندان آورندهترند مگر نمىدانيد كه مباهات مىكنم بسيارى شما در روز قيامت حتى به فرزندى كه نا تمام از شكم افتاده باشد او ميآيد و خشمناك بر در بهشت مىايستد پس حقتعالى مىفرمايد كه داخل بهشت شو، مىگويد كه نمىروم تا پدر و مادرم پيش از من نروند، پس حقتعالى به ملكى امر مىفرمايد كه پدر و مادرش را بياور داخل بهشت كن پس به طفل خطاب مىفرمايد كه ايشانرا داخل بهشت كردم براى زيادتى رحمت من نسبت به تو.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه بخواه زن گندم گون فراغ چشم سياه چشم بزرگ سر ميانه بالا پس اگر نخواهيش بيا مهر را از من بگير.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله چون بخواستگارى زنى مىفرستاد مىفرمود كه گردنش را بو كنند كه خوشبو باشد و غوزك پايش پر گوشت باشد.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه از سعادت آدمى است كه زن سفيدى داشته باشد و حضرت صادق فرمود كه چون خواهيد زنى را خواستگارى كنيد از مويش بپرسيد چنانچه از رويش مىپرسيد كه نصف حسن مو است.
به سند معتبر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه بهترين زنان شما زنيست كه فرزند بسيار آورد و دوست شوهر باشد و صاحب عفت باشد و در ميان خويشان خود عزيز باشد و نزد شوهرش ذليل باشد و از براى شوهر خود زينت و بشاشت كند و از ديگران شرم كند و عفت ورزد، هر چه شوهر گويد شنود و آنچه فرمايد اطاعت كند و چون شوهر با او خلوت كند آنچه از او خواهد مضايقه نكند اما به شوهر در نياويزد كه او را به تكلف بر جماع بدارد بعد از آن فرمود كه بدترين زنان شما زنيست كه در ميان قوم خود خوار باشد و بر شوهر مسلط باشد و فرزند نياورد و كينه ورز باشد و از اعمال قبيحه پروا نكند و چون شوهر غايب شود زينت كند و خرد را به ديگران نمايد و چون شوهر آيد مستورى اظهار كند و سخنش را نشنود و اطاعتش نكند و چون شوهر آيد مستورى اظهار كند و سخنش را نشنود و اطاعتش نكند و چون شوهر با او خلوت كند مانند شتر صعب مضايقه كند از آنچه شوهر به او اراده دارد قبول نكند و از تقصيرش در نگذرد.
در حديث ديگر منقول است كه شخصى به خدمت حضرت رسول صلّى الله عليه وآله آمد و گفت زنى دارم كه هرگاه به خانه مىروم مرا استقبال مىكند و چون بيرون مىآيم مشايعت مىكند و چون مرا غمگين مىبيند مىگويد كه چه غم دارى اگر از براى روزى غم مىخورى خدا متكفل روزى تو و ديگران شده است و اگر براى آخرت غم مىخورى خدا غم تو را زايل مىكند. حضرت فرمود كه خدا كاركنان دارد اين زن از كاركنان خداست و نصف ثواب شهيد دارد. در حديث ديگر فرمود كه بهترين زنان امت من آنستكه خوشروتر و مهرش كمتر باشد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه خوبى زن آن است كه مهرش كم باشد و زائيدنش آسان باشد و شومى زن آن است كه مهرش گران و زائيدنش دشوار باشد.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه بهترين زنان شما زنان قريشند و مهربانترين زنانند به شوهران و رحيمترين ايشانند به فرزندان و امانند به شوهران و باعفتند از ديگران و مصداق قريش در اين زمان ساداتند.
در حديث معتبر ديگر از آنحضرت منقول است كه خداوند عالميان مىفرمايد كه چون خواهم جمع كنم براى مسلمانى نيكيهاى دنيا و آخر ترا به او مىدهم دل شكسته خاشع و زبان ذكر كننده و بدنى صبر كننده بر بلا و زن مؤمنه كه هرگاه با نظر كند شاد شود و چون غايب شود شوهر خود را نگاهدارى كند و مال شوهر را ضايع نكند.
در حديث صحيح از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه در بنى اسرائيل شخصى بود بسيار عاقل و مال بيشمار داشت و يك فرزند داشت از زن عفيفه كه در شكل و شمايل به او شبيه بود و دو فرزند داشته از زن ديگر كه عفتى نداشت چون وقت فوت او شد گفت كه همه مال من از يكى از شماها است، چون مرد هر يك دعوى كردند كه مال از من است به نزد قاضى رفتند قاضى گفت كه به نزد آن سه برادر كه به عقل مشهورند برويد پيش يكى از آنها رفتند مرد پيرى بود گفت كه برويد به نزد فلان برادر من كه از من بزرگتر است، به نزد او كه رفتند نه پير بود و نه جوان او گفت كه به نزد برادر بزرگتر از من برويد چون به نزد او رفتند او را جوان يافتند پس اول سؤال كردند بچه سبب برادر كوچكتر از همه پيرتر و تو از همه بزرگترى و از ايشان جوانترى گفت اما آن برادر كوچك زن بسيار بدى دارد و بر بديهاى او صبر مىكند كه مبادا به بلاى ديگر مبتلا شود كه صبر تنواند كرد باين سبب از همه پيرتر مينمايد و اما آن برادر ديگر زنى دارد كه گاهگاهى خوشحالش مىكند باين سبب ميانه حال مانده است و من زنى دارم كه هميشه مرا خوشحال دارد و هرگز آزردهام نمىكند باين سبب جوان ماندهام پس برادران حال خود را نقل كردند گفت اول برويد و استخوان پدر خود را بدر آوريد و بسوزانيد و بعد از آن بيائيد تا در ميان شما حكم كنم چون رفتند پسر كوچك شمشيرى برداشت و برادرانش كلنگها برداشتند و چون بر سر قبر رسيدند آن دو برادر كلنگ بر قبر زدند كه قبر را بشكافند برادر كوچك شمشير كشيد كه نمىگذارم قبر پدرم را بشكافيد و من از حصه خود گذشتم و مال را به شماها گذاشتم چون به نزد قاضى آمدند قاضى مالها را به پسر كوچك داد و بآنها گفت كه اگر شماها هم فرزند او مىبوديد چنانچه برادر كوچك را شفقت فرزندى مانع شد از درآوردن و سوختن پدر، شما را هم مانع مىشد.
فصل سوم
در آداب نكاح و اراده آن
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هرگاه كسى اراده خواستگارى نمايد دو ركعت نماز بگذارد و حمد الهى را بگويد و اين دعا بخواند اَللّهُمَّ اِنّى اُريدُ انْ اَتَزَوَّجُ فَقَدّرْلى مِنْ النّسآءَ اَعَفَّهُنَّ فَرْجَاً وَ اَحْفَظَهُنَّ لى فى نَفْسِها وَ مالى وَ اَوْسَعْهُنَّ رِزْقَاً وَ اَعظَمَهُنَّ بَرَكَةً وَ قَدّرْ لى وَلَداً طيّباً تَجْعَلَهُ خَلَفاً صالِحاً فى حَيوتى وَ بَعْدَ مَوْتى.
در حديث معتبر منقول است كه سنتست تزويج در شب واقع شود.
در حديث موثق منقول است كه به حضرت امام محمّد باقر عليه السلام خبر رسيد كه شخصى زنى خواست در ساعتى كه هوا گرم بوده است، در ميان روز، حضرت فرمود كه گمان ندارم كه ميان ايشان اتفاق و الفت بهم رسد پس بزودى از هم جدا شدند.
در حديث معتبر ديگر منقول است كه عقد كردن در ماه شوال خوبست.
در حديث معتبر از حضرت صادق منقول است كه هر كه عقد كند يا زفاف كند و ماه در عقرب باشد عاقبت نيكو نبيند.
در روايت ديگر منقول است كه هر كه در تحت الشعاع عقد يا زفاف كند بداند كه فرزندى كه منعقد شود پيش از تمام شدن سقط مىشود.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه روز جمعه روز خواستگارى و نكاح است. و بدان كه مؤمنان را طلبيدن و ميهمانى كردن در نكاح سنّت است و پيش از عقد نكاح خطبه خواندن سنّت است.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است از سنّت پيغمبرانست طعام دادن در وقت تزويج و حضرت رسول صلّى الله عليه وآله چون ميمونه را تزويج نمود وليمه فرمود و حلس بمردم خورانيد و آن چنگالى بوده است كه از خرما و روغن و كشك مىساختهاند.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه وليمه روز اول لازم است و در روز دوم نيكى است و در روز سوم ريا و سمعه است و منقول است كه حضرت اماممحمّدتقى عليه السلام
چون دختر مأمون را عقد كردند اين خطبه را خواند اَلْحِمْدُللّهِ اَقْراراً بِنِعْمَتِهِ وَ لا اِلهَ اِلّا اللّهُ اَخْلاصاً لِوَحْدانِيَّته وَ صلَّى اللّهُ عَلى سَيّدِ بَرِيَّتِهِ وَ الْاصْفيآءِ مِنْ عِتْرَتِهِ اَمّا بَعْدُ فَقَدْ كانَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ عَلَىِ الانامِ اِنْ اَغْناهُمْ بِالْحَلالِ عَنِ الْحَرامِ فَقالَ سُبْحانَهَ وَ اَنْكِحُو الْايامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ اِمائِكُمْ اِنْ يَكُونُوا فُقَرآء يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعُ عَليمُ.
ساير خطبههاى طولانى در كتب مبسوطه مذكور است و اين رساله گنجايش ذكر آنها را ندارد و در باب آداب صيغه نكاح رساله جدائى تأليف كردم.
فصل چهارم
در بيان آداب زفاف و مجامعت
بدان كه زفاف كردن در وقتى كه ماه در برج عقرب باشد يا تحت الشعاع باشد مكروه است و جماع كردن در فرج زن در وقتى كه حايض باشد يا با خون نفاس باشد حرام است و از ما بين ناف تا زانو از ايشان تمتع بردن مكروه است و بعد از پاك شدن و پيش از غسل كردن جماع را نيز بعضى حرام مىدانند و احوط اجتنابست مگر آنكه ضرورتى باشد پس امر كند زن را كه فرج را بشويد و با او مقاربت كند و زن مستحاضه اگر غسل و ساير اعماليكه او را ميبايد كرد بجا آورد با او جماع مىتوان كرد و در وطى دبر زن خلافست بعضى حرام مىدانند و اكثر علماء مكروه مىدانند و احوط اجتناب است و بهتر آن است با زن خود كه جماع كند و آزاد باشد منى خود را بيرون فرج نريزد و بعضى علماء حرام مىدانند بى رخصت زن و در كنيز باكى نيست.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه نبايد مرد را دخول كردن به زن خود در شب چهارشنبه.
حضرت امام موسى عليه السلام فرمود كه هر كه جماع كند با زن خود در تحت الشعاع پس با خود قرار دهد افتادن فرزند را از شكم پيش از آنكه تمام شود.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه جماع مكن در اول ماه و ميان ماه و آخر ماه كه باعث اين مىشود كه فرزند سقط شود و نزديكست كه اگر فرزندى به هم رسد ديوانه باشد يا صرع داشته باشد نمىبينى كسى را كه صرع مىگيرد اكثر آن است كه يا در اول ماه يا در آخر ماه مىباشد.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه هر كه جماع كند با زن خود در حيض پس فرزنديكه بهم رسد مبتلا شود بخوره يا پيسى پس ملامت نكند مگر خود را.
حضرت صادق صلّى الله عليه وآله فرمود كه دشمن ما اهلبيت نيست مگر كسى كه ولدالزنا يا مادرش در حيض به او حامله شده باشد.
در چندين حديث معتبر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه چون كسى خواهد با زن خود جماع كند بروش مرغان بنزد او نرود بلكه اول با او دست بازى و خوش طبعى بكند و بعد از آن جماع بكند.
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه در وقت جماع سخن مگوئيد كه بيم آن است فرزندى كه بهم رسد لال باشد و در آن وقت نظر بفرج زن مكنيد كه بيم آن است فرزندى بهم رسد كور باشد و در روايات ديگر از آنحضرت منقول است كه باكى نيست نگاه كردن بفرج در وقت جماع.
در چندين حديث معتبر وارد شده است كه مرد و زن در حالتى كه خضاب بحنا و غير آن بسته باشند جماع نكنند.
از حضرت امام موسى عليه السلام پرسيدند كه اگر در حالت جماع جمه از روى مرد و زن دور شود چيست؟ فرمود باكى نيست باز پرسيدند اگر كسى فرج زن را ببوسد چون است؟ فرمود باكى نيست.
از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه اگر كسى زن خود را عريان كند و به او نظر كند چونست؟ فرمود كه مگر لذتى از اين بهتر ميباشد. و پرسيدند كه اگر بدست و انگشت با فرج زن و كنيز خود بازى كند چونست؟ فرمود باكى نيست اما بغير اجزاى بدن خود چيزى ديگر در آنجا نكند. و پرسيدند كه آيا مىتواند در ميان آب جماع بكند فرمود باكى نيست.
در حديث صحيح از حضرت امام رضا عليه السلام پرسيدند از جماع كردن در حمام فرمود باكى نيست.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه مرد با زن و كنيز خود جماع نكند در خانه كه طفل باشد كه آن طفل زناكار مىشود يا فرزنديكه از ايشان بهمرسد زناكار باشد.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه فرمود بحق آن خداوندى كه جانم در قبضه قدرت اوست اگر شخصى با زن خود جماع كند و در آن خانه شخصى بيدار باشد كه ايشان را ببيند يا سخن و نفس ايشان را شنود فرزندى كه از ايشان بهم رسد رستگار نباشد و زناكار باشد.
چون حضرت امام زين العابدين عليه السلام اراده مقاربت زنان مىنمودند خدمتكاران را دور مىكردند و درها را مىبستند و پردهها را مىانداختند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه كسى با كنيزى جماع كند و خواهد كه با كنيز ديگر پيش از غسل جماع كند، وضو بسازد.
در حديث صحيح وارد شده است كه باكى نيست با كنيز و طى كند و در خانه، ديگرى باشد كه بيند و شنود و مشهور ميان علماء آن است كه باكى نيست كه مرد در ميان دو كنيز خود بخوابد اما مكروهست كه در ميان دو زن آزاد بخوابد.
در حديث موثق از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه باكى نيست مرد ميان دو كنيز و دو آزاد بخوابد فرمود كراهت دارد مرد رو بقبله جماع كند و در حديث ديگر از آنحضرت پرسيد كه آيا مرد عريان، جماع مىتواند كرد، فرمودند كه نه، رو بقبله و پشت بقبله جماع نكند و در كشتى جماع نكند.
حضرت امام موسى عليه السلام فرمود دوست نمىدارم كسى كه در سفر آب نيابد براى غسل كردن جماع كند مگر آنكه خوف ضررى داشته باشد بر خود و بعضى از علماء قايل بحرمت شدهاند.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نهى فرمود از آنكه كسى كه محتلم شده باشد پيش از آنكه غسل كند جماع كند و فرمود اگر بكند و فرزندى بهم رسد ديوانه باشد ملامت نكند مگر خود را.
حضرت صادق عليه السلام فرمود مكروه است جنب شدن در وقتى كه آفتاب طلوع مىكند و زرد ميباشد و همچنين در زردى آفتاب وقت فرو رفتن.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه مستحب است در شب اول ماه رمضان جماع كردن و از ابو سعيد خدرى منقول است كه حضرت رسالت پناه وصيت نمود به حضرت امير المؤمنين عليه السلام يا على چون عروسى داخل خانه تو شود كفشهايش را بكن تا بنشيند و پاهايش را بشو و آن آب را از در خانه تا منتهاى خانه بپاش چون چنين كنى خدا هفتاد هزار نوع رحمت بر تو بفرستد كه بر سر عروس فرود آيد تا آنكه آن بركت بهر گوشه آن خانه برسد و ايمن گردد عروس از ديوانگى و خوره و پيسى تا در آن خانه باشد. و منع كن عروس را تا هفت روز از خوردن شير و سركه و گشنيز و سيب ترش پس حضرت امير المؤمنين عليه السلام گفت يا رسول اللّه بچه سبب منع كنم او را از اينها؟ فرمود زيرا كه رحم بسبب خوردن اينها سرد و عقيم مىشود و فرزند نمىآورد و حصيريكه در ناحيه خانه افتاده باشد بهتر است از زنى كه فرزند كه فرزند او بوجود نميآيد، پس فرمود كه: يا على جماع مكن با زن خود در اول ماه و ميان ماه كه ديوانگى و خوره و خبط دماغ راه مىيابد بآنزن و فرزندانش. يا على جماع مكن بعد از پيشين كه اگر فرزندى بهم رسد احول خواهد بود. يا على در وقت جماع سخن مگو كه اگر فرزندى حاصل شود ايمن نيستى كه لال باشد و نگاه نكند احدى به فرج زن خود و چشم بپوشد در آن حالت كه نظر كردن به فرج در آن حالت باعث كورى فرزند مىشود. يا على بشهوت و خواهش زن ديگرى با زن خود جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد مخنث يا ديوانه باشد. يا على هر كه جنب با زن خود در فراش خوابيده باشد قرآن نخواند كه مىترسم آتشى از آسمان بر هر دو نازل شود و بسوزاند ايشان را. يا على جماع مكن با زن خود مگر آنكه تو دستمالى از براى خود داشته باشى و او دستمالى از براى خود داشته باشد و هر دو خود را به يك دستمال پاك نكنيد كه دشمنى در ميان شما پيدا مىشود و آخر بجدائى مىكشد.
يا على ايستاده با زن خود جماع مكن كه آن فعل خران است و اگر فرزندى بهم رسد مانند خران بر رختخواب بول مىكند. يا على در شب عيد فطر جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد شش انگشت يا چهار انگشت در دست داشته باشد. يا على در زير درخت ميوهدار جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد جلاد و كشنده مردم باشد با رئيس و سركرده ظلم باشد. يا على در برابر آفتاب جماع مكن مگر آنكه پرده بياويزى كه اگر فرزندى بوجود آيد هميشه در بدحالى و پريشانى باشد تا بميرد. يا على در ميان اذان و اقامه جماع مكن كه اگر فرزندى بوجود آيد جرى باشد در خون ريختن. يا على چون زنت حامله شود با او جماع مكن بى وضو كه اگر چنين كنى فرزندى كه بهم رسد كوردل و بخيل باشد. يا على در شب نيمه شعبان جماع مكن كه اگر فرزندى حاصل شود شوم باشد و در رويش نشان سياهى باشد. يا على در روز آخر ماه شعبان جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد عشار و ياور ظالمان باشد و هلاك بسيارى از مردم بر دست او بود. يا على بر پشت بام جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد منافق و ريا كننده و صاحب بدعت باشد. يا على چون بسفرى بروى در آنشب كه مىروى جماع مكن كه اگر فرزندى بوجود آيد مالش را به ناحق صرف كند و اسراف كنندگان برادر شياطيناند و اگر بسفرى روى كه سه روزه راه باشد جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد ياور ظالمان باشد. يا على در شب دوشنبه جماع بكن كه اگر فرزندى بهم رسد حافظ قرآن و راضى به قسمت خدا باشد.
يا على اگر جماع كنى در شب سه شنبه و فرزندى بهم رسد بعد از سعادت اسلام او را روزى شود و دهانش خوشبو و دلش رحيم و دستش جوانمرد و زبانش از غيبت و بهتان پاك باشد. يا على اگر جماع كنى در شب پنجشنبه و فرزندى بهم رسد حاكمى از حكام شريعت يا عالمى از علماء باشد و اگر در روز پنجشنبه وقتى كه آفتاب در ميان آسمان باشد نزديكى كنى با زن خود و فرزندى بهم رسد شيطان نزديك او نشود تا پير شود و خدا او را روزى ميكند سلامتى در دنيا و دين. يا على اگر جماع كنى در شب جمعه و فرزندى بهم رسد خطيب و سخنگو باشد و اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع كنى و فرزندى بهم رسد از دانايان مشهور باشد و اگر جماع كنى در شب جمعه بعد از نماز خفتن اميد هست آن فرزند از ابدال باشد. يا على در ساعات اول شب جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد ايمن نيستى كه ساحر باشد و دنيا را بر آخرت اختيار نمايد. يا على اين وصيت را از من بياموز چنانچه از جبرئيل آموختم.
در حديث معتبر منقول است كه در روز عقد فاطمه صلوات اللّه عليها حقتعالى امر فرمود سدرة المنتهى را كه آنچه دارى فرو ريز براى نثار حضرت فاطمه پس آنچه داشت از مرواريد و مرجان و جواهر بر اهل بهشت نثار كرد پس حوران نثار را بردند و تا روز قيامت مفاخرت مىكنند و به هديه به يكديگر مىفرستند و مىگويند كه اين نثار حضرت فاطمه است و در شب زفاف استر اشهب حضرت رسول صلّى الله عليه وآله را آوردند و قطيفه بر روى آن انداختند و حضرت فرمود كه اى فاطمه سوار شو و سلمان لجام استر را مىكشيد و حضرت رسول از عقب روان شد و در اثناى راه صداى ملائكه بگوشمبارك حضرت رسيد جبرئيل با هزار ملك و ميكائيل با هزار ملك فرود آمدند و گفتند كه حقتعالى ما را بجهة زفاف حضرت فاطمه فرستاده است پس جبرئيل و ميكائيل اللّه اكبر مىگفتند و ملائكه با ايشان موافقت مىنمودند و باين سبب سنّت شد كه در شب زفاف اللّه اكبر بگويند.
در روايت ديگر منقول است كه شخصى بحضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه ما طعامها به عمل مىآوريم و بسيار پاكيزه و خوشبو مىكنيم و بوى طعام عروسى از هيچ طعامى نميآيد فرمود زيرا كه بر طعام عروسى نسيم بهشت مىوزد چون طعامى است كه براى حلال مهيا مىشود.
در احاديث معتبره وارد شده است كه سنتست عروسى در شب واقع شود و طعام در چاشت پخته شود و در بعضى از اخبار وارد شده است كه نثار عروسى را مىتوان برداشت اما چون غارت مىكنند و از يكديگر مىربايند كراهت دارد و علماء گفتهاند وقتى جايز است برداشتن كه بقرائن معلوم باشد كه صاحبانش راضىاند كه مردم بردارند.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه هرگاه شما را به عروسى بطلبند دير برويد زيرا كه دنيا را بياد شما ميآورد و چون شما را بجنازه بخوانند زودتر برويد چون آخرت را بياد شما مىآورد.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نهى فرمود از جماع كردن در زير آسمان و بر سر راه كه مردم تردد كنند و فرمود كه هر كه در ميان راه جماع كند خدا و ملائكه و مردم او را لعنت كنند.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه بياموزيد از كلاغ سه خصلت را: جماع كردن پنهان و بامداد بطلب روزى رفتن و بسيار حذر كردن.
حضرت امير المؤمين عليه السلام فرمود كه هرگاه كسى خواهد با زن خود نزديكى كند تعجيل نكند كه زنان را كارها ميباشد پيش از جماع و هرگاه كسى زنى ببيند و خوشش آيد پس برود با اهل خود جماع كند كه آنچه با اين هست با آن هم هست و شيطان را بر دل خود راه ندهد و اگر زنى نداشته باشد دو ركعت نماز بكند و حمد خدا را بسيار بگويد و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد پس از فضل خدا زنى سؤال كند كه البته به او عطا مىفرمايد آنچه او را از حرام بى نياز گرداند.
در حديث معتبر از حضرت رسول منقول است كه چون مرد و زن جماع كنند عريان نشوند مانند دو خر زيرا كه اگر چنين كنند ملائكه از ايشان دور مىشوند.
در حديث معتبر ديگر از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه جايز نيست جماع كردن با دختر پيش از آنكه نه سال تمام شود پس اگر بكند و عيبى رسد بآن زن ضامن است.
در حديث معتبر ديگر منقول است كه مكروه است جماع كردن ميان طلوع صبح تا طلوع آفتاب و از وقت فرو رفتن آفتاب تا برطرف شدن سرخى طرف مغرب و در آن روزى كه در آن روز آفتاب بگيرد و در شبيكه در آنشب ماه بگيرد و در شب يا روزيكه در آن باد سياه يا باد سرخ يا باد زرد حادث شود واللّه اگر جماع كند در اين اوقات پس او را فرزندى بهم رسد نبيند در آن فرزند چيزى را كه دوست دارد زيرا كه آيات غضب الهى را سهل شمرده. در فقه الرضا مسطور است كه چون بعد از غسل دادن ميت پيش از آنكه غسل كنى خواهى كه جماع كنى وضو بساز بعد از آن جماع بكن.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه هرگاه كسى را دردى در بدن بهم رسد يا حرارت بر مزاجش غالب شود پس با زن خود جماع كند تا ساكن شود.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه در حالت خضاب با زن خود جماع كند فرزنديكه بهم رسد مخنث باشد.
حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود كه زن آزاد را در برابر زن آزاد ديگر جماع مكن اما كنيز را در برابر كنيز ديگر جماع كردن باكى نيست.
در حديث صحيح از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كهحضرتصادق عليه السلام
هرگاه بعد از جماع و پيش از غسل اراده جماع مىكردند وضو مىساختند.
در روايت ديگر منقول است كه اگر كسى انگشترى با او باشد كه بر آن نام خدا نقش كرده باشند جماع نكند.
فصل پنجم
در آداب نماز و دعا در شب زفاف و در وقت مقاربت زنان
در حديث صحيح از حضرت امام محمّد باقر منقول است كه چون عروس را به نزد تو بياورند بگو كه پيش از آن، وضو بسازد و تو هم وضو بساز و دو ركعت نماز بكن و بگو كه او را نيز امر كنند كه دو ركعت نماز بگذارد پس حمد الهى بگو و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرست پس دعا كن و امر كن آن زنان را كه با او آمدهاند آمين بگويند و اين دعا بخوان اَللّهُمَّ ارْزُقْنى ألْفَها وُ وُدَّها وَ رضاها وَ ارْضِنى بِها وَ اجْمَعْ بَيْنَنا بَاَحْسَنِ اِجْتِماعٍ وَ انَسَ اِئْتِلاف فأنَّكَ تُحِبُّ الْحَلالَ وَ تَكْرَهُ الْحَرامَ بعد از آن فرمود كه بدان الفت از جانب خداست و دشمنى از جانب شيطان است و مىخواهد كه آنچه را كه خدا حلال گردانيده مكروه طبع مردم گرداند.
در حديث حسن از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه چون در در شب زفاف به نزد عروس بروى موى پيشانيش را بگير و رو به قبله آور و بگو اَلّلهُمَّ بَامانَتِكَ اَخَذْتُها وَ بَكَلِماتِكَ اِسْتَحْلَلْتُها فَاِنْ قَضَيْتَ لى مَنْها وَلَداً فَاجْعَلْهُ مُبارَكاً تَقياً مِنْ شيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّيطانِ فيهِ شَرَكاً وَ لا نصيباً.
در حديث معتبر ديگر از آنحضرت منقول است كه دست بر بالاى پيشانيش بگذار و بگو اَلّلهُمَّ عَلى كِتابَكَ تَزَوَّجْتُها وَ فى اَمانَتِكَ اَخَذْتُها وَ بِكَلِماتِك اِسْتَحْلَلْتُ فَرْجَها فَاِنْ قَضَيْتَ لى فى رَحمِها شَيْئاً فَاجْعَلْهُ سَوّياً وَ لا تَجْعَلْهُ شرَكَ شَيْطانٍ راوى پرسيد فرزند چگونه شرك شيطان مىشود فرمود كه اگر در وقت جماع نام خدا ببرند شيطان دور مىشود و اگر نبرند ذكر خود را با ذكر آنشخص داخل مىكند پس جماع از هر دو مىباشد و نطفه يكى است پرسيد كه بچه چيز مىتوان دانست كه شيطان در كسى شريك شده است؟ فرمود كه هر كه ما را دوست مىدارد شيطان در او شريك نشده است و هر كه دشمن ماست شيطان او را شريك شده است.
بر اين مضمون احاديث از طرق عامه و خاصه بسيار وارد شده است.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه در وقت زفاف اين دعا را بخواند اَلّلهُمَّ بِكَلِماتِكَ اَسْتَحْلَلْتُها وَ باَمانَتِكَ اَخَذْتُها اَلّلهُمَّ اجْعَلْها وَلُوداً وَ دُوداً لا تَفْرَكْ تَأكُلُ مِمَّاراحَ وَ لا تَسْئلُ عَما سَرَحَ.
در روايت معتبر ديگر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه اين دعا بخواند بِكَلِماتِ اللّهِ اسْتَحْلَلْتُ فَرْجَها وَ فى اَمانَتِ اللّهِ اَخَذْتُها اَلّلهُمَّ اِنْ قَضَيْتَ لى فى رَحِمَها شَيْئاً فَاجْعَلْهُ بارّاً تقياً وَاجْعَلْهُ مُسْلِماً سَوّياً وَ لا تَجْعَلْ فيهِ شَرَكاً لَلشَّيطانِ.
در حديث ديگر از آنحضرت منقول است كه حضرت شريك شدن شيطان را در نطفه آدمى بيان كردند و بسيار عظيم شمردند راوى گفت كه چه بايد كرد كه اين واقع نشود فرمود كه هرگاه اراده جماع داشته باشى بگو بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمن الَّرحيمِ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ بَديعُ السَّمواتِ وَ الْارضِ اَللُمَّ اِنْ قَضَيْتَ مِنّى فى هذه اللّيْلَة خليفَةً فَلا تَجْعَل لَلشَّيطان فيهِ شَرَكاً وَ لا نَصيباً وَ لا حَظّاً وَ اجْعَلْهُ مُؤمِناً مُخْلِصاً مُصّفى مِنَ الشَّيطانِ وَ رِجْزِهِ جَلَّ ثَناؤكَ.
در حديث ديگر فرمود كه چون خواهد كه شيطان شريك نشود بگويد بِسْمِ اللّه و پناه ببرد به خدا از شر شيطان.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه چون كسى اراده جماع داشته باشد بگويد بِسْمِ اللِْ وَ بِاللّهِ اَللهُمَّ جَنبَّنى الشَّيطانِ وَ جَنِّبِ الشّيطانِ ما رَزَقُنى ًپس اگر فرزندى بوجود آيد شيطان هرگز به او ضرر نرساند.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه چون اراده جماع كنى اين دعا بخوان اَللهُمَّ ارْزُقْنى وَلَداً وَاجْعَلْهُ تَقّياً زَكيّاً لَيْسَ فى خَلْقِهِ زيادَةٌ وَ لا نُقْصانُ وَ اجْعَلْ عاقِبَتَهُ اِلى خَيْرٍ.
فصل ششم
در بيان حق زن و شوهر بر يكديگر و احكام ايشان
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام و امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه حقتعالى براى زنان غيرت جايز نداشته است و از براى مردان غيرت قرار داده است زيرا كه از براى مردان چهار زن و از متعه و كنيز آنچه خواهد حلال گردانيده است و از براى زن بغير از يك شوهر حلال نكرده است اگر شوهر ديگر طلب كند يا اراده نمايد نزد خدا زناكار است و غيرت و رشك نميبرند مگر زنان بدو زنان مؤمنه صاحب رشك نمىباشند.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه فرمود رشك بردن زنان از بسيارى دوستى ايشان است نسبت به شوهران.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه گفتن مرد با زن خود كه من ترا دوست مىدارم هرگز از دل او بدر نمىرود.
در حديث صحيح از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه زنى آمد به خدمت حضرت رسول صلّى الله عليه وآله و گفت يا رسول اللّه چيست حق شوهر بر زن فرمود لازم است كه اطاعت شوهر بكند و نافرمانى او نكند و از خانه او بى رخصت او تصدق نكند و روزه سنّت بى رخصت او ندارد و هر وقت اراده نزديكى او كند مضايقه نكند اگر چه بر پشت پالان شتر باشد و از خانه او بى رخصت او بدر نرود و اگر بى رخصت بدر برود ملائكه آسمان و زمين و ملائكه غضب و ملائكه رحمت همه او را لعنت كنند تا به خانه برگردد گفت يا رسول اللّه حق كى بر مرد از همه كس عظيمتر است فرمود كه حق پدر گفت حق كى بر زن از همه عظيمتر است فرمود كه حق شوهر. پرسيد كه من به شوهر آنقدر حق ندارم كه او بر من دارد؟ فرمود كه از صدتا يكى نه آنزن گفت كه قسم مىخورم بآن خدائيكه ترا به حقيقت فرستاده است كه هرگز شوهر نكنم.
در حديث ديگر منقول است كه زنى به خدمت حضرت رسول صلّى الله عليه وآله آمد و سؤال كرد از حق شوهر بر زن چيست فرمود كه زياده از آنستكه توان گفت پس فرمود كه از جمله حقها آنستكه روزه سنّت بى رخصت او ندارد و از خانه بىرخصت او بيرون نرود و به نيكوترين بوهاى خوش خود را خوشبو كند و نيكوترين جامههاى خود را بپوشد و به بهترين زينتها خود را بيارايد و هر بامداد و شام خود را بر او عرضه كند كه اگر اراده جماع داشته باشد ابا نكند.
در حديث ديگر فرمود كه هيچ چيز بى رخصت او بكسى ندهد و اگر بدهد گناهش براى زن است و ثوابش براى شوهر و هيچ شب نخوابد كه شوهر از او خشمناك باشد زن گفت هر چند شوهر بر او ظلم كرده باشد؟ فرمود كه بلى.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه هر زنيكه شب بسر آورد و شوهر از او آزرده باشد نمازش مقبول نباشد تا شوهر از او راضى باشد و هر زنى كه بوى خوش براى غير شوهر بكند نمازش مقبول نيست تا آن بوى خوش را از خود بشويد.
فرمود سه كس هستند كه هيچ عمل ايشان به آسمان بالا نمىرود: غلام گريخته و زنى كه شوهرش از او راضى نباشد و كسى كه جامه خود را از روى تكبر بلند آويخته باشد.
در احاديث معتبره وارد شده است كه جهاد مردان آن است كه جان و مال خود را در راه خدا صرف كنند تا كشته شوند و جهاد زنان آن است كه بر آزار شوهران و غيرت آوردن ايشان صبر كنند.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه اگر امر مىكردم كه كسى براى غير خدا سجده كند هر آينه مىگفتم كه زنان براى شوهران سجده كنند و فرمود كه زن نماز خود را طول ندهد براى آنكه منع كند شوهر را از آنچه از وى خواهد و فرمود كه هر زنى كه شوهر او را براى مجامعت بطلبد و او تأخير كند تا شوهر بخواب رود پيوسته ملائكه او را لعنت كنند تا شوهر بيدار شود.
در حديث صحيح منقول است كه زن از مال خود هم چيزى بى رخصت شوهر نمىتواند داد مگر حج يا زكوة يا نيكى به پدر و مادر يا صله و احسان بخويشان.
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر زنيكه به شوهرش بگويد كه من هرگز از تو نيكى نديدهام ثواب عملهايش همه برطرف مىشود.
در احاديث معتبره بسيار وارد شده است كه حق زن بر مرد آن است كه او را سير كند و بدنش را بپوشاند و اگر بدى كند بر او بخشد و عفو كند.
در حديث ديگر منقول است كه رو ترش نكند نزد او و يكروز نه يكروز روغن براى ماليدن به او بدهد و هر سه روز يكمرتبه گوشت براى او بياورد و رنگ مانند حنا و وسمه هر شش ماه يكبار به او بدهد و در هر سال چهار جامهاش بدهد دو از براى زمستان دو از براى تابستان و بايد كه خانهاش را خالى نگذارد از روغن براى ماليدن سر و از سركه و زيت و روزى يكمين كهنه قوت به او بدهد و ميوهها كه همه كس خورند به او بخوراند و در عيدها زياده از اوقات ديگر خوردنى براى او بگيرد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه بترسيد از خدا در حق دو ضعيف يتيمان و زنان.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه بهترين شما آنكسى است كه با زنان بهتر سلوك كند و فرمود كه عيال مرد اسيران اويند و محبوبترين بندگان نزد خدا كسى است كه احسان باسيران خود بيشتر بكند.
حضرت صادق فرمود كه موجب هلاك صاحب مروتست كه در شهرى كه زنش در آنشهر باشد شب در خانه ديگر بخوابد و نزد او نيايد.
حضرت امير المؤمنين وصيت فرمود به حضرت امام حسن عليه السلام كه زينهار مشورت با زنان مكن، رأى ايشان ضعيف و عزم ايشان سست است و ايشانرا پيوسته در پرده بدار و بيرون مفرست و تا توانى چنان كن كه به غير از تو مردى را نشناسند و بايشان خدمتى بغير آنچه متعلق به خودشان دارد مگذار كه اين از براى حال ايشان و خوشنودى ايشان حسن و جمال ايشان بهتر است زيرا كه زن گلى است خدمتكار نيست و همچنين خودش را گرامى دار و سخنش را در حق ديگران قبول مكن و خود را بسيار بدست او مده.
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه زنانرا در غرفه و بالا خانه جا مدهيد و چيزى نوشتن بايشان مياموزيد و سوره يوسف را تعليم ايشان مكنيد و چرخ رشتن بياد ايشان بدهيد و سوره نور را بايشان تعليم كنيد.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نهى فرمود از آنكه زنانرا بر زين سوار كنند و فرمود كه در نيكى اطاعت زنان مكنيد تا آنكه به طمع نيفتد در امر كردن به شما به بديها به خدا پناه بريد از بَدان ايشان و از نيكانشان در حذر باشيد.
حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود كه رازى بايشان مگوئيد و درباره خويشان شما آنچه گويند اطاعت مكنيد.
حضرت امير المؤمنين فرمود كه مرديكه كارهاى او را زنى تدبير كند ملعونست.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله چون اراده جنگ داشتند با زنان خود مشورت مىكردند و آنچه ايشان مىگفتند خلاف آن مىكردند.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه هر كه اطاعت زن خود بكند خدا او را سرنگون در جهنّم اندازد گفتند يا رسول اللّه اين اطاعت كدام است؟ فرمود كه از او رخصت بدهد و جامههاى نازك از او طلبد كه در بيرون بپوشد و براى او بگيرد.
در حديث ديگر فرمود كه مثل چنين مثل استخوان كج پهلوست اگر او را به حال خود مىگذارى منتفع مىشوى و اگر مىخواهى كه راست كنى مىشكند پس صبر كن بر ناخوشيهاى ايشان و بدان كه از جمله حقوق زن بر مرد آن است كه هر چهار ماه يكمرتبه با او جماع كند اگر حاضر باشد و عذرى نداشته باشد و اين واجبست و اگر چند زن داشته باشد و پيش يكزن يكشب بخوابد واجب است كه پيش آنهاى ديگر هر يك، يك شب بخوابد و جمعى را اعتقاد آن است كه مطلقاً واجبست كه پيش هر زنى هر چهار شب يكشب بخوابد خواه يكزن داشته باشد و خواه زياده و اين احوط است و در كنيز و متعه اينها واجب نيست اما بهتر آن است كه كنيزى كه داشته باشد يا خود دفع شهوت او بكند يا او را به شوهر دهد و در بعضى اخبار وارد شده است كه اگر نكنند و آنها زنا كنند گناهش بر اوست و مشهور ميان علماء آن است كه اگر كسى زنى داشته باشد و زن ديگر بخواهد اگر باكره است تا هفت شب مخصوص اوست و اگر غير باكره است تا سه روز.
فصل هفتم
در بيان دعاهاى طلب فرزند و فضيلت آن
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است فرزند صالح گلى است از گلهاى بهشت و فرمود كه از سعادت آدمى فرزند صالح است و فرمود كه فرزند بسيار بهم رسانيد كه من به بسيارى شما در قيامت مباهات خواهم كرد.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود بيمارى اى كه به فرزند برسد كفاره پدر و مادر او است.
در حديث صحيح منقول است كه روزى جبرئيل نازل شد و حضرترسول صلّى الله عليه وآله
و امير المؤمنين ناله مىكردند جبرئيل از سبب آن پرسيد، حضرت رسول صلّى الله عليه وآله
فرمود دو طفل ما آزار داشتند و به گريه ايشان متأذى شديم جبرئيل گفت كه يا محمّد حقتعالى براى فرزندان شما شيعه چند برانگيزد كه چون اطفال ايشان گريه كنند تا هفت سال گريه ايشان لا اِلهَ اِلّا اللّهُ باشد و چون هفت سال بگذرد گريه ايشان طلب آمرزش باشد براى پدر و مادر پس چون به حد بلوغ برسند پدر و مادر در ثواب ايشان شريك باشند و در گناهشان شريك نباشند.
از حضرت رسول منقول است كه زن از روزيكه حامله مىشود تا وضع حملش مىشود تا فرزند را از شير باز مىگيرد مثل ثواب كسى دارد كه در سر حد كافران مرابطه نمايد و دفع ايشان از مسلمانان كند و اگر در اين مابين بميرد ثواب شهيدان را دارد.
در حديث صحيح از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه عيسى به قبرى گذشت كه صاحبش را عذاب مىكردند پس در سال ديگر به همان قبر گذشت صاحبش را عذاب نمىكردند، از آن حال سؤال كرد از پروردگار خود وحى به او رسيد كه در اين سال فرزند شايسته از او به حد بلوغ رسيد و راهى را اصلاح كرد و يتيمى را جا داد باين سبب او را به كرده فرزندش آمرزيدم پس حضرت فرمود ميراثى كه از براى خدا از بنده ميماند فرزنديست كه بعد از او عبادت خدا كند.
در روايت ديگر منقول است كه كسى كه بى فرزند بميرد گويا هرگز در ميان مردم نبوده است و كسى كه بميرد فرزندى از او بماند گويا نمرده است.
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه حقتعالى بر دختران مهربانتر است از پسران و هر مرديكه منادى برساند به زنيكه با او خويشى داشته باشد و محرم او باشد خدا او را در قيامت شاد گرداند و حضرت صادق عليه السلام فرمود كه دختران حسناتند و پسران نعمتند و خدا بر حسنه ثواب مىدهد و از نعمت سؤال مىكند.
آنحضرت يكى از اصحاب خود را فرمود كه شنيدهام دخترى به هم رسانيده و نمىخواهى او را چه ضرر دارد به تو؟ گلى است بو مىكنى او را و روزيش بر خداست و حضرت رسول پدر دختران بود.
در حديث ديگر فرمود كه حضرت ابراهيم از پروردگار خود كه سؤال كرد دخترى او را روزى كند كه بعد از مرگ بر او گريه كند فرمود كه هر كه آرزوى مرگ دختران كند و بميرند ثواب نداشته باشد و در قيامت نزد خدا عاصى باشد.
در حديث ديگر منقول است كه شخصى نزد حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نشسته بود خبر به او رسيد كه دختر براى او متولد شده است رنگش متغير شد حضرت فرمود كه زمين او را بر مىدارد و آسمان بر او سايه مىافكند و خدا روزيش مىدهد و گلى است او را مىبوئى پس رو به اصحاب خود كردند و فرمودند كه هر كه يك دختر دارد بارش گرانست و هر كه دو دختر دارد به خدا سوگند كه به فرياد او برسد و كسى كه سه دختر داشته باشد جهاد و ساير آزارها را از او برداريد و كسى كه چهار دختر داشته باشد اى بندگان خدا او را يارى كنيد اى بندگان خدا به او قرض بدهيد اى بندگان خدا به او رحم كنيد.
در حديث صحيح ديگر از آنحضرت منقول است كه هر كه سه دختر يا سه خواهر را نفقه دهد او را بهشت واجب مىشود بعد از آن فرمود كه هر كه دو تا يا يكى را هم نفقه دهد بهشت او را واجب شود.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه هرگاه كسى را فرزند دير به هم رسد اين دعا را بخواند اَللهُمَّ لا تَذْرْنى فَرِداً وَ اَنْتَ خَيْرُ الْوارثينَ وَحيداً وَحْشاً فَيَقْصُرُ شُكْرى عَنْ تَفَكُّرى بَلْ هَبْ لى عاقِبَةَ صِدْقٍ ذُكُوراً وَ أناثاً آنَسُ بِهِمْ مِنَ الْوَحْدَة وَ اَسْكُنُ اَلَيْهِمْ مِنَ الْوَحْدَةِ وَ اَشْكُرُكَ عِنْدَ تَمامِ النّعْمَةِ يا وَهَّابُ يا عَظيمُ يا مُعْظِمْ ثُمَّ اَعْطِنى فى كُلِّ عافية شُكْراً حَتّى تُبْلِغُني مِنْها رِضْوانَكَ فى صِدْقِ الْحَديثِ وَ اَداءِ الْامانَةِ وَ وَفاءٍ بِالْعَهْدِ.
در حديث حسن ديگر فرمود كه براى طلب فرزند در سجده اين دو آيه را بخواند رَبِّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ ذُرّيَةً طيِّبَةً اِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَ اَنْتَ خَيْر الْوارِثينَ.
و در روايت ديگر فرمود كه هر كه خواهد زنش حامله شود بعد از نماز جمعه دو ركعت نماز بكند و ركوع و سجود را طول بدهد پس بگويد: اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْألُكَ بِما سَألَكَ بِهِ زَكَرِيَّا رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَ اَنْتَ خَيْرُ الْوارثينَ الّلهُمَّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ ذُرّيَةً طَيِّبَةً اِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ الّلهُمَّ بَاسْمِكَ اَسْتَحْلَلْتُها وَ فى اَمانَتِكَ اَخَذْتُها فِانْ قَضَيْتَ فى رَحِمَها وَلَداً فَاجْعَلْهُ عُلاماً مُبارَكاً زَكِياً وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّيطانِ فيهِ شَرَكاً وَ لا نَصيباً.
در روايت ديگر منقول است كه ابرش كلبى به حضرت امام محمّد باقر عليه السلام عرض كرد كه مرا فرزند نمىشود فرمود كه در هر روز يا هر شب صد مرتبه استغفار كن و بهتر آن است كه اَسْتَغْفُرِاللّهَ رَبّى وَ اَتُوبُ اِلَيهِ بگويد. در حديث ديگر از آنحضرت منقول است كه هر صبح و شام هفتاد نوبت سُبْحانَ اللّهِ پس ده نوبت اَسْتَغْفِرُاللّهَ رِبّى وَ اَتوُبُ اِلَيهِ پس نُه نوبت سُبْحان اللّهِ پس يك نوبت اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّى وَ اَتوُبُ اِلَيهِ بگويد راوى مىگويد كه جمع كثير باين عمل مداومت كردند و فرزندان بسيار بهم رسانيدند و در هر يك از اينها بگفتن اَسْتَغْفِرُاللّهَ تنها اكتفا مىتوان كرد. در روايت ديگر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام
منقول است كه از براى فرزند در هر سحر صد مرتبه استغفار بكن و اگر شبى فراموش كنى در وقت ديگر قضا كن و شخص ديگر به آنحضرت شكايت كرد كه مرا فرزند نمىشود فرمود كه چون اراده جماع كنى بگو اَلّلهُمَّ اِنْ رَزَقْتَنى ذَكَراً سَمَيْتُهُ مُحَمّداً.
در حديث ديگر منقول است شخصى به خدمت امام رضا عليه السلام شكايت كرد كه هميشه بيمارم و مرا فرزند نمىشود فرمود كه در خانه خود صدا به اذان گفتن بلند كن چنان كرد بدنش صحيح شد و فرزندان بسيار بهمرسانيد. در حديث ديگر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه شخصى شكايت كرد كه مرا فرزند نمىشود حضرت فرمود كه چون خواهيكه به نزد خود بروى اين سه آيه را بخوان انشاء اللّه خدا ترا فرزندى روزى مىكند وَ ذَا النّونِ اِذْ ذَهَبَ مُعاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيهِ فَنادى فى الظُلماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اَنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمّ وَ كَذلِكَ نُنْجى الْمُؤمِنينَ وَ زَكَريَّا اِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَ اَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه را فرزند نشود نيت كند كه اگر مرا فرزند بشود على نام خواهم كرد و اگر چنين كند خدا او را پسرى روزى كند. از حضرت امام زين العابدين عليه السلام منقول است كه هر كه اين دعا را بسيار بخواند هر چه خواهد از مال و فرزند و خير دنيا و آخرت خدا به او عطا فرمايد رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَ اَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ وَ اجْعَلْ لى مِنْ لَدُنْكَ وَلّياً يَرثُنى فى حَيوتى وَ يَسْتَغْفِرُلى بَعْدَ مَوْتى وَ اجْعَلْهُ خلْقاً سَويّاً وَ لا تَجْعَلْ لَلشَّيطانِ فيهِ نَصيباً اَلّلهُمَّ اِنّى أسْتَغْفِرْكَ وَ اَتوبُ اِلَيكَ اِنَّكَ اَنْتَ الْغَفُور الْرَحيمُ و از براى فرزند هفتاد مرتبه اين دعا بخواند. از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هرگاه زنى را حملى باشد و چهار ماه بر او بگذرد روى او را به قبله كن و آيةالكرسى بخوان و دست بر پهلوى او بزن و بگو اَلّلهُمَّ اِنّى قَدْ سَمَيْتُهُ مُحَمَّداً يعنى خدايا من او را محمّد نام كردم چون چنين كند خدا آن فرزند را پسر گرداند پس اگر او را محمّد نام كند مبارك باشد و اگر نام نكند خدا اگر خواهد به او بخشد. در چند حديث معتبر وارد شده است كه هر كه زن او حملى داشته باشد و عزم كند كه اورا محمّد يا على نام كند او پسر شود. در حديث ديگر آن است كه او را على نام كن كه عمرش درازتر باشد. در كتاب طب الائمه روايت كرده است كه شخصى به خدمت حضرت امام محمّد باقر عليه السلام
شكايت كرد كمى فرزند را آنحضرت فرمود سه روز بعد از نماز صبح و نماز خفتن هفتاد مرتبه سُبْحانَ اللّهِ و هفتاد مرتبه اَسْتَغْفِرُاللّهِ بگو و بعد از آن اين را بخوان اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ اِنَّهُ كانَ غفّاراً يُرْسِلُ السّماءُ عَلْيكُم مِدْراراً وَ يُمِدُّكُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلُ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلُ لَكُمْ اَنْهاراً پس در شب سيم با زن خود جماع كن كه خدا پسريكه خلقتش درست باشد به تو عطا مىفرمايد. در كتاب نوادر الحكمه روايت كرده است كه شخصى به نزد حضرت امام جعفر صادق عليه السلام آمد و گفت يابن رسول اللّه هشت دختر بهم رسانيدهام و روى پسرى نديدهام حضرت فرمود وقتى كه در ميان پاى زن بنشينى دست راست خود را بر جانب راست ناف زن بگذار و سوره انا انزلناه را هفت نوبت بخوان و بعد از آن جماع كن و چون اثر حمل ظاهر شود پس در شبها دست بر جانب راست ناف زن بگذار و هفت مرتبه سوره انا انزلناه را بخوان آن مرد گفت كه چنين كردم و هفت پسر پى هم خدا به من روزى كرد. از حضرت امام حسن منقول است كه هر كه فرزند خواهى يابد كه استغفار بسيار گويد.
فصل هشتم
در احكام ايام حمل و آداب روز و لادت و نام نهادن طفل
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه زن حامله بِهْ بخورد تا فرزندش خوشبوتر و رنگ فرزند صافتر باشد.
به سند معتبر منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه اول چيزيكه زن زائيده بخورد بايد كه رطب باشد چنانچه حقتعالى به حضرت مريم فرمود كه بعد از زائيدن حضرت عيسى رطب بخورد گفتند كه اگر وقت رطب نباشد چه كند؟ فرمود كه نه دانه خرما از خرماهاى مدينه بخورد و اگر نباشد نه دانه از خرماهائيكه باشد بخورد بدرستيكه حقتعالى مىفرمايد كه بعزت و جلال خودم سوگند كه هر زنى تازه زائيده كه رطب بخورد فرزند او را بردبار گردانم.
در حديث معتبر از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه زنان را بعد از ولادت فرزند خرماى برنى بخورانيد تا آنكه فرزند زيرك و بردبار شود.
در حديث ديگر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه بر زنان حامله بخورانيد كندر بدرستيكه طفل در شكم مادر كندر غذاى او شود دلش محكم و عقلش زياد مىشود و اگر پسر باشد شجاع مىشود و اگر دختر باشد سرينش بزرگ و به سبب اين نزد شوهر عزيز مىباشد.
در حديث معتبر منقول است كه حضرت على بن الحسين صلوات اللّه عليه چون وقت ولادت زن مىشد مىفرمود كه زنان را از خانه بيرون كنيد كه اول مرتبه نظر زن بر عورت طفل نيفتد.
منقول است كه چون به آن حضرت بشارت فرزند مىدادند نمىپرسيد كه پسر است يا دختر بلكه اول مىپرسيد كه خلقتش درست است؟ پس اگر مىگفتند كه درست است و عيبى در خلقتش نيست مىفرمود اَلْحَمْدُللّهِ الَّذى لَمْ يَخْلُقْ مِنّى شَيْئاً مشوهاً يعنى سپاس خداوند را كه از من نيافريد فرزند را كه قبيح و معيوب باشد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه چون فرزند متولد شود به قدر عدسى از جاوشير بگير و در آب حل كن و دو قطره در بينى راست طفل و يك قطره در بينى چپش بريز و در گوش راستش اذان بگو و در گوش چپش اقامه بگو پيش از آنكه نافش را ببرند كه اگر چنين كنى هرگز ترس به او نرسد و ام الصبيان او را ضرر نرساند.
در حديث ديگر فرمود كه قابله با ديگرى را بگوئيد كه اقامه در گوش راستش بگويند كه هرگز ضرر جنيان به او نرسد و ديوانه نشود.
حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود كه كام طفل را به آب فرات برداريد و اقامه در گوشش بگوئيد.
در روايت ديگر وارد شده است كه كامش را به آب فرات و تربت امام حسينعليه السلام
برداريد و اگر آب فرات نباشد به آب باران برداريد.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه كام فرزندان خود را به خرما برداريد كه حضرت پيغمبر صلّى الله عليه وآله چنين كرد با امام حسن و امام حسين صلوات اللّه عليهما و حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه هر كه فرزندى از او متولد شود بايد كه اذان در گوش راست او و اقامه در گوش چپ او بگويد كه نگاهدارنده او است از شر شيطان.
از حديث ولادت حسنين صلوات اللّه عليهما ظاهر مىشود كه مكروه است طفل را در ابتداى ولادت در جامه زرد پيچيدن و سنتست كه در جامه سفيد پيچند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه كام طفل خود را به تربت حضرت امام حسين عليه السلام برداريد كه امان مىدهد او را از دردها و بلاها.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه شخصى را تهنيت فرمود براى پسرى كه خدا به او عطا كرده بود و گفت رَزَقَكَ اللّهُ شُكْرَ الْواهِبِ وَ بارَكَ لَكَ فى الْمَوهُوبِ وَ بَلَغَ بِهِ اَشُدَّهُ وَ رَزَقَكَ بِرَّهُ يعنى خدا روزى كند ترا شكر آن خداوندى كه فرزند را به تو بخشيده است و بركت دهد براى تو در آنچه به تو بخشيده است و او را به نهايت قوت برساند و روزى كند تو را نيكى او يعنى به تو نيكوكار باشد و نزديك باين عبارات.
به سند بسيار از حضرت امام حسن عليه السلام منقول است كه ابن ادريس عليه الرحمة در كتاب سراير از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است هرگاه بر زن دشوار شود درد زائيدن بنويسد از براى او در پوست اين آيات را و بريسمان ببندد بر ران راستش و چون وضع حمل بشود باز كن - آيات اين است بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم كَأنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوَعدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا اِلّا ساعةً مِنْ نَهارٍ كَاًنَّهُم يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلبُثوُا اِلّا عَشيّةً اَوْضُحاها اِذْ قالَتْ اِمْرَأة عِمْرانِ رَبِّ اِنّى نَذَرْتُ لَكَ ما فى بَطْنى مُحَرَّراً.
مؤلف كتاب طب الائمه روايت كرده است كه شخصى به خدمت حضرت امام محمّد باقر عليه السلام آمد و گفت زن من از درد زائيدن مشرف بر مردن شده است حضرت فرمود كه برو اين آيه را بر او بخوان فَأجائها الْمَخاضُ اِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنى مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسيّاً فَناديها مِنْ تَحْتِها اَلّا تَحْزَنى قَدْ جَعَلَ رَبَّكِ تَحْتَكِ سَريّا وَ هُزّى اِلَيكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَبَاً جَنِيّاً پس با آواز بلند بگو وَاللّهُ اَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ اْلابصارَ وَ اْلافْئِدَةَ لَعَلَّكُم تَشْكُرونَ كَذلِكَ اخْرُجْ اَيُّها الطَّلَقُ اُخْرُجْ اَيُّها الطَّلَقُ اُخْرُجْ بِاِذْنِ اللّهِ چون بخوانى در ساعت نجات ميبايد به يارى خدا.
به سند ديگر از آنحضرت روايت كرده است كه براى دشوارى زائيدن اين آيات را در ظرف پاكيزه به مشك و زعفران بنويسند و با آب چاه بشويند و بخورد آن زن بدهند و بر شكم و فرجش بپاشند كَأنَّهُمْ يَوُمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا اِلّا عَشيَّةً اَوْ ضُحاها كأنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدونَ لَمْ يَلْبَثُوا اِلّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغُ فَهَلْ يُهْلِكُ اِلّا الْقُومُ الْفاسِقُونَ لَقَدْ كان فى قَصَصِهِمْ عِبْرَةً لاولى الْابابِ ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذى بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِ شَيْئىٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَومٍ يُؤمِنُونِ.
به سند ديگر از حضرت صادق روايت كرده است كه اين آيات را از براى حامله در كاغذى بنويسد و در وقتى كه داخل شود در ماهيكه در آن ماه وضع حمل او مىشود و چيزى بر آن به پيچند اما گره نزنند و بر كمر آن زن ببندند چون چنين كنند درد و آزار زائيدن به او نرسد و بعد از زائيدن بزودى بگشايند و يك ساعت به او نگذارند آيات اين است اَوَلَمْ يَرَ الَّذين كَفَرُوا اَنَّ السَّموات وَ اْلارْضَ كانَتا رَتَقَاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيىٍ حَى اَفَلا يُؤمِنُونَ وَ آيَةُ لَهُمُ الَّليْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النهارَ فَاِذاهُمْ مُظْلِمُونَ وَ الشَّمْسُ تَجْرى لَمُسْتَقَرَّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ وَ الْقَمَرُ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ لا الشَّمْسُ يَنْبَغى لَها اَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لا الّليْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلُّ فى فَلَكٍ يَسْبَحُونَ وَ آيَةُ لَهُمْ اَنَّا حَمَلْنا ذُرّيَتَهُمْ فى الْفُلكِ الْمَشْحُونَ وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما يَركَبوُنَ و انْ نَشَأ نُغْرِقُهُمْ فَلا صَريخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ يُنْقَذونَ اِلّا رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً اِلى حينٍ وَ نُفِخَ فى الصُّورِ فَاِذاهُمْ مِنَ اْلاجْداثِ اِلى رَبّهِمْ يَنْسلُونَ و در پشت كاغذ اين آيات را بنويسد كَانَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوْعَدونَ لَمْ يَلْبَثُوا اِلّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغُ فَهَلْ يُهْلِكُ اِلّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ كَأنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا اِلّا عَشِيَّةً اَوْ ضَحيهاً.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه راستترين نامها نامى است كه دلالت بر بندگى خدا كند مثل عبداللّه و بهترين نامها نام پيغمبران است.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه فرزند را در شكم مادر نام بگذاريد و اگر نام نگذارى سقط مىشود و در قيامت با پدر خود گويد كه چرا مرا نام نگذاشتى و رسول خدا صلّى الله عليه وآله محسن فرزند حضرت فاطمه را در شكم نام گذاشت و محسن آن فرزند است كه بعد از حضرت رسول هنوز در شكم بود كه عمر عليه اللعنة او را شهيد كرد.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه اول نيكى كه پدر با فرزند خود مىكند آن است كه او را نام نيكى بگذارد.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه هر كه چهار فرزند از براى او بوجود آيد و هيچيك را به نام من مسمى نسازد مرا جفا كرده است.
در حديث ديگر از امام موسى عليه السلام منقول است كه فقر و بينوائى داخل خانه نمىشود كه در آنخانه نام محمّد يا احمد يا على يا حسن يا حسين يا جعفر يا طالب يا عبداللّه يا فاطمه بوده باشد.
در حديث معتبر منقول است كه شخصى به خدمت حضرت رسول صلّى الله عليه وآله آمد و گفت: مرا پسرى به هم رسيده است چه نام كنم؟ او را فرمود كه نام كن او را به بهترين نامها نزد من كه آن حمزه است.
از جابر منقول است كه گفت با حضرت امام محمّد باقر عليه السلام به خانه شخصى رفتم، طفلى بيرون آمد حضرت از او پرسيد كه چه نام دارى؟ گفت محمّد پرسيدند كه چه كنيت دارى؟ گفت ابو على حضرت فرمود خود را از شيطان در حظيره محكمى در آورده بدرستيكه هرگاه شيطان مىشنود كه كسى او را آواز مىكنند يا محمّد يا على آب مىشود تا آنكه بشنود كه كسى را آواز مىكنند به نام يكى از دشمنان ما شاد مىشود و فخر مىكند.
در حديث ديگر منقول است كه شخصى به حضرت صادق عليه السلام گفت كه خدا به من پسرى داده است فرمود كه مبارك باشد چه نام كردهاى او را؟ گفت محمّد حضرت سر را به جانب زمين فرود آوردند و مكرر اسم محمّد را مىگفتند تا آنكه نزديك شد كه روى ايشان بزمين برسد پس فرمودند كه جان خودم و فرزندانم و زنانم و پدر و مادرم و جميع اهل زمين فداى حضرت رسول صلّى الله عليه وآله باد چون او را چنين نام مباركى كرده او را دشنام مده و او را مزن و بد به او مرسان و بدان كه هيچ خانه نيست كه در آن اسم محمّد باشد مگر آنكه هر روز آنخانه را مقدس و مطهر مىگردانند.
در چندين حديث وارد شده است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نهى فرمود از نام گذاشتن به اسم حكم و حكيم و خالد و مالك و فرمود كه دشمنترين نامها نزد خدا حارث و مالك و خالد است و نهى فرمود از چهار كنيت ابو عيسى و ابوالحكم و ابومالك و ابوالقاسم در وقتى نام محمّد باشد كه نام و كنيت هر دو موافق حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نباشد.
در حديث وارد شده است كه ياسين نام نكنند كه مخصوص حضرت پيغمبر است.
از حضرت رسول منقول است كه هر گروهى كه جمع شوند براى مشورت و در ميان ايشان كسى باشد كه نامش محمّد باشد يا حامد يا محمود يا احمد البته آنچه خير است رأى ايشان بر آن قرار مىگيرد. فرمود فرزندى را كه محمّد نام كنيد او را گرامى داريد و جا از براى او در مجلس بگشائيد و رو به سوى او ترش مكنيد و فرمود كه هر اهل بيتى كه ميان ايشان نام پيغمبرى باشد البته حقتعالى هر روز صبح و پسين ملكى مىفرستند كه دعا كند بر ايشان به قدس و پاكى.
در فقه الرضا عليه السلام مذكور است كه نام را در روز هفتم تعيين بكنيد و بدان كه از جمله اعماليكه در وقت ولادت سنّت مؤكد است غسل دادن طفل است و بعضى واجب مىدانند و احوط آن است كه نيت كند كه غسل مىدهم اين طفل را از براى رضاى خدا و سرش اول بشويد و بعد از آن جانب راستش را و بعد از آن جانب چپش را.
فصل نهم
در عقيقه كردن و سر تراشيدن و آداب هر يك
بدان كه عقيقه فرزند سنّت مؤكد است بر كسى كه قادر بر آن باشد و بعضى از علماء واجب مىدانند و بهتر آن است كه در روز هفتم واقع شود و اگر تأخير كند تا بلوغ طفل بر پدر سنّت است و بعد از بلوغ تا آخر عمر بر خودش سنّت است.
در احاديث معتبره بسيار وارد شده است كه عقيقه واجب است بر كسى كه او فرزندى بهم رساند.
در احاديث بسيار منقول است كه فرزند در گرو عقيقه است يعنى اگر نكنند او در معرض مردن و انواع بلاها است.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه عقيقه لازم است بر كسى كه غنى باشد و كسى كه فقير باشد بعد از آنكه بهم رساند بكند و اگر بهم نرساند بر او چيزى نيست و اگر عقيقه براى او نكنند تا وقتى كه قربانى براى او بكنند از عقيقه مجزيست.
در حديث ديگر منقول است كه از آنحضرت پرسيدند كه ما طلب كرديم گوسفندى براى عقيقه و بدست نيامد چه مىفرمائيد تصدق كنيم قيمتش را؟ فرمود كه نه طلب كنيد تا بيابد كه خدا دوست مىدارد خورانيدن طعام و ريختن خون را.
در حديث ديگر پرسيدند كه فرزندى كه در روز هفتم بميرد عقيقهاش ميبايد كرد فرمود كه اگر پيش از ظهر بميرد عقيقه ندارد و اگر بعد از ظهر بميرد عقيقه بكنند.
در حديث معتبر از عمر بن يزيد منقول است كه به خدمت آن حضرت عرض كرد كه نمىدانم كه پدرم براى من عقيقه كرده است يا نه فرمود كه عقيقه بكن، پس او در پيرى خود را عقيقه كرد.
در حديث حسن از آنحضرت منقول است كه فرزند را در روز هفتم نام مىگذارند و عقيقه مىكنند و سر مىتراشيدند و موى سرش را با نقره مىكشند و آن نقره را تصدق مىكنند و پا و ران عقيقه را براى قابله كه مدد كرده است در زائيدن مىفرستند و باقى را بخورد مردم مىدهند و تصدق مىكنند.
در حديث موثق ديگر فرمود كه هرگاه پسرى يا دخترى براى تو متولد شود عقيقه مىكنى در روز هفتم گوسفند يا شترى و نام بگذار و سرش را بتراش در روز هفتم و بوزن موى سرش طلا و نقره تصدق كن.
در حديث ديگر وارد شده است كه ربع گوسفند را به قابله مىدهند و اگر بى قابله زائيده باشد آن را به مادر مىدهند كه بهر كه خواهد بدهد اقلا بخورد ده كس از مسلمانان بدهد و هر چند زياده باشد بهتر است و خود از گوشت عقيقه نميخورد و اگر قابله زن يهوديه باشد قيمت ربع گوسفند به او مىدهند.
در روايت ديگر وارد شده است كه به قابله ثلث گوسفند مىدهند، مشهور ميان علماء آن است كه عقيقه يا شتر يا گوسفند يا بز مىباشد.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله در روز ولادت اذان در گوش حسنين صلوات اللّه عليهما گفتند و حضرت فاطمه در روز هفتم از ايشان عقيقه كردند و به قابله پاى گوسفند را دادند با يك اشرفى و بايد كه اگر شتر باشد اقلا ششماهه يا در هفت باشد و اگر هفت ماه تمام باشد بهتر است و مىبايد كه خصيهاش را نكشيده باشند و بهتر آن است كه نماليده باشند و مغز شاخش نشكسته باشد و گوشش نبريده باشد و بسيار لاغر نباشد و كور نباشد و لنگ بسيار لنگ نباشد كه بر آن راه رفتن دشوار باشد.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه عقيقه از باب قربانى نيست هر گوسفندى كه باشد خوبست غرض گوشت است هر چند فربهتر باشد بهتر است و مشهور ميان علماء آن است كه سنّت است كه عقيقه پسر نر باشد و عقيقه دختر ماده باشد و گمان فقر اين است كه از براى هر دو گوسفند نر بهتر است موافق احاديث معتبره بسيار و از براى هر دو گوسفند ماده هم خوبست و سنّت است كه پدر و مادر از گوشت عقيقه نخورند بلكه بهتر آن است كه از طعاميكه در آن پخته باشد نخورند و خوردن مادر كراهتش بيشتر است و بهتر آن است كه عيال پدر و مادر هم كه در خانه ايشان مىباشند از آن گوشت و طعام نخورند و سنتست كه استخوانها را نشكنند بلكه از بندها جدا كنند و سنتست كه بپزند و خام تصدق نكنند و اقلش آن است كه بآب و نمك بپزند بلكه محتمل است كه اين بهتر باشد، و اگر خام تصدق كنند هم خوبست و اگر حيوان عقيقه بهم نرسد قيمتش را تصدق كردن فايده ندارد بلكه بايد صبر كند تا بهم رسد و شرط نيست كه جماعتى كه بخوردن عقيقه حاضر شوند فقير باشند اما صلحا و فقرا را طلبيدن بهتر است و مشهور آن است كه سنّت است كه اول سر بتراشند و آخر عقيقه را بكشند.
در حديث وارد شده است كه سر تراشيدن و عقيقه را كشتن و موى سر را به طلا يا نقره كشيدن و تصدق كردن در يكجا و يك وقت ميبايد كرد و در سر تراشيدن سنتست كه همه سر را بتراشند و زلف و كاكل نگذارند.
در روايتى وارد شده است كه طفلى را نزد حضرت رسول آوردند كه براى او دعا كند و آن طفل كاكل داشت حضرت دعا براى او نكردند و فرمودند كه كاكلش را بتراشند اما در روايتى وارد شده است كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله براى امام حسن و امام حسين «عليهما السلام» دو گيسو در جانب چپ سر ايشان گذاشتند.
در روايت ديگر در ميان سر و ممكن است كه اين مخصوص ايشان باشد يا آنكه در تراشيدن اول كراهت داشته باشد.
در روايتى وارد شده است كه سنّت است كه زعفران بر سر او بمالند بعد از تراشيدن.
در احاديث بسيار نهى وارد شده است از ماليدن خون عقيقه بر سر طفل و آن از عمل جاهليت است.
در روايت معتبر مروى است از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام كه در وقت كشتن گوسفند عقيقه اين دعا بخواند بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ الّلهُمَّ عَقيقَهُ عَنْ فُلانِ و نام او را بگويد لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَ دَمُها بِدَمِهِ وَ عَظْمُها بِعَظْمِهِ الّلهُمَّ اجْعَلْها وِقاء آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ.
در روايت ديگر فرمود كه اين دعا بخوان بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ الْحَمْدُللّهِ وَ اللّهُ اَكْبَرُ ايماناً باللّهِ وَثَناء عَلَى رَسُولِ اللّهِ وَ الْعِصْمَةُ لِامْرِهِ واَلشُكْرُ لِرِزْقِهِ وَ الْمَعْرِفَةُ بِفَضْلِهِ عَلَيْنا اَهْلَ الْبَيْتِ پس اگر پسر باشد بگويد اَلّلهُمَّ اِنَّكَ وَهَبْتَ لَنا ذَكَراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِما وَهَبْتَ وَ مِنْكَ ما اَعْطَيْتَ وَ كُلُ ما صَنَعْنا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلى سُنَّتِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِكَ وَ رَسُولكَ صلّى الله عليه وآله وَ اخْسَأ عَنا الشَّيطانَ الرَّجيمَ لَكَ سَفَكْتُ الدِّماعَ لا شَريكَ لَكَ وَ الْحَمْدُللّهِ رَبّ الْعالمينَ اَلّلهُمَّ لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَ دَمُها بِدْمِهِ وَ عَظْمُها بِعَظْمِهِ وَ شَعْرُها بِشَعْرِهِ وَ جِلْدُها بِجِلْدِهِ اَلّلهُمَّ اجْعَلْها وِقاءً لِفُلانِ بْنِ فُلانٍ و به جاى فلان بن فلان نام طفل و پدرش را بگويد.
در حديث موثق ديگر فرمود كه اين دعا را بخواند يا قَوْمِ اِنّى بَرىُء مِما تُشْرِكُونَ اِنّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الارْضَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما اَنَا مِنْ الْمُشْرِكينَ اِنَّ صَلوتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى للّهِ رَبِّ الْعالَمينَ لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ اَلّلهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنْ فُلانٍ و نام فرزند را ببرد پس آنرا بكشد.
فصل دهم
در ختنه كردن پسران و دختران و سوراخ كردن گوش