در بيان آداب مسواك كردن و شانه كردن و ناخن و شارب گرفتن و سر تراشيدن و امثال آن
باب پنجم
فصل اول
در بيان فضيلت مسواك كردن
در احاديث معتبره از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه مسواك كردن از سنّت پيغمبرانست و حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه پيوسته جبرئيل مرا به مسواك مىفرمود تا آنكه ترسيدم دندانهايم سائيده شود يا بريزد و در روايت ديگر فرمود كه جبرئيل آنقدر مرا امر به مسواك كرد كه گمان كردم كه بر امت من واجب خواهد كرد.حضرت صادق عليه السلام فرمود كه در مسواك دوازده خصلت است: از سنّت پيغمبرانست و پاك كننده دهانست و جلا دهنده چشم است و موجب خوشنودى پروردگار است و بلغم را دفع مىكند و حافظه را زياد مىكند و دندانها را سفيد مىكند و حسنات را مضاعف مىگرداند و پوست انداختن و پوسيدن دندان را مىبرد و بن دندانرا محكم مىكند و اشتهاى طعام را زياد مىكند و ملائكه بآن خشنود مىشوند.
در حديث ديگر فرمود كه آب ريختن چشم را برطرف مىكند و نور چشم را زياد مىكند و حضرت رسول فرمود كه چرا من دندانهاى شما را زرد مىبينم چرا مسواك نمىكنيد.
در حديث ديگر منقول است كه به حضرت امير المؤمنين عليه السلام وصيت فرمود كه بر تو باد به مسواك كردن براى هر نمازى.
به سند معتبر از حضرت امام موسى و امام رضا صلوات اللّه عليهما منقول است كه سنتهاى حنيفه حضرت ابراهيم ده است پنج در سر و پنج در بدن اما آنها كه در سر است پس مسواك كردن و شارب گرفتن و موى سر را دو حصه كردن كه جاى مسح گشوده شود و مضمضه كردنيعنى آب در دهن كردن و گردانيدن و ريختن و استنشاق كردن يعنى آب در بينى كردن و بالا كشيدن و اما آن پنج كه در بدن است پس ختنه كردن و پش زهار را تراشيدن و موى زير بغلها را كندن و استنجا كردن و ناخن گرفتن.
در روايت ديگر منقول است كه آن پنج كه در سر است موى شارب گرفتن و ريش را بلند گذاشتن و موى سر را تراشيدن و مسواك كردن و خلال كردن و آن پنج كه در بدن است موهاى بدن را ازاله كردن و خته كردن و ناخن گرفتن و عسل جنابت كردن و استنجا بآب كردن.
از رسول خدا صلّى الله عليه وآله منقول است كه اگر نه اين بود كه بر امت من دشوار بود هر آينه واجب مىگردانيدم بر ايشان كه در وقت هر نماز مسواك بكنند و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه چون به نماز شب برخيزى مسواك بكن كه ملكى مىآيد و دهان خود را بر دهان تو مىگذارد و هر چه از قرآن و دعا و ذكر كه مىخوانى بآسمان مىبرد پس بايد كه دهان تو خوشبو باشد.
على بن جعفر برادر خود حضرت امام موسى عليه السلام سؤال كرد كه آيا مىتواند كسى كه به نماز شب برخيزد با انگشت مسواك كند و او تواند كه مسواك بهم رساند حضرت فرمود كه اگر ترسد كه صبح طالع شود باكى نيست.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام دو سال پيش از فوت ترك مسواك كردند به سبب آنكه دندانهاى آنحضرت بسيار ضعيف شده بود.
از حضرت رسول عليه السلام منقول است كه سه چيز است كه حافظه را زياد مىكند و دردهاى بدن را مىبرد كندر خوائيدن و مسواك كردن و قرآن خواندن.
در حديث ديگر فرمود كه چهار چيز است كه از سنّت پيغمبرانست بوى خوش كردن و با زنان نزديكى كردن و مسواك كردن و خضاب به حنا كردن.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه خانه كعبه به خدا شكايت كرد از نفسهاى بدبوى كافران، حقتعالى به او وحى فرمود كه اى كعبه قرار گير كه بعوض ايشان جماعتى را به سوى تو خواهم فرستاد كه دهانهاى خود را به چوب درختان پاك كنند پس چون حضرت رسول صلّى الله عليه وآله مبعوث شد جبرئيل مسواك و خلال از براى آنحضرت آورد.
در حديث معتبر منقول است كه شخصى از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام سؤال كرد از مسواك كردن بعد از وضو حضرت فرمود كه مسواك را پيش از وضو بايد كرد و اگر كسى فراموش كند تا وضو بسازد بعد از وضو مسواك كند پس سه مرتبه مضمضه كند بعد از مسواك كردن.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه اگر كسى با وضو مسواك كند و به نماز بايستد ملك ميآيد و دهان را بر دهان او مىگذارد و آنچه مىگويد به خاطر نگاه مىدارد و اگر مسواك نكند بكنارى ميايستد و قرائتش را مىشنود.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه دو ركعت نماز كه با مسواك باشد بهتر است از هفتاد ركعت نماز كه بىمسواك باشد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه مسواك كند بايد كه بعد از آن مضمضه بكند.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول عليه السلام مسواك را بعرض دندانها ميماليدند و حضرت امام موسى عليه السلام فرمود كه مسواك كردن در بيت الخلاء مورث گند دهانست.
منقول است از حضرت امام محمّد باقر كه مسواك كردن در حمام دندانها را مىريزد و فرمود كه مسواك را ترك مكن در هر سه روز اگر چه به يك ماليدن باشد.
فصل دوم
در فضيلت سر تراشيدن و آداب آن
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه سه چيز است هر كه لذتشان را يافت ترك نمىكند: مو را از بيخ گرفتن و جامه را كوتاه كردن و وطى كنيزان كردن.حضرت صادق عليه السلام فرمود كه موى سر را از بيخ بگير تا چرك نگيرد و جانوران در آن جا نكنند و گردنت گنده شود و ديدهات جلا يابد و بدنت راحت يابد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه من هر جمعه مىتراشم.
در حديث ديگر فرمود كه موى پشت سر را تراشيدن غم را زايل مىكند.
در حديث صحيح از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه چون موى سر بلند شود چشم را ضعيف مىكند و نورش را كم مىكند و مويش را ازاله كردن ديده را جلا مىدهد.
در فقه الرضا عليه السلام مذكور است كه چون خواهى كه موى سر را بتراشى رو به قبله كن و ابتدا كن از پيش سر از جانب پيشانى و بتراش تا دو استخوان كه از پهلوهاى گوش بلند شدهاند و در حين شروع اين دعا بخوان بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلى مِلَةِ رَسُولِ اللّهِ سُنَّتِهِ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما اَنا مِنْ الْمُشْرِكينَ اَلّلهُمَّ اَعْطَنى بِكُلِ شَعْرَةٍ نُوراً ساطِعاً يَوْمَ الْقِيمَةِ پس چون فارغ شوى بگو اَلّلهُمَّ زَيّنى بِالتُّقى وَ جَنِّبْنْى الّردى وَ جَنِّبْ شَعْرى وَ بَشَرى الْمَعاصى وَ جَميعَ ما تَكْرَهُ مِنّى فَاِنّى لا اَمْلِكُ لِنَفْسى نَفْعاً وَ لا ضَرّاً.
در روايت ديگر منقول است كه در وقت شروع اين دعا بخواند بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلى مِلَةِ رَسوُلِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عليه وَآلِهِ اَلّلهُمَّ اَعْطِنى بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقَيمَةِ و چون فارغ شود بگويد اَلّلهُمَّ زَيّنى بِالتَّقْوى وَ جَنِّبْنىَ الَّردى.
فصل سوم
در آداب موى سر نگاهداشتن
بدان كه زنان را بى ضرورتى و عذرى موى سر را تراشيدن حرام است و مردان را يكى از دو چيز است يا آنكه موى سر را بتراشند و اين بهتر است يا آنكه موى سر را بگذارند و تربيت كنند بآنكه بشويند و شانه كنند و موى سر را دو حصه كنند كه در ميان سر ته مو ظاهر شود و چون در اول اسلام تراشيدن عيب عظيم بود در ميان عرب پيغمبر و امام نبايد كارى بكنند كه در نظرها قبيح بنمايد حضرت رسول صلّى الله عليه وآله موى سر را به قدر چهار انگشت مىگذاشتند و در حج و عمره مىتراشيدند.در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه هر كه موى سر را بلند بگذارد نيكو رعايت و تربيتش بكنند يا آنكه از ته ببرند و بلند نگذارند و در چندين روايت شده است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه آيا حضرت رسول صلّى الله عليه وآله موى سر را دو حصه مىكردند و ميانش را مىشكافتند فرمود كه آنحضرت مو را به حدى بلند نمىگذاشتند كه احتياج باين بشود بلكه آنقدر مىگذاشتند كه به نرمه گوش مىرسد و هيچ يك از پيغمبران موى سر نگاه نمىداشتند.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه موى سر را بلند بگذارد و ميانش را نگشايد حقتعالى در قيامت بپاره از آتش بگشايد.
در حديث وارد شده است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نهى فرمود از آنكه زنى به حد بلوغ رسيده باشد بروش مردان جميع موهاى سر را در پيش سر يا در ميان سر يا در اطراف سر گره بزند و نياويزد.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نهى فرمود از كاكل گذاشتن و مو را در پيش سر گره زدن و نقش خضاب كردن و فرمود كه زنان بنى اسرائيل هلاك شدند به سبب آنكه موى سر را در پيش سر گره مىزدند و نقش خضاب مىكردند و محتمل است كه مراد از نقش خضاب آن باشد كه معارفست در ميان زنان عرب كه سوزن به دست و بدن مىزنند و سرمه و غيره آن در آن مىريزند كه رنگش ميماند و احتمال دارد كه نقشهاى حنا را هم شامل باشد.
در حديث ديگر منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند از زنى كه موى بالاى پيشانى را مىبرد يا مىكند و موهاى رو را مىكند براى زينت يا آنكه گيس خود را با گيس ديگرى ميبافد فرمود كه باكى نيست.
در حديث ديگر فرمود كه اگر با پشم يا موى حيوانات يا موى همان زن ببافد باكى نيست اما با موى زن ديگر نبافند و موى زن ديگر را با موى خود پيوند نكنند و بدان كه اگر با موى حيوانى پيوند كرده باشند كه گوشتش حرام باشد در حال نماز ميبايد با او نباشد كه در آن نماز كردن جايز نيست مگر آنكه از پشم و موئى باشد كه پيش مذكور شد كه نماز در آن مىتوان كرد.
فصل چهارم
در فضيلت شارب گرفتن يعنى موى لب بالا را تا ته
گرفتن
سنّت مؤكد است، هر چند بيشتر از ته بگيرند بهتر است.از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه شارب خود را دراز مكنيد كه شيطان در آن جا مىكند و پنهان مىشود.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه شارب گرفتن رفع غم و وسواس مىكند، و از سنّت حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه سنّت است، گرفتن موى شارب تا آنكه برسد بدم لب بالا، و حضرت صادق شارب را آنقدر مىگرفتند كه به ته مو مىرسيد.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه ناخن و شارب گرفتن از جمعه تا جمعه ديگر امان مىدهد از خوره.
در حديث ديگر وارد شده است كه شخصى به خدمت آنحضرت عرض كرد كه دعائى تعليم من كن كه باعث زيادتى روزى شود حضرت فرمود، كه شارب و ناخن بگير و بايد كه در روز جمعه باشد.
در حديث معتبر ديگر از آنحضرت منقول است كه: هر كه ناخن و شارب در هر جمعه بگيرد، در وقت گرفتن بگويد بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بعدد هر ريزه كه از مو و ناخن او بريزد، حقتعالى ثواب يك بنده از فرزندان اسمعيل آزاد كردن به او عطا فرمايد، بيمار نشود مگر به بيمارى مرگ.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه هر كه در روز شنبه و پنجشنبه شارب و ناخن بگيرد، عافيت يابد از درد دندان و درد چشم.
در حديث ديگر فرمود، كه: شارب را از ته بگيريد و ريش را بلند بگذاريد، بيهودان و گبران خود را شبيه مگردانيد، فرمود كه از ما نيست هر كه شارب خود را نگيرد.
فصل پنجم
در آداب ريش بلند كردن
بدان كه سنّت است ريش را ميانه گذاشتن نه بسيار بلند و نه بسيار كوتاه و زياده از قبضه گذاشتن مكروه است، و احتمال حرمت نيز دارد، مشهور ميان علماء آن است كه تراشيدن ريش حرام است، اما بر رو و دو طرف لب پائين را تراشيدن جايز است، احوط آن است كه اصلاح بسيار تند كه شبيه به تراشيدن باشد نكنند.از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه آنچه از ريش زياده از يك قبضه است در آتش است.
در حديث ديگر منقول است كه دست بر ريش بگير و آنچه زياده از قبضه باشد ببر و از محمّد بن مسلم منقول است كه: گفت ديدم كه مصلحى اصلاح ريش حضرت امام محمّد باقر عليه السلام مىكرد، حضرت به او فرمود كه ريش را مدور كن.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله به شخصى گذشتند كه ريش دراز داشت، فرمودند كه چه مىشد اگر اين مرد ريش خود را باصلاح ميآورد چون اين خبر به او رسيد، ريش را ميانه ساخت، به خدمت آن حضرت آمد، حضرت فرمود كه چنين كنيد ريش را.
در حديث معتبر منقول است كه حضرت امام محمّد باقر عليه السلام پهلوهاى رو را تنگ مىكردند، مويش را و زير ذقن را هم مىچيدند.
در حديث ديگر منقول است كه آنحضرت ريش را تنگ مىكردند و انبوه نمىگذاشتند، على بن جعفر از حضرت امام موسى عليه السلام پرسيد، كه از روى ريش مىتوان گرفت، حضرت فرمود كه از عارض يعنى از پهلوهاى رو بلى و از پيش رو نه.
در حديث ديگر منقول اس كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود، كه در زمان پيش گروهى بودند كه ريش را مىتراشيدند و شارب را مىتابيدند، حقتعالى ايشان را مسخ كرد.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه چون حقتعالى توبه حضرت آدم را قبول فرمود، سر به سجده گذاشت و چون سر برداشت رو به آسمان كرد و گفت پروردگارا حسن و جمال مرا زياده گردان پس بعد از آن ريش بسيار سياهى بر رويش روئيد، پيشتر ريش نداشت گفت پروردگارا اين چيست؟ به او وحى رسيد، كه اين زينت تو و زينت فرزندان تست تا روز قيامت.
فصل ششم
در بيان فضيلت موى سفيد و حكم كندن آن
حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه پيش از زمان حضرت ابراهيم موى سفيد در سر و رويش بهم نمىرسيد، پس گاه بود كه كسى به مجلسى ميآمد و پدر و فرزندانش در آنمجلس حاضر بودند ميان پدر و فرزندان فرق نمىكرد، مىپرسيد كه كدام يك پدر شماست چون زمان حضرت ابراهيم شد دعا كرد خداوندا براى من موى سفيدى قرار ده كه از فرزندان خود ممتاز شوم، پس موى سر و ريشش سفيد شد.از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه اول كسى كه موى سفيد در محاسن او بهم رسيد حضرت ابراهيم عليه السلام بود، نظر كرد موى سفيد در ريش خود ديد گفت پروردگارا اين چه چيز است؟ خطاب به او رسيد كه اين باعث وقار آدمى است، گفت پروردگارا وقار مرا زياده گردان.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه چون حضرت ابراهيم عليه السلام موى سفيد در محاسن خود ديد گفت حمد و سپاس خداوندى را سزاست كه مرا باين سن رسانيد، در يك چشم زدن معصيت او نكردم.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه موى سفيد را نكنيد، كه آن نور مسلمانى است، هر كه موى سفيد در ريش او پيدا شود در اسلام، نورى باشد براى او در قيامت.
از حضرت امام جعفر صادق منقول است كه سه كساند كه خداوند عالميان در روز قيامت بايشان سخن نمىگويد، نظر رحمت بسوى ايشان نمىافكند، اعمال ايشان را نمىپسندد، براى ايشان عذاب اليم مهيا است: كسى كه موى سفيد خود را بكند و كسى كه با دست خود بازى كند كه او را منى بياد يا با جاى بدن خود و كسى كه ديگران به او لواطه كنند، دور نيست كه اين حديث محمول بر آن باشد كه براى غرض فاسدى موى سفيد را بكند زيرا كه در حديث صحيح از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه باكى نيست موى سفيد را بريدن و كندن، اما بريدنش را دوستتر مىدارم، از كندن.
در حديث ديگر هم وارد شده است از آنحضرت كه كندن و بريدن هر دو باكى نيست.
در حديث ديگر فرمود كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام تجويز بريدن موى سفيد مىفرمودند، اما كندنش را مكروه مىدانست.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه موى سفيد در پيش سر ميمنت است و مبارك است، در عارضها علامت سخاوت و جوانمردى است، در جاى زلف علامت شجاعت است، در پشت سر شوم است و ظاهراً مراد ابتداى سفيد شدن است.
فصل هفتم
در كندن موى بينى و بازى كردن با ريش
در حديث معتبر از حضرت رسول منقول است كه بايد هر كس موى شارب و موى بينى را بگيرد و باحوال بدن خود بپردازد، كه اينها باعث زيادتى جمال او است.از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه موى بينى را گرفتن رو را نيكو مىكند.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه چهار چيز است كه از وسواس شيطان است گل خوردن و گل را بدست ريزه كردن و ناخن را به دندان گرفتن و ريش را خائيدن.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه بسيار دست بر ريش مگذار كه رو را معيوب و بدنما مىكند.
فصل هشتم
در فضيلت ناخن گرفتن
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه ناخن گرفتن دردهاى بزرگ را منع مىكند، روزى را فراخ مىكند.حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود كه: براى اين امر كردهاند بناخن گرفتن كه چون بلند شود شيطان در آن جا مىكند، مورث فراموشى است. حضرت صادق عليه السلام فرمود كه سنّت مؤكد است ناخن گرفتن.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله مردانى را مىفرمود، كه ناخن را از ته بگيريد و زنان را مىفرمود كه اندكى بلندتر بگذاريد، كه زينت شما است و در روايت ديگر وارد شده است، كه چندگاه وحى بر حضرت رسول خدا نازل نشد از سبب آن پرسيدند، فرمود كه چگونه وحى باز نايستد و حال آنكه شما ناخن نمىگيريد و چرك انگشتان را ازله نمىكنيد.
فصل نهم
در بيان آداب و اوقات ناخن گرفتن
منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نهى فرمود از گرفتن ناخن به دندان.در حديث حسن از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه ناخن گرفتن در روز جمعه ايمن مىگرداند، از خوره و كورى و پيسى و اگر احتياج به گرفتن نداشته باشى بساى تا از ريزها بريزد.
در چند حديث ديگر فرمود كه شارب و ناخن در هر جمعه بگير و اگر نباشد از سوهان و غير آن حك كن تا ديوانگى و خوره و پيسى به تو نرسد.
در حديث ديگر فرمود، كه هر كه در هر جمعه ناخن و شارب بگيرد پيوسته با طهارت باشد تا جمعه ديگر.
در حديث ديگر فرمود كه ناخن و شارب گرفتن و سر را با خطمى شستن در هر جمعه فقر را برطرف مىكند و روزى را زياد مىكند.
در حديث ديگر منقول است كه بآنحضرت عرض كردند، كه خبر به ما رسيده است، كه تعقيب خواندن بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب نافعتر است براى زيادتى روزى از سفر كردن به شهرها، حضرت فرمود كه مىخواهى چيزى به تو تعليم كنم كه از اين همه نافعتر باشد؟ گفتم بلى فرمود كه ناخن و شارب را در هر جمعه بگير اگر چه بسائيدن باشد.
در حديث معتبر منقول است كه حضرت امام رضا عليه السلام شخصى را ديدند كه آزار چشم داشت، فرمود كه مىخواهى به تو چيزى بياموزانم كه اگر به جا آورى هرگز درد چشم نبينى؟ گفت بلى، فرمودند كه در هر پنجشنبه ناخن بگير آنشخص چنين كرد هرگز درد چشم نديد.
از حضرت امام محمّد باقر نيز منقول است كه هر كه باين مداومت كند آزار چشم نبيند، هرگز.
در حديث معتبر وارد شده است كه در ناخن گرفتن ابتدا بانگشت كوچك از دست چپ بكنيد، پستا بگيرد و بانگشت كوچك دست راست ختم كند.
در حديث ديگر وارد شده است كه هر كه روز چهارشنبه ناخن بگيرد و ابتدا كند بانگشت كوچك دست راست و ختم كند بانگشت كوچك دست چپ، او را امان دهد از درد چشم.
در روايت ديگر وارد شده است كه اگر روز پنجشنبه ابتدا كند بناخن انگشت كوچك دست راست و تا انگشت مهين بگيرد، پس ابتدا كند بانگشت كوچك دست چپ و تا انگشت مهين بگيرد، امان يابد از درد چشم، دور نيست كه اگر در روز چهارشنبه بگيرد ابتدا بانگشت دست چپ كردن بهتر است، اگر در روز جمعه يا ساير روزها گيرد، ابتدا بانگشت كوچك دست چپ كند و ختم بانگشت كوچك دست راست بكند، اگر در هر وقت ابتدا بانگشت كوچك دست چپ بكند خوبست چنانچه على بن بابويه گفته است.
در حديث ديگر منقول است كه هر كه ناخنهاى خود را در روز پنجشنبه بگيرد، يك ناخن را براى روز جمعه بگذارد، خدا پريشانى از او زايل گرداند.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه در روز سه شنبه ناخن بگيرد.
در حديث معتبر از حضرت رسول عليه السلام منقول است كه هر كه ناخنهاى خود را در روز جمعه بگيرد حقتعالى دردها را از سر انگشتان او بيرون كند، دوا را در آنها داخل كند، كسى كه در روز شنبه يا پنجشنبه ناخن و شارب بگيرد، از درد دندان و درد چشم عافيت يابد.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه ناخنها را در روز جمعه گرفتن هر دردى را برطرف مىكند، در روز پنجشنبه گرفتن روزى را فراخ مىكند.
در حديث ديگر منقول است كه به حضرت امام موسى عليه السلام عرض كردند، كه اصحاب ما مىگويند كه البته ناخن را در روز جمعه ميبايد گرفت فرمود اگر خواهى در روز جمعه بگير و اگر صبر نبايد كرد تا روز جمعه شود چنانچه در حديث ديگر وارد شده است، كه هرگاه بلند شود بگيرد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه در روز جمعه ناخن بگيرد، ريشه كردن بن ناخنها از او برطرف شود.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه هر كه پنجشنبه ناخن بگيرد، فرزندانش بسيار شود و درد چشم نبيند، اگر كسى خواهد ثواب پنجشنبه و جمعه هر دو را بيابد، در روز پنجشنبه بگيرد و يكى را براى جمعه بگذارد، يا همه را در پنجشنبه بگيرد و در روز جمعه سوهانى بر آن بمالد كه ريزه چند بريزد. در وقت ناخن گرفتن بگويد بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ چنانچه در باب شارب گرفتن گذشت، آنچه مشهور است كه در ناخن گرفتن دست راست اول انگشت شهادت را مىگيرد، بعد از آن انگشت كوچك را و بعد از آن انگشت مهين و بعد از آن انگشت ميانه و بعد از آن انگشت ديگر و در دست چپ اول انگشت بعد از انگشت كوچك را بگيرد، پس انگشت ميان پس انگشت مهين پس انگشت كوچك پس انگشت شهادت، در اخبار اهل سنّت وارد شده است و آنچه پيش ذكر كرديم از اخبار شيعه است و عمل بآن كردن اولى است.
فصل دهم
در دفن كردن مو و ناخن و ساير چيزها كه دفن بايدكرد
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است در تفسير اين آيه كريمه كه اَلَمْ نَجْعَلِ الَارْضَ كِفاتاً اَحْياءً وَ اَمْواتاً يعنى آيا نگرداندهايم، زمين را محل انضمام و اجتماع و پنهان شدن در حالتيكه زندهاند، در حالتيكه مردهاند حضرت فرمود كه مراد از حال زندگى دفن كردن، مو و ناخن است.در حديث معتبر از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله امر فرمود، ما را كه چهار چيز را در خاك پنهان كنيم، مو و ناخن و دندان و خون.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه هفت چيز است كه از آدمى جدا مىشود و آنها را دفن ميبايد كرد، مو و ناخن و خون و خون حيض و بچهدان و دندان و نطفه كه پاره خون شده باشد.
فصل يازدهم
در فضيلت شانه كردن موى سر و ريش
در حديث معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه جامه پاكيزه پوشيدن دشمن را منكوب مىكند، روغن بر بدن ماليدن بدحالى و پريشانى را زايل مىكند، سر را شانه كردن تب را مىبرد و ريش را شانه كردن دندانها را محكم مىكند.از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه سر را بسيار شانه كردن تب را دور مىگرداند، روزى ميآورد و قوت جماع را زياد مىكند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه شانه كردن فقر را برطرف مىكند، دردها را مىبرد.
در حديث ديگر فرمود كه روزى را زياد مىكند، مو را نيكو مىكند، حاجت را روا مىكند، پشت را محكم مىكند، بلغم را قطع مىكند.
در روايت ديگر موجب بسيارى فرزند مىشود.
در حديث ديگر فرمود كه شانه كردن عارض دندانها را محكم مىكند، شانه كردن پائين ريش طاعون را از اين كس دور مىگرداند، شانه كردن زلف وسواس سينه را مىبرد، شانه كردن سر بلغم را قطع مىكند.
فصل دوازدهم
در آداب و اوقات شانه كردن و انواع شانهها
در حديث معتبر منقول است كه در ميان جانماز حضرت امام جعفر صادق عليه السلامشانه بود، كه هرگاه از نماز فارغ مىشدند شانه مىكردند.
در حديث حسن از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است در تفسير آيه كريمه خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِ مَسْجِدٍ يعنى بگيريد زينت خود را نزد هر مسجدى، حضرت فرمود از اين زينت است شانه كردن پيش از هر نمازى.
در حديث ديگر نزد هر نماز واجب و سنتى.
در حديث ديگر فرمود، كه هرگاه سر و ريش را شانه كنى شانه را بر سينه خود بكش كه اندوه بيمارى را مىبرد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه ريش خود را هفتاد نوبت شانه كند و بشمارد يكى يكى شيطان تا چهل روز نزديك او نيايد، و در حديث ديگر فرمود كه در حمام شانه مكن كه مو را تنگ مىكند.
در حديث ديگر فرمود كسى كه اراده شانه كردن داشته باشد، شانه را بدست راست بگيرد در حالتيكه نشسته باشد، و بر بالاى سر بگذارد و پيش سر را شانه كند و بگويد اَلّلهُمَّ حَسِّنْ شَعْرى وَ بَشَرى وَ طَيّبْهُما وَاصْرِفْ عَنّى الْوَباء پس عقب سر را شانه كند و بگويد اَلّلهُمَّ لا تَرُدَّنى عَلى عَقَبى وَ اصْرِفْ عَنّى كَيْدَ الشَّيْطانِ وَ لا تُمَكِّنْهُ مِنْ قيادىَ فَيَردّني عَلى عَقَبى پس ابروها را شانه كند بگويد، اللهم زَيَّني بزينة الهدى پس ريش را از طرف بالا بزير شانه كند، شانه را بر سينه بمالد و بگويد اَلّلهُمَّ سَرّحْ عَنّى الْغُمُومَ وَ الْهُمُومَ وَ وَحْشَةَ الصُّدُورِ وَ وَسْوَسَةَ الشّيْطانِ پس از پائين ريش به طرف بالا شانه كند و سوره اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَيْلَة القَدْرِ بخواند.
در روايت ديگر وارد شده است كه چون خواهى ريش را شانه كنى از زير ريش به طرف بالا شانه كن و سوره اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَيْلَة القَدْرِ بخوان، از طرف بالا به جانب پائين هفت مرتبه شانه كن و سوره وَالْعادِياتِ بخوان پس بگو اَلّلهُمَّ سَرِّحْ تا آخر دعا.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه هر كه شانه را هفت مرتبه بر سر و رويش و سينه بكشد دردى نزديك او نيايد.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه ايستاده شانه مكن كه باعث ضعف دل مىشود، نشسته شانه كن كه دل را قوى مىكند، پوست را پر مىكند.
در حديث ديگر وارد شده است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله بآب شانه مىكردند يعنى شانه را بآب فرو مىبردند و ميماليدند.
در روايت ديگر وارد شده است كه در وقت شانه كردن ريش سنتست كه اين دعا بخواند، اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ الْبسنى جَمالاً فى خَلْقِكَ وَ زينَةً فى عِبادِكَ وَ حَسِّنْ شَعْرى وَ بَصَرى وَ لا تَبْتَلِيَنى بِالنّفاقِ وَاْرْزُقْنى اَلْمَهابَةَ بَيْنَ بَرِيَّتِكَ وَ الرَّحْمَةَ مِنْ عِبادِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است هر كه ايستاده شانه كند صاحب قرض شود. و از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه ايستاده شانه كردن باعث فقر و پريشانى مىشود.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله ريش را از طرف پائين چهل مرتبه و از طرف بالا هفت مرتبه شانه مىكردند، و مىفرمودند كه روزى را زياد مىكند، بلغم را قطع مىكند.
از قاسم بن وليد منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيد از روغن دان و شانه كه از استخوان فيل باشد، فرمود كه باكى نيست.
از حسن بن عاصم منقول است كه به خدمت حضرت امام موسى عليه السلام رفت ديد كه حضرت شانه از استخوان فيل در دست دارند، بآن شانه مىكنند گفت فداى تو شوم جماعتى در عراق هستند كه شانه كردن از استخوان فيل را حلال نمىدانند، فرمود كه چرا، پدرم يك شانه يا دو شانه از اين داشتند، پس فرمود كه شانه كنيد، باستخوان فيل كه تب را مىبرد.
در احاديث بسيار وارد شده است كه ائمه عليهم السلام به شانه استخوان فيل شانه مىكردند.
در روايتى از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه به شانه نقره شانه كردن مكروه است.
در آداب بوى خوش كردن
و گل بوئيدن و روغن ماليدن
باب ششم
فصل اول
در بيان سبب پيدا شدن بوهاى خوش در زمين
در حديث معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه چون آدم و حوا از بهشت بر زمين آمدند، حضرت آدم بر كوه صفا قرار گرفت، حضرت حوا بر كوه مروه و حضرت حوا چون در بهشت از بوى خوش آنجا گيسوى خود را شانه كرده و بسته بود، چون بزمين آمد گفت چه اميد داشته باشم از مشاطگى كه در بهشت كردهام، حال آنكه الحال خدا از من در خشم است، پس گيسوهاى خود را گشود پس آن بوى خوش كه از گيسوى او فرو ريخت باد بمشرق و مغرب برد و اكثرش را بر زمين هند ريخت باين سبب اكثر بوهاى خوش در هند ميرويد، در حديث ديگر از آنحضرت مقول است كه چون حضرت آدم از آن درخت كه نهى شده بود از خوردن آن تناول نمود، جامهها و زيورهاى بهشت همه از او فرو ريخت، پس برگى از برگهاى بهشت را گرفت و عورت خود را با آن پوشانيد چون بر زمين آمد باد جنوب بوى خوش آن برگ را به هند رسانيد و درختان گياههاى هند را خوشبو گردانيد، باين سبب گياههاى خوشبو در هند ميباشد و اول جانورى كه از آن برگ بهشتى يا از آن گياهها خورد آهوى مشك بود، چون از آن برگ خورد بوى خوش در گوشت و خونش جارى شد تا آنكه جمع شد در پيش نافش و از آن مشك بهم رسيد. فصل دوم
در فضيلت بوى خوش و آداب آن
در احاديث معتبره وارد شده است كه عطر و بوى خوش كردن از جمله اخلاق پسنديده پيغمبرانست.از حضرت صادق منقول است كه بوى خوش دلرا قوى ميكند، قوت جماع را ميافزايد.
در حديث صحيح از حضرت امام رضا منقول است كه سزاوار نيست مرد را كه ترك كند بوى خوش را در هر روز، اگر قادر نباشد يكروز نه يك روز و اگر قادر نباشد، در هر جمعه و اينرا البته ترك نكند.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه بوى خوش بر شارب ماليدن از اخلاق پيغمبرانست.
گراميداشتن ملائكه است كه اعمال آدمى را مينويسند بسبب آنكه ايشانرا خوش ميآيد.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه هر كه در هر روز بوى خوش بر خود بمالد تا شب عقلش با او باشد، و فرمود كه نماز كسى كه خوشبو باشد بهتر است از هفتاد نماز كه بى بوى خوش باشد، فرمود كه سه چيز است كه خدا پيغمبرانرا داده بوى خوش و زنان و مسواك.
در حديث ديگر فرمود كه لازم است بر بالغى كه در هر جمعه شارب و ناخن بگيرد و چيزى از بوى خوش بر خود بريزد و حضرت رسول صلّى الله عليه وآله چون روز جمعه ميرسيد بوى خوش نزد آنحضرت نبود، رو پاك بعضى از زنان را ميطلبيد كه بوى خوش داشت و تر ميكرد و بر روى مبارك ميماليد.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت امام صادق بر موضعى كه سجده ميفرمودند بعد از آن ميشناختند آنموضع را از بوى خوش آنحضرت، حضرت رسول صلّى الله عليه وآله ميفرمودند كه جبرئيل مرا گفت كه يكروز در ميان خود را خوشبو كن، در روز جمعه البته ناچار است و ترك مكن، ميفرمود كه در روز جمعه البته خود را خوشبو كنيد اگر چه از بوى خوش زنان باشد، روزى عثمان بن مظعون بخدمت آنجناب عرضكرد، كه ميخواهم بوى خوش و چيزى چند از لذتها را ترك كنم، حضرت فرمود كه ترك بوى خوش مكنيد، كه ملائكه بوى خوش مؤمن را ميبويند، و در هر جمعه البته ترك مكن و فرمود كه هر چه صرف نمائى در بوى خوش اسراف نيست.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله زر در بوى خوش زياده از طعام صرف ميكردند، فرمود كه بوى خوش زنان بايد كه رنگش ظاهر و بويش مخفى باشد و بوى خوش مردان بايد كه بويش ظاهر و رنگش مخفى باشد.
از حضرت امام موسى منقول است كه ناخن بگيريددر روز سه شنبه، و حمام برويد در روز چهارشنبه، حجامت بكنيد در روز پنجشنبه، و ببهترين بوهاى خوش خود را خوشبو كنيد در روز جمعه.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه چهار چيز است است كه دل را ميگشايد، غم را زايل ميكند، بوى خوش كردن و عسل خوردن و سوارى كردن و بسبزه نظر كردن.
حضرت امير المؤمنين فرمود كه بايد زن مسلمان پيوسته براى شوهر، خود را خوشبو كند.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه در حضرت پيغمبر صلّى الله عليه وآله سه خصلت بود كه در ديگرى نبود، اول آنكه آنحضرت را سايه نبود دويم آنكه در هيچ راهى نمىگذشت مگر آنكه دو روز يا سه روز كه كسى از آن راه مىگذشت ميدانست كه آنجناب از آنراه عبور نمودهاند از بوى خوشى كه در آنراه مانده بود، سيم آنكه بهر سنگ و درختى كه مىگذشتند آنجناب را سجده مىكردند.
از حضرت رسول منقول است كه هر زنى كه بوى خوش كند و از خانه بيرون آيد پيوسته لعنت الهى بر او باشد تا بخانه برگردد.
فصل سوم
در كراهت رد كردن بوى خوش
از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه آيا كسى ميتواند بوى خوش را كه براى او بياورند رد كند، و قبول نكند، فرمود كه سزاوار نيست او را كه رد كند، كرامت را.در حديث ديگر فرمود كه بنزد حضرت امير المؤمنين عليه السلام آوردند روغن خوشبوئى، حضرت گرفتند و بر خود ماليدند و در آنروز روغن ماليده بودند، بعد از آن فرمودند كه هرگز بوى خوش را رد نميكنم.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله رد نمىكند بوى خوش و شيرينى را كه براى آنجناب ميآورند.
از حسن بن جهم منقول است كه گفت رفتم بخدمت حضرت رضا عليه السلام براى من ظرفى كه در آن مشك بود آورد و فرمود كه بردار بخود بمال قدرى برداشتم ماليدم فرمود، كه ديگر بردار و در گود پائين گردن خود بمال برداشتم و ماليدم پاره ديگر ماند فرمود كه اين را هم بدانجا بمال ماليدم، بعد از آن فرمود كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام ميفرمود كه رد نميكند، كرامت را مگر خر. گفتم كرامت كدامست؟ فرمود، كه بوى خوش و بالشيكه براى نشستن و تكيه كردن تواضع كنند و مانند آن.
فصل چهارم
در فضيلت مشك و عنبر و زعفران
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه بوى خوش مشكست و عنبر و زعفران و عود.در حديث معتبر ديگر منقول است كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام مشك دانى از قلع داشتند، و هر وقت كه اراده رخت پوشيدن مىكردند، آنرا مىطلبيدند و از مشك بر خود ميماليدند.
در حديث ديگر وارد شده است كه شيشه از مشك داشتند در جانماز خود و هرگاه به نماز بر ميخواستند بر خود مىماليدند.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله آنقدر مشك بر خود مىماليدند كه رنگ مشك از فرق مبارك ايشان ظاهر بود و در حديث صحيح منقول است كه حضرت رسول مشك دانى داشتند، كه گاه وضو مىساختند با دست تر آنرا مى گرفتند، و چون بيرون مىآمدند از بوى خوش مى دانستند، كه آنحضرت ميآيند.
در حديث ديگر منقول است كه جناب امام رضا عليه السلام حقه بيرون آوردند، از آبنوس و در آن خانهها بود كه در هر خانه بوى خوشى بود و يكى از آنها مشك بود.
در حديث صحيح منقول است كه على بن جعفر از حضرت امام موسى سؤال كرد كه آيا مشك را در روغنى كه بر خود ميمالند، داخل مى توان كرد فرمود كه من مىكنم و باكى نيست.
در روايت ديگر منقول است كه باكى نيست كه مشك داخل طعام كنند.
در روايت ديگر وارد شده است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله خود را به مشك و عنبر خوشبو مى كردند.
احاديث در مدح خلوق وارد شده است و آن بوى خوشى بوده است كه از چندين چيز بعمل ميآوردهاند يك جزوش زعفران بوده است، و در بعضى اخبار وارد شده است، مداومت بر آن نكنند.
در روايت ديگر وارد شده است كه شب تا صباح بر بدن نگذارند. و دور نيست كه اين نهىها بر آن باشد كه رنگش در بدن بسيار نماند.
فصل پنجم
در فضيلت غاليه
به سند موثق منقول است كه اسحق بن عمار به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد، كه من با تجار سودا مىكنم و غاليه بر خود ميمالم براى آنكه مرا فقر ندانند، حضرت فرمود كه غاليه كم و بسيارش مساويست كسى كه اندك غاليه گاه گاه بر خود بمالد كافيست، او را اسحق گفت كه من به فرموده حضرت عمل كردم و سالى ده درهم غاليه مىخرم و تمام سال باين خوشبو مىشوم.در حديث ديگر منقول است كه حضرت على بن الحسين عليه السلام شبى از خانه بيرون آمدند، و جبه خز و عباى خز پوشيده بودند و ريش خود را به غاليه خوشبو كرده بودند، پرسيدند از آنجناب كه در اين شب باين هيئت براى چه بيرون آمدهايد؟ فرمود كه مىخواهم عبادت كنم، و حوران بهشت را از خدا خواستگارى كنم، يعنى براى عبادت زينت و بوى خوش كردن سنّت است.
در حديث صحيح منقول است كه امام رضا عليه السلام فرمود كه روغنى براى آنجناب بعمل آوردند، كه در آن مشك و عنبر داخل كرده بودند، فرمود كه در كاغذى آية الكرسى و سوره قُلْ اَعوذُ بِرَبِّ النَّاسِ وَ قُلْ اَعُوذُ بِرَّب الْفَلَقِ و آيه چند از آيات حفظ نوشتند و در ميان غلاف شيشه آن روغن گذاشتند، و پيوسته بر ريش خود مى ماليدند.
در روايت ديگر منقول است كه جناب امام رضا عليه السلام فرمود، كه روغن را با مشك از براى آنجناب بعمل آوردند، و به هفتصد در هم برآمد و فضل بن سهل وزير مأمون به حضرت نوشت، كه مردم شما را در اين باب عيب مىكنند، حضرت در جواب نوشتند كه مگر نمىدانى كه يوسف پيغمبر خدا بود و جامه ديباى طلاباف مىپوشيد و بر كرسيهاى طلا مىنشست و باينها از حكمتش چيزى كم نمىشد پس حضرت فرمود كه غاليه ساختند به چهار هزار درهم.
فصل ششم
در فضيلت و آداب روغن بر بدن ماليدن
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه روغن ماليدن بشره را نرم مى كند و دماغ را زياد مى كند و مجارى آب را در بدن آسان مىكند و خشونت جلد، يا بدخالى، و تنگى روزى را برطرف مى كند و رو را نورانى مىگرداند.از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه روغن ماليدن توانگرى را ظاهر مىكند. و در حديث ديگر فرمود كه فقر را زايل مىكند.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه در شب روغن ماليدن در عروق بدن جارى مىشود، و بشره را سيراب مىكند، و رو را سفيد مىكند. و در حديث ديگر فرمود هر كه بر مؤمنى روغن بمالد، حقتعالى براى او بعدد هر موئى نورى بنويسد كه در قيامت به او عطا فرمايد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه چون روغن را بر كف دست بريزى بگو اَلّلهُمَّ اَسْألُكَ اِنّى الزَّيْنَ وَ الزّينَةَ وَ الْمَحَبَّةَ وَ اَعُوذُبِكَ مِنَ الشَّيْنِ وَ الشَّنانِ وَ الْمَقْتِ پس كف دست را بر بالاى سر بگذارد و از آنجا ابتدا كند بروغن ماليدن.
در روايت ديگر وارد شده است كه چون روغن را بر كف بريزى بگو اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْألُكَ الزّينَةَ فى الدُّنْيا وَ اَعوُذُبِكَ مِنَ الشَّيْنِ وَ الشَّنانِ فى الدُّنْيا وَ الاخِرَة.
در چند حديث نهى وارد شده است از مداومت بروغن ماليدن در هر روز.
در روايتى وارد شده است كه ماهى يكبار بمالند و در روايت ديگر هفته يكمرتبه يا دو مرتبه اما زنانرا هر روز ماليدن بد نيست.
فصل هفتم
در فوائد روغن بنفشه
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه روغن بنفشه سيد، و بهترين روغنهاى شماست. و در حديث ديگر فرمود كه فضيلت روغن بنفشه بر ساير روغنها مثل فضيلت ما است بر ساير مردم. و در حديث ديگر مثل فضيلت شيعيان ما است بر ساير خلق. و در روايت ديگر فرمود كه نيكو روغنى است روغن بنفشه بسيار بماليد كه درد را از سر و چشم ميبرد. و در حديث ديگر فرمود كه از ناحيه شما چيزى نميآيد كه ما بيشتر دوست داريم از روغن بنفشه.در روايت ديگر از عقبه منقول است كه شخصى از استر افتاده بود و دماغش آفت يافته بود، حضرت صادق عليه السلام فرمود روغن بنفشه در دماغش بچكانيد چنان كردند شفا يافت، بعد از آن فرمود كه اى عقبه روغن بنفشه در زمستان گرم است، در تابستان خنك است، و براى شيعيان ما نرم است، و براى دشمنان ما خشك است، و اگر مردم فضيلت آنرا بدانند، هر آينه يك وقيه از آن قيمتش يك اشرفى مىشود.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه روغن بنفشه، در بينى بچكانيد، كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه اگر مردم فوائد اين روغن را بدانند، از آن بسيار بخورند، و در حديث ديگر فرمود كه گرمى تب را بشكنيد بروغن بنفشه و در حديث ديگر منقول است كه درد سر را زايل مىكند و دماغ را باصلاح مىآورد.
فصل هشتم
در فوائد روغن بان و روغن زنبق
بدان كه بان فستق هندى است، كه از آن روغن مىگيرند و از حضرتصادق عليه السلاممنقول است كه نيكو روغنى است روغن بان.
در حديث ديگر منقول است كه شخصى بآنجناب شكايت كرد از تركهائيكه در دست و پايش بهم رسيده بود، فرمود كه پنبه را بگير، و روغن بان بر آن بريز، و بر ناف خود بگذار، و يا روغن را در ناف بريز، آن شخص يك مرتبه چنين كرد، آن آزار از او زايل شد.
به سند معتبر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه هر كه روغن بان بر خود بمالد، و در پيش روى شيطان بخوابد بقدرت الهى به او ضرر نتواند رسانيد.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه بر خود بماليد روغن بان، كه آن امان است از هر دردى، و پيغمبر آنرا استعمال مىفرمودند. و از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه هيچ چيز براى بدن بهتر از روغن زنبق نيست.
در روايت ديگر منقول است كه حضرت امام موسى و امام رضا عليهما السلام، در بينى ميچكانيدند.
در روايت ديگر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه در روغن زنبق منافع بسيار هست، و در آن شفاى از هفتاد درد هست.
از حضرت صادق عليه السلام نيز مروى است كه در روغن زنبق، شفاى هفتاد درد است، و ظاهر آن است كه مراد زنبق سفيد باشد كه آنرا رازقى مىگويند.
در بسيارى از احاديث بلفظ رازقى وارد شده است، و از كلام بعضى ظاهر مىشود كه زنبق، ياسمن سفيد است.
فصل نهم
در فوائد ساير روغنها
منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله به حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: يا على، روغن زيت بخور، و بر بدن بمال هر كه روغن زيت بخورد، و بمالد شيطان چهل صباح نزديك او نيايد.در بعضى اخبار وارد شده است كه روغن گل خيرى، روغن لطيفى است.
در روايت ديگر وارد شده است كه حضرت امام موسى عليه السلام روغن گل خيرى بر خود مىماليدند.
در حديث موثق منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله در وقتى كه صداى ايشان را عارض مىشد، روغن كنجد در بينى مىچكانيدند.
در حديث معتبر ديگر منقول است كه آنجناب دوست مىداشتند كه روغن كنجد در بينى بچكانند.
فصل دهم
در فضيلت بخور و انواع و آداب آن
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه سزاوار است مرد را كه هرگاه قادر باشد جامههاى خود را به دود خوشبو بدارد.از حضرت امام رضا عليه السلام مردم بوى بخور بسيار مىشنيدند.
مرازم روايت كرده است كه با حضرت امام موسى عليه السلام به حمام رفتم چون حضرت بيرون آمدند در رختكن عود سوز طلبيدند و خود را خوشبو كردند پس فرمود كه مرازم را نيز خوشبو كنيد.
در روايت ديگر وارد شده است كه چون زنان حضرت امام موسى كاظم عليه السلام مىخواستند كه بخور كنند اول يك هسته خرما از خرماى صيحانى كه نوعى است از خرماهاى مدينه مىگرفتند و خرما و پوست را از آن دانه پاك مىكردند، و در آتش ميانداختند و چون اندكى دود مىكرد بعد از آن بوى خوش را مىانداختند و جامه را بر خود مىداشتند و مىگفتند كه اين بيشتر باعث خوش بوئى مىشود.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه عود خالص بويش در بدن تا چهل روز مىماند، و عودى كه با بوهاى خوش ديگر پرورده باشند بويش تا بيست روز ميماند.
در حديث ديگر منقول است كه جناب امام رضا عليه السلام با عود هندى خالص بخور مىكردند و بعد از آن گلاب و مشك بر خود مىماليدند.
در روايت ديگر وارد شده است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله بعود قمارى بخور مىكردند.
در حديث ديگر از آنجناب منقول است كه بر شما باد بعود هندى كه در آن هفت نوع از شفاست.
در روايت ديگر منقول است كه تحفه كه براى مرد روزهدار آورند آن است كه ريشش را روغن بمالند و جامهاش را ببخور بدارند، و تحفه زن روزهدار آن است كه گيسش را شانه كنند و جامهاش ببخور بدارند.
سيّد بن طاووس عليه الرحمه روايت كرده است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله در وقت بخور كردن اين دعا را مىخواندند اَلْحَمْدُاللّهِ الَّذى بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحاتِ اَلّلهُمَّ طَيِّبْ عَرَقنا وَزَكَّ رَوايِحَنا وَ اَحْسن مُنْقَلَبنا وَ اجْعَلِ التَّقْوى زادَنا وَ الْجَنَّةَ مَعادَنا وَ لا نُفَرِّقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ عافِيَتِكَ اِيّانا وَ كَرامَتِكَ لَنا اِنِّكَ عَلى كُلِّ شَيئىٍ قَديرُ.
گفته است كه در روايت ديگر منقول است كه در وقت بخور و بوى خوش كردن اين دعا بخوانند اَلْحَمْدُاللّهِ رَبِّ الْعالَمينَ اَلّلهُمَّ أمْتِعْني بِما رَزَقْنى فَلا تَسْلُبْنى ما خَوَّلْتَنى وَاجْعَلْ ذلِكَ رَحْمَةً وَ لا تَجْعَلْهُ وَ بالاً عَلَىَّ اَلّلهُمَّ طَيِّبْ ذِكْرى بَيْنَ خَلْقِكَ كَما طَيَّبْتَ بَشَرى وَ نَشْواىَ بِفضْلِ نَعْمَتِكَ عِنْدى.
فصل يازدهم
در بيان فضيلت گلاب و گل سرخ و انواع گلها
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه گلاب بر رو ريختن آب رو را زياد يم كند و پريشانى را برطرف مىكند.در حديث ديگر فرمود كه هر كه گلاب بر رو بمالد، در آنروز بدحالى و پريشانى به او نرسد، و چون گلاب را بر رو، و دستها مالد، حمد خدا بكند، و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه در روز اول ماه مبارك رمضان يك كف گلاب بر رو بريزد، در آنروز ايمن گردد از خوارى و پريشانى، و هر كه در آنروز بر سرش يك كف گلاب بريزد، در آن سال از مرض سرسام و ذات الجنب ايمن گردد.
به سند معتبر از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله هر دو كف را از گل سرخ پر كرده به من عطا فرمودند، چون نزديك به مشام خود بردند، فرمودند كه اين بهترين گلهاى بهشت است بعد از گل مورد.
در حديث ديگر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه چون مرا بآسمان بردند از عرق من قطره چند بر زمين ريخت، و گل سرخ از آن روئيد پس از آن گل بدريا افتاد، ماهى خواست كه بردارد و دعموص كه كرميست در ميان آب و سر پهنى دارد و دم باريك دارازى دارد، خواست كه بردارد، در ميان ايشان نزاع شد، پس حقتعالى ملكى را فرستاد، كه در ميان ايشان محاكمه كرد، و نصف را به ماهى داد، و نصف را به دعموص، باين سبب پنج برگ سبزى كه در زير گل مىباشد دو تا به شكم دم ماهى است، كه از هر طرف پرى دارد و سه تا به شكل دم دعموص است، كه باريكست و از هيچ طرف پرى ندارد، و يك طرفش پرى دارد و طرف ديگر ندارد، كه نصفش به شكل دم ماهى و نصفش بشكل دم دعموص است.
در روايت ديگر منقول است كه چون آنحضرت را به معراج بردند زمين از رفتن آنحضرت محزون شد، و باين سبب كبر در آن روئيد، و چون برگشتند زمين شاد شد، و گل سرخ در آن روئيد، پس كسى خواهد كه بوى حضرت پيغمبر صلّى الله عليه وآله را استشمام نمايد گل سرخ را ببويد و در روايت ديگر، از طرق عامه، از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله وارد شده است كه گل سفيد از عرق من روئيده در شب معراج، و گل سرخ از عرق جبرئيل، و گل زرد از عرق براق.
در روايتى وارد شده است كه بوئيدن نرگس، و روغنش را ماليدن، فضائل بسيار دارد و چون حضرت ابراهيم را در آتش انداختند و حقتعالى آتش را بر او برد و سلام گردانيد، در ميان آتش نرگس براى آنحضرت رويانيد و از آنروز نرگس در ميان مردم بهم رسيد.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه نيكى گلى است مرزنگوش و در زير عرش ميرويد و آبش باعث شفاى چشم است.
در روايت ديگر منقول است كه بسيار مرزنگوش را ببوئيد كه قوت شامه را ميافزايد و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه گل بيست و يك نوع دارد و سيد و بهترين همه، گل مورد است.
فصل دوازدهم
در آداب گل بوئيدن
در حديث صحيح از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام و در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه هرگاه گلى به شما بدهند، ببوئيد و بر ديدههاى خود بگذاريد، كه آن از بهشت آمده است.در حديث معتبر، از مالك جهنى، روايت كرده است كه گلى به حضرت امام جعفر صادق عليه السلام دادم، گرفتند و بوئيدند و بر هر دو ديده گذاشتند، پس فرمودند كه هر كه گلى را بگيرد و ببويد و بر ديدهها بگذارد و بگويد اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلَ مُحَمَّدٍ هنوز بر زمين نگذاشته باشد، كه گناهانش آمرزيده شود.
از حضرت امام على نقى عليه السلام منقول است كه هر كه گلى را ببويد و بر ديدهها گذاشته، صلوات بر محمّد و ائمه عليهم السلام بفرستد، حقتعالى براى او از حسنات بقدر يك بيابان عالج كه در مابين مكه و شام و عراق كشيده شده است، بنويسد و از گناهان او، بعدد ديگر بيابان محو نمايد.
در آداب حمام رفتن و سر و بدن شستن و دارو كشيدن و آداب بعضى از اغسال
باب هفتم
فصل اول
در فضيلت حمام
منقول است كه عمر گفت كه بد خانهايست حمام، عورت را ظاهر مىكند و پرده را مىدرد.حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه نيكو خانهايست حمام، جهنّم را به ياد ميآورد و چرك را از بدن مىبرد.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه حمام يك روز در ميان، گوشت بدن را زياد مىكند و هر روز رفتن، پيه گردهها را مىگدازد و بدن را لاغر مىكند.
از سليمان جعفرى منقول است كه گفت بيمار شدم تا آنكه گوشتم همه تحليل رفت، به خدمت حضرت امام رضا عليه السلام رفتم، فرمود كه مىخواهى گوشت بدنت برگردد، گفتم: بلى، فرمود كه يك روز نه يك روز به حمام برو، كه گوشت بدنت عود مىكند و زينهار كه هر روز مرو، كه باعث مرض سل مىشود.
در حديث ديگر فرمود كسى كه خواهد فربه شود، يك روز به حمام برود و يك روز نرود، و كسى كه گوشت زياد داشته باشد و خواهد كه لاغر شود، هر روز به حمام برود.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه بهترين دواهاى شما حقنه و حجامت كردن و دوا در بينى چكانيدن و حمام است.
در روايت ديگر وارد شده است كه هر كه ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشد، بايد كه زنش را به حمام نفرستد و عملاً تأويل كردهاند به دو وجه، اول اينكه اين در بلاديست كه در آن بلاد باعتبار گرمى هوا احتياج ندارند زنان به حمام رفتن، دوم آنكه مرد آن است كه زن خود را رخصت دهد كه براى سير كردن به حمامها رود.
فصل دوم در آداب داخل شدن و بيرون آمدن و دعاهائيكه بايد خواند
در احاديث معتبره وارد شده است كه هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، بايد كه بىلنگ داخل حمام نشود.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه هر كه با لنگ به حمام داخل شود، حقتعالى گناهان او را به پرده ستر بپوشاند.
در حديث ديگر فرمود هر كه داخل حمام شود و ديده خود را از نظر كردن بعورت ديگران بپوشاند، حقتعالى او را از حميم جهنّم ايمن گرداند.
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نهى فرمود از غسل كردن در زير آسمان بى لنگ و از داخل شدن در نهرها بى لنگ و فرمود كه در نهرها، ساكنان هستند از ملائكه و نهى فرمود از داخل شدن حمام بىلنگ.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه داخل حمام مشو، بعد از آنكه اندك چيزى در معده تو باشد كه حرارت معده را از تو فرو نشاند و اين بيشتر باعث قوت بدنست و داخل حمام مشو در وقتى كه معده پر باشد از طعام.
در حديث ديگر منقول است كه هرگاه آنحضرت اراده حمام رفتن مىكردند اندك چيزى تناول مىفرمودند راوى گفت كه مردم مىگويند كه ناشتا به حمام رفتن بهتر است فرمودند كه نه بلكه اندك چيزى ميبايد خورد كه صفرا را فرو نشاند و حرارت اندرون را ساكن گرداند.
در روايت ديگر فرمود كه حمام رفتن ناشتا بلغم را پاك مىكند و بعد از چيزى خوردن صفرا و سودا را پاك مىكند و فرمود كه اگر خواهى گوشت بدنت زياد شود بعد از چيزى خوردن به حمام برو و اگر خواهى كم شود ناشتا برو.
به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه در وقتى كه در رختكن حمام جامهها را از خود مىكنى بگو اَلّلهُمَّ انْزَعْ عَنّى رِبْقَةَ النِّفاقِ وَ ثَبّتْنى عَلَى اْلايمانَ پس چون داخل خانه اول حمام بشوى بگو اَلّلهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسى وَ اسْتَعيذبُكَ مِنْ اَذاهُ و چون داخل خانه دوم شوى بگو اَلّلهُمَّ أذْهِبْ عَنّى الرِّجْسَ النَّجِسَ وَ طَهّرْ جَسَدى وَ قَلْبى و بگير از آب گرم و بر سر بريز و بعضى از آن آبرا بر پا بريز و اگر توانى كه جرعه از آن بخورى بخور، كه مجراى بول را پاك مىكند و در خانه دوم ساعتى صبر كن، پس چون داخل خانه سوم شوى بگو نَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ النَّارِ وَ نَسْئلُهُ الْجَّنةَ و مكرر اين را بگو تا هنگام بيرون آمدن از آن خانه گرم و زينهار كه آب سرد و خربزه در حمام مخور، كه معده را فاسد مىكند و آب سرد بر خود مريز، كه بدن را ضعيف مىكند و چون از حمام بيرون آئى آب سرد بر پا بريز كه درد را از بدنت مىكشد، چون مشغول جامه پوشيدن شوى بگو اَلّلهُمَّ اَلْبِسْنى التَّقْوى وَ جَنّبْنى الرَّدى پس چون اينها كه گفتم بكنى، از همه درد ايمن شوى.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه چون بعد از بيرون آمدن تو از حمام برادر مؤمن بگويد طابَ حَمّامُكَ وَ حَميمُكَ تو در جواب بگو اَنْعَمَ اللّهُ بالَكَ.
در روايت ديگر وارد شده است كه حضرت امام حسن عليه السلام از حمام بيرون آمدند شخصى بآنحضرت گفت طابَ اَسْتِحْمامُكَ حضرت او را منع كرد، پس گفت طاب حَمّامُكَ باز او را منع كردند پس گفت طاب حَميمُكَ باز منع كردند او را گفت پس چه گويم؟ فرمود كه بگو طابَ ما طَطُرَ مِنْكَ وَ طَهُرَ ما طابَ مِنْكَ يعنى خدا طيب و پاكيزه و نيكو گرداند به نيكى معنوى بسبب مغفرت گناهان و توفيق طاعات آنچه پاك شده است، در حمام از اعضاى بدن تو و پاك گرداند از لوث گناهان و جهالت و ضلالت آنچه پاكيزه و نيكوست از تو، كه آن دل و نفس و عقل و ساير قوى و اعضاى شريفه باشد.
در روايت ديگر منقول است كسى كه از حمام بيرون آيد به او بگويد اَنْقَى اللّهُ غُسْلَكَ و او در جواب بگويد طَهَّرَكُمُ اللّهُ.
حضرت صادق عليه السلام فرمودند كه هرگاه از حمام بيرون ميآئيد، عمامه بر سر ببنديد، و فرمود كه بعد از بيرون آمدن از حمام، پاها را بشوئيد، كه درد شقيقه را زايل مىكند.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام هرگاه از حمام بيرون مىآمدند در زمستان و تابستان عمامه بر سر مىپيچيدند و مىفرمودند كه امانست از درد سر.
در روايتى وارد شده است كه چون كسى داخل حمام شود و حرارت بر او غلبه كند، آب سرد بر خود بريزد، تا حرارتش ساكن شود.
از حضرت امام موسى عليه السلام وارد شده است كه در روز چهارشنبه به حمام برويد.
فصل سوم
در بيان آنچه در حمام نبايد كرد و آنچه
تجويز شده استمنقول است از حضرت صادق عليه السلام كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام مىفرمود كه در حمام بر پشت نخوابيد كه پيه گردهها را مىگدازد و آجر و سفال بر پاى خود مسائيد كه مورث خوره است.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه مرد با پسر خود به حمام نرود، كه نظر كند بعورت او فرمود كه پدر و مادر را جايز نيست كه نظر كنند بعورت فرزند خود و فرزند را جايز نيست كه نظر كند بعورت پدر و مادر فرمود كه: حضرت رسول خدا صلّى الله عليه وآله لعنت فرمود كه كسى نظر بعورت كسى كند در حمام، يا بى لُنگ رود، كه ديگران بعورت او نظر كنند.
در حديث ديگر فرمود كه بر پهلو مخواب در حمام كه پيه گردهها را مىگدازد و لاغر مىكند آدمى را، و در حمام شانه مكن، كه مو تنگ مىشود و سر را به گل مشو، كه غيرت را مىبرد و سفال بر بدن ممال، كه مورث پيسى است و لنگ بر رو ممال، كه آبرو را مىبرد و ابن بابويه عليه الرحمه گفته است كه مراد گل مصر و سفال شام است.
در حديث صحيح منقول است كه از حضرت امام موسى عليه السلام پرسيدند، از قرآن خواندن در حمام و جماع كردن در حمام چونست؟ فرمود كه: باكى نيست.
در روايت حسن ديگر از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام پرسيدند كه آيا حضرت امير المؤمنين عليه السلام نهى ميفرمود از قرآن خواندن در حمام؟ حضرت فرمود كه: وقتى نهى مىفرمود كه كسى عريان باشد، اگر لنگ بسته باشد باكى نيست.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: باكى نيست مرد را كه در حمام قرآن بخواند، اگر غرضش رضاى خدا باشد نه خوش خوانى.
در حديث صحيح ديگر منقول است كه: روزى آنحضرت مىخواستند به حمام روند، حمامى گفت كه: اگر مىخواهيد حمام را براى شما خلوت كنم، فرمود كه: در كار نيست مؤمن كارش از اين سبكتر مىباشد كه حمام را براى او قورق كنند.
حضرت امام رضا عليه السلام فرمود كه: هر كه از حمام سفالى بردارد و بر بدن خود بمالد و پيسى به او برسد، ملامت نكند مگر خود را و كسى كه غسل كند از آبيكه از غسل مردم جمع شده باشد در حمام و خوره به او برسد ملامت نكند مگر خود را.
در حديث موثق از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: زينهار كه در حمام بر پهلو مخواب كه پيه گردهها را آب مىكند، و بر پشت مخواب كه درد اندرون بهم مىرسد و شانه مكن كه مو را مىريزاند، و مسواك مكن كه دندانها را مىريزاند و سر را بگل مشو كه رو را سمج و بدنما مىكند، و لنگ را بر سر و رو ممال كه آبرو را مىبرد، و كف پا را به سفال مساى كه باعث پيسى مىشود و از آبيكه در حوضهاى كوچك در حمامهاى سنيان جمع مىشود از غسل مردم غسل مكن كه در آن غساله يهودى و نصرانى و گبر و دشمن ما اهلبيت كه از همه بدتر است جمع مىشود و خدا خلقى از سگ نجستر خلق نكرده است و كسى كه عداوت ما اهلبيت دارد از سگ نجستر است.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه: بول كردن در حمام، مورث فقر و پريشانى است.
در حديث ديگر فرمود كه: مرد با كنيزانش به حمام بروند اما بايد كه لنگ بسته باشند مانند خران برهنه نباشند كه نظر به عورت يكديگر كنند.
در روايتى وارد شده است كه در حمام سلام نكنند و آن در صورتى است كه لنگ نبسته باشند زيرا كه در احاديث بسيار وارد شده است كه ائمه در حمام سلام كردهاند بر مردم.
فصل چهارم
در فضيلت شستن سر و بدن و دفع بوهاى بد
از خود كردناز حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه: كافى است آب از براى خوشبو كردن بدن فرمود هر كه جامه بپوشد بايد كه پاكيزه باشد.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه: شستن سر چرك را مىبرد و آزار چشم را دفع مىكند و شستن جامه، غم و اندوه را مىبرد و پاكيزگى است براى نماز و فرمود كه خود را پاكيزه كنيد بآب از بوى بدى كه مردم از آن متأذى مىشوند و در پى اصلاح بدن خود باشد، بدرستيكه خدا دشمن مىدارد از بندگانش آن كثيف گنديده را كه پهلوى هر كه بنشيند از او متأذى شود فرمود كه آب را بوى خوش خود گردانيد.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه: حقتعالى غضب نكرد بر بنى اسرائيل مگر وقتى كه ايشان را داخل مصر كرد و راضى نشد از ايشان مگر وقتى كه ايشان را از مصر بيرون كرد و حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود كه: سر خود را به گل مصر مشوئيد و از كوزه كه در مصر ميسازند آب مخوريد، كه خوارى و مذلت مىآورد و غيرت را مىبرد.
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه: دوست نمىدارم كه سر خود از گل مصر بشويم، از ترس آنكه مرا ذليل گرداند و غيرت مرا ببرد.
از جابر جعفى منقول است كه شكايت كرد به حضرت امام محمّد باقر عليه السلام از آنكه گرى در سرم هست و بسيار مىريزد و جامه مرا چركين مىكند، فرمود كه: مورد را بكوب و آبش را بگير و با سركه كه از شراب بعمل آورده باشند و بسيار تند باشد بر هم بزن، آنقدر كه كف كند، پس سر و ريش را به آن بقوت تمام بمال و بشوى، پس به روغن شير تازه سر و ريش را چرب كن، كه آن علت زايل مىشود.
فصل پنجم
در فضيلت شستن سر با سدر و خطمى
در حديث حسن از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: ناخن و شارب گرفتن و سر را با خطمى شستن، فقر و درويشى را زايل مىكند و روزى را زياد مىكند.در حديث موثق ديگر فرمود كه: شستن سر با خطمى در هر جمعه، امان مىدهد از پيسى و ديوانگى.
در روايت ديگر فرمود كه: هر كه ناخن و شارب بگيرد و سر را با خطمى بشويد در روز جمعه، ثواب كسى دارد كه يك بنده آزاد كرده باشد.
در حديث ديگر فرمود كه: شستن سر با خطمى، دل را مىگشايد و سودا و اندوه را برطرف مىكند.
در حديث موثق از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه شستن سر با سدر روزى را زياد مىكند.
در حديث معتبر از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه: چون حقتعالى حضرت رسول صلّى الله عليه وآله را امر فرمود كه اسلام را ظاهر گرداند و آنحضرت كمى مسلمان و بسيار كافران را ديد بسيار غمگين شد، حقتعالى حضرت جبرئيل را با يك برگ سدر از درخت سدرة المنتهى فرستاد، كه سر را بآن بشويد، پس بآن شستن، اندوه آنحضرت برطرف شد.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: شستن سر با خطمى امان مىدهد از درد سر و بيزار مىگرداند از پريشانى و سر را پاك مىكند از گرى.
در حديث ديگر فرمود كه: حضرت رسول صلّى الله عليه وآله سر خود را با برگ سدر مىشستند و مىفرمودند كه: بشوئيد سر خود را با برگ سدر، كه هر ملك مقرب و هر پيغمبر مرسل، آنرا به پاكى ياد كرده است و هر كه سرش را بآن بشويد، حقتعالى وسوسه شيطان را هفتاد روز از او دور گرداند و هر كه هفتاد روز وسوسه شيطان از او دور شود، معصيت خدا نكند و هر كه معصيت خدا نكند، داخل بهشت شود.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه: شستن سر با خطمى چرك و جانوران سر را برطرف مىكند.
فصل ششم
در فضيلت دارو كشيدن
در حديث حسن از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه: دارو كشيدن پاك كننده بدن است.در حديث صحيح منقول است كه: عبدالرحمن بن ابى عبداللّه گفت: با حضرت امام جعفر صادق عليه السلام به حمام رفتم، فرمود كه: دارو بكش، گفتم: چند روزيست كشيدهام، فرمود كه: ديگر بكش كه پاك كننده بدنست و بر اين مضمون چند حديث وارد شده است.
در حديث ديگر منقول است كه: شخصى را حضرت تكليف دارو كشيدن كردند، او گفت كه: سه روز است كه كشيدهام، فرمود كه: باز بكش، كه پاك مىگرداند تو را.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه: دارو كشيدن، دفع دلگيرى و پريشانى خاطر مىكند و بدن را پاك مىكند.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه: موهاى بدن را از خود بيندازيد، كه نجس و كثيف است.
در حديث صحيح از آنحضرت منقول است كه: موى بدن چون بلند مىشود، آب پشت را قطع مىكند، يعنى فرزند بوجود نمىآيد و بندها را سست مىكند و ضعف و تنبلى مىآورد و نوره كشيدن، آب پشت را زياد مىكند و بدن را قوى مىكند و پيه گردهها را زياد مىكند و بدن را فربه مىكند.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه: چهار چيز است كه از اخلاق پيغمبرانست، بوى خوش كردن و سر تراشيدن و نوره ماليدن و بسيار جماع كردن.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه: موى شارب و پشت زهار و زير بغل را بلند مگذاريد كه شيطان در آنجا جا مىگيرد و پنهان مىشود.
فصل هفتم
در ازاله كردن موى زير بغل
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه: دراز مكنيد موى زير بغل را، كه شيطان در آنجا پنهان مىشود.در حديث معتبر ديگر منقول است كه: حضرت امام جعفر صادق عليه السلام زير بغل را دارو مىگذاشتند و مىفرمودند كه: كندن موى زير بغل دوشها را سست مىكند.
در حديث ديگر منقول است كه: دارو گذاشتن زير بغل بهتر است از تراشيدن و تراشيدن بهتر است از كندن.
در حديث ديگر وارد شده است كه: بسيار بود كه آنحضرت از براى ازاله موى زير بغل به حمام مىرفتند و همين موضع را دارو مىكشيدند و بيرون مىآمدند.
از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه: موى زير بغل را كندن، گند بغل را برطرف مىكند و پاك كننده است و سنّت رسول صلّى الله عليه وآله است.
فصل هشتم
در غايت زمانيكه نوره را تأخير توان كرد
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه: هر مرديكه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، بايد موى پشت زهار را زياده از چهل روز نگذارد و حلال نيست زنى را كه ايمان به خدا و قيامت داشته باشد اينكه ترك كند ازاله موى زهار را زياده از بيست روز.از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: حضرت رسول صلّى الله عليه وآله در هر جمعه دارو مىكشيدند موى پشت زهار و ميان پا را.
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: سنّت در نوره كشيدن، آن است كه هر پانزده روز يك مرتبه بكشند و اگر كسى بيست و يكروز و در روايتى بيست روز، بر او بگذرد كه نوره نكشيده باشد، قرض كند و نوره بكشد و كسى كه چهل روز بگذرد كه نوره نكشد، او مؤمن و مسلمان نيست و او را هيچ كرامت نزد خدا نيست.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه: هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، موى زهار را زياده از چهل روز نگذارد، پس اگر چيزى نيابد، بعد از چهل روز قرض كند و پس نيندازد.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه: دوست مىدارم از براى مؤمن كه هر پانزده روز، نوره بمالد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: بايد كه پشت زهار را يك هفته بيشتر نگذارد و هر كه نوره را زياده از يكماه ترك كند، نمازش مقبول نيست.
فصل نهم
در دعاهاى وقت نوره كشيدن
از حضرت صادق منقول است كه: هر كه پيش از نوره كشيدن، اندكى از نوره بردارد و ببويد و بر سر بينى بگذارد و بگويد: صَلَّى اللّهُ عَلَى سُلَيْمانِ بْنِ داوُدَ كَما اَمَرَ بِالنُّورِة، او را نوره نسوزاند.از حضرت على بن الحسين عليه السلام منقول است كه: هر كه وقت نوره ماليدن بر بدن، اين دعا را بخواند، خدا او را از چركها و كثافتهاى دنيوى و از گناهان پاك گرداند و بعوض آن مو به او موئى كرامت فرمايد كه در آن مو گناه نكند و بعدد هر موئى از بدنش ملكى خلق كند كه از براى او تسبيح الهى كند تا روز قيامت و بدرستيكه يك تسبيح از تسبيح ملائكه ثوابش برابر است با ثواب هزار تسبيح اهل زمين و دعا اين است: اَلّلهُمَّ طَيّبْ ما طَهُرَ مِنّى وَ طَهِّرْ ماطابَ مِنّى وَ اَبْدِلْنى شَعْراً طاهِراً لا يَعْصيَكِ، الّلهُمَّ اِنّى تَطَهَّرْتُ ابْتِغآء سُنَّةِ الْمُرسَلينَ وَ ابْتِغآءَ رِضْوانَكَ وَ مَغْفِرَتَكَ فَحَرّم شَعْرى وَ بَشَرى عَلَى النّارِ وَ طَهِّرْ خَلْقى وَ طَيّبْ خُلْقى وَ زَكِّ عَمَلى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ يَلْقاكَ عَلى الْحَنَفيَّةِ السَّمْحَةِ مِلَةِ اِبْراهِيمَ خَليلِكَ وَ دينِ مُحَمَّدٍ صلّى الله عليه وآله حَبيبِكَ وَ رَسوُلِكَ عامِلاً بِشَرايِعِكَ تابِعاً لِسُنَّةِ نَبيّكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آخِذاً بِهِ مُتؤدِباً بِتأديْبِكَ وَ تَأديبِ رَسوُلِكَ صلّى الله عليه وآله وَ تأديبِ اَوْليائِكَ الّذينَ غَذَوْتَهُمْ بِادَبِكَ وَ زَرَعْتَ الْحِكْمَةَ فى صُدُورِهِمْ وَ جَعَلْتَهُمْ مَعادنَ عِلْمِكَ صَلواتُكَ عَلَيْهِمْ.
فصل دهم
در اوقات نوره كشيدن و ساير آداب آن
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: يك مرتبه در تابستان دارو كشيدن، بهتر است در فضيلت و نفع از ده مرتبه كه در زمستان بكشند.از حضرت امير المؤمنين عليه السلام مروى است كه: احتراز كنيد از نوره ماليدن در روز چهارشنبه، كه روز نحس مستمر است، جهنّم در روز چهارشنبه خلق شده است.
از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله منقول است كه: پنج چيز است كه مورث پيسى است نوره در روز جمعه و چهارشنبه ماليدن، وضو و غسل به آبى كردن كه در آفتاب گرم باشد، در حال جنابت چيزى نخوردن، زن را در حال حيض جماع كردن، و در حال سيرى چيزى خوردن.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه: هر كه در روز جمعه نوره بكشد و پيس شود، ملامت نكند مگر خود ا و دور نيست كه اين دو حديث، محمول بر تقيه باشد، يا آنكه يكى از طريق اهل سنّت است. زيرا كه حديث گذشت كه حضرت پيغمبر صلّى الله عليه وآله در روز جمعه دارو مىكشيدند.
در حديث معتبر ديگر منقول است كه: به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كردند كه مردم مىگويند: كه نوره كشيدن در روز جمعه مكروه است، حضرت فرمود: چنين نيست كه تو گمان كرده چه چيز پاك كنندهتر است از نوره كشيدن در روز جمعه.
در حديث ديگر منقول است كه: على بن يقطين خواست كه به خدمت حضرت امام موسى عليه السلام بنويسد كه: آيا مرد در حال جنابت دارو مىتواند كشيد و فراموش كرد، حضرت از باب اعجاز به او نوشتند كه باكى نيست، نوره باعث زيادتى پاكيزگى جنب است.
از حضرت صادق عليه السلام نيز پرسيدند، فرمود: باكى نيست.
در حديث حسن منقول است كه: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه كسى كه دارو كشد ايستاده بول مىتواند كرد، فرمود كه: باكى نيست.
در روايت ديگر منقول است كه: كسى كه در وقت دارو كشيدن بنشيند، بيم آن است كه بعلت فتق مبتلا شود.
بشير نَيّال با حضرت امام محمّد باقر عليه السلام به حمام رفتند، حضرت لنگى بستند از ناف تا زانو و خدمتكار حمام را طلبيدند، آنچه بالا و پائين لنگ بود دارو ماليد، بعد از آن او را بيرون كردند و از ناف تا زانو خود كشيدند و با بشير گفتند كه هرگاه دارو بكشى چنين كن.
در بعضى احاديث تجويز آن وارد شده است كه: غير عورتين را ديگرى بمالد به سند حسن منقول است كه: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه آيا جايز است كه كسى آرد را با روغن زيت مخلوط كند و بعد از نوره بر بدن بمالد براى آنكه بوى نوره را ببرد، فرمود كه: باكى نيست.
در حديث ديگر منقول است كه: حضرت امام موسى عليه السلام چنين مىكردند و در حديث ديگر منقول است كه: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند آرد را بعد از نوره بر بدن مىتوان ماليد، فرمود كه: باكى نيست، راوى گفت كه: مردم مىگويند كه اسرافست، حضرت فرمود كه: در چيزيكه اصلاح بدن كند اسراف نيست، من بسيار است كه مىفرمايم كه آرد پخته را با روغن زيت مخلوط مىكنند و بر بدن مىمالم، اسراف در چيزى مىباشد كه مال را تلف كند و به بدن ضرر برساند.
فصل يازدهم
در فضيلت حنا ماليدن بعد از نوره
حسين بن موسى روايت مىكند كه: پدرم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام هرگاه اراده حمام مىكردند مىفرمودند كه: حمام را بسيار گرم مىكردند به مرتبه كه داخل نمىتوانست شد، پس مىفرمودند كه: نمدها بر زمين حمام ميانداختند و بعد از آن داخل مىشدند، روزى از حمام بيرون آمدند، شخصى از آل زبير بآنحضرت رسيد و اثر حنا در دست حضرت ديد، گفت: اين رنگ چيست كه در دست تست؟ فرمود: رنگ حناست، پدرانم از رسول خدا صلّى الله عليه وآله روايت كردهاند كه: هر كه به حمام رود و دارو بكشد و بعد از دارو حنا از سر تا پا بمالد او را امان باشد از ديوانگى و خوره و پيسى و آكله تا نوره كشيدن ديگر.در حديث معتبر منقول است كه: حكم بن عتيبه ديد كه حضرت صادق عليه السلام حنا برداشتند و بر ناخنهاى خود گذاشتند، پس فرمودند كه: اى حكم چه مىگوئى در اين باب؟ گفت: چه توانم گفت: در كارى كه شما بكنيد، اما اين كار را پيش ما جوانان مىكنيد حضرت فرمود كه: اى حكم، ناخنها بعد از نوره شبيه مىشود به ناخن مردگان، ما رنگشان را بر مىگردانيم به حنا.
در حديث ديگر منقول است كه: حضرت امام محمّد تقى عليه السلام از حمام بيرون آمد و از سر تا پاى مباركش مانند گل سرخ شده بود از حنا.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: حنا ماليدن، بوى بد را مىبرد و آبرو را زياد مىكند و دهان را خوشبو مىكند و فرزندان را نيكو مىكند. و هر كه بعد از دارو سر تا پا حنا بمالد فقر و پريشانى از او برطرف مىشود.
فصل دوازدهم
در آداب غسل جمعه و ساير اغسال
بدان كه غسلهاى واجب، بنا بر مشهور ميان علماء، شش غسل است، جنابت و حيض و استحاضه و نفاس و مس ميّت و غسل ميّت.مستحب است كه در وقت غسل جنابت اين دعا را بخواند: اَلّلهُمَّ طَهِّرْ قَلْبى وَ زَكَّ عَمَلى وَ تَقَبَّلْ سَعْيى وَ اجْعَلْ ما عِنْدَكَ خَيْراً لى اَلّلهُمَّ اجْعَلْنى مِنَ التَّوابينَ وَ اَجْعَلْنى مِنَ الْمُتِطَهّرِينَ و اگر اين دعا بخواند بهتر است اَلّلهُمَّ طَهِّرْ قَلْبى وَ اشْرَحْ صَدْرى وَ اَجْرِ عَلى لِسانى مَدْحَكَ وَ الثَّناء عَلَيْكَ، اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ طَهُوراً وَ شِفآءً وَ نُوراً اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْىءٍ قَديرٍ و بعضى اين دعا را بعد از غسل ذكر كردهاند.
در تفسير حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام مذكور است كه: هر كه بعد از وضو يا غسل جنابت اين دعا بخواند گناهان او بريزد، چنانچه برگ از درختان مىريزد و بهر قطره از قطرات وضو و غسل او، حقتعالى ملكى خلق فرمايد كه تسبيح و تهليل و تقديس الهى كند و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و ثوابش از او باشد و گناهانش آمرزيده شود دعا اينست: سُبْحانَكَ الّلهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ اَشّهَدُ اَنْ لا اِله اِلّا اَنْتَ اَسْتَغْفِرُكَ وَ اَتوُبُ اِلَيْكَ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسولُكَ وَ اَشْهَدُ اَنَّ عَلِيّاً وَليِّكَ وَ خَليفَتُكَ بَعْدَ نَبِيِّكَ عَلى خَلْقِكَ وَ اَنَّ اَوْليائهُ خُلْفآؤكَ وَ اَوْصِيآئهُ أوْصِيائُكَ. اما غسلهاى سنّت شصت و دو غسل است، از جمله آنها غسل جمعه است و بعضى از علماء واجب مىدانند و احوط آن است كه تا مقدور باشد ترك نكنند.
در احاديث معتبره وارد شده است كه: غسل جمعه واجب است بر مردان و زنان در سفر و حضر، مگر آنكه رخصت دادهاند زنان را كه ترك كنند در سفر براى كمى آب.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: غسل جمعه پاكيزه كننده و كفاره گناهانست از جمعه تا جمعه ديگر.
در حديث ديگر، از آنحضرت منقول است كه: هر كه غسل جمعه بكند و بگويد: اَشْهَدُ اَنْ لا اِله اِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ الّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنى مِنَ التَّوابينَ وَاجْعَلْنى مِنَ الْمُتَطهِرينَ، اين غسل و دعا پاك ميگرداند او را تا جمعه ديگر و بهتر آن است كه اين دعا رابخواند: الّلهُمَّ طَهّرْنى وَ طَهِّرْ قَلْبى وَ اَنْقِ عُسْلى وَ اَجْرِ عَلى لِسانى و باز بگويد: الّلهُمَّ طَهّرْنى وَ طَهِّرْ قَلْبى مِنْ كُلِّ آفَةٍ تَمْحَقُ بِها دينى وَ تُبْطِلُ بِها عَمَلى، و در فقه الرضا مذكور است كه: چون از غسل فارغ شوى، بگو: الّلهُمَّ طَهّرْ قَلْبى وَ اَنْقِ غُسْلى وَ اَجْرِ عَلى لَسانى ذِكْرَكَ وَ ذِكْرَ نَبيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَاجْعَلْنى مِنَ التَّوابينَ وَ الْمُتَطَهَّرينَ و وقت آن از صبح صادق روز جمعه است تا پيشين و مشهور آنستكه: هر چند نزديكتر است به پيشين بهتر است و اگر خوف داشته باشد: كه در روز جمعه آب يافت نشود، در روز پنجشنبه مىتواند كرد و اگر فوت شود، بعد از وقت پيشين تا شام روز جمعه مىتواند كرد و نيت قضا در كار نيست و از صبح روز شنبه تا شام به قصد قضا مىتواند كرد و در فقه الرضا مذكور است كه: در روزهاى ديگر هفته هم مىتواند كرد و ظاهراً كسى از علما قائل نشده است اين را. سنّت است غسل در شبهاى طاق ماه مبارك رمضان، خصوصاً در شب اول و شب پانزدهم و شب هفدهم و آن شبى است كه مؤمنان و كافران در بدر جمع شدند و در روزش، اعظم فتحهاى اسلام واقع شد و شب نوزدهم و آن شبى است كه تقديرات سال در آن نوشته مىشود بنا بر بعضى احاديث، شب بيست و يكم و آن شبى است كه اوصياء انبياء در آن شب شهادت يافتند و حضرت عيسى در آن شب بآسمان رفته است و حضرت موسى از دنيا رفته و احتمال قوى دارد كه شب قدر بوده باشد و شب بيست و سيم و آن شب قدر است بر احتمال قوى و قول اكثر و در آن شب دو غسل مىكند يكى مقارن غروب آفتاب و ديگر در آخر شب، در بعضى از روايات وارد شده است كه: در شبهاى دهه آخر هر شب غسل بكند.
سنّت است غسل در شب عيد فطر و روزش روز عيد قربان و اظهر آن است كه در اين دو روز غسل را تا شب مىتوان كرد و لكن افضل آن است كه پيش از نماز عيد واقع سازد، روز هشتم ذيحجه و روز عرفه نزد زوال و شب نيمه رجب.
منقول است از رسول خدا صلّى الله عليه وآله هر كه ماه رجب را دريابد و غسل كند در اول ماه و ميان ماه و آخر ماه از گناهان بدر آيد، مثل روزيكه از مادر متولد شده است و روز مبعث و آن بيست و هفتم رجب است و اكثر علماء گفتهاند، اگر چه حديثى بخصوص به نظر نرسيده است و شب نيمه شعبان و روز غدير خم كه هيجدهم ذى حجه است و روز مباهله كه بيست و چهارم ذيحجه است و بعضى گفتهاند روز بيست و پنجم و روز دحوالارض بنا بر مشهور و آنروز بيست و پنجم ذى القعده است و در اين روز غسل نيز حديثى به نظر نرسيده است و روز نوروز، بنا بر مذهب بعضى و حديث معلى بن خنيس بر آن دلالت دارد و مشهور آن است كه روزيست كه آفتاب به برج حمل منتقل مىشود و همچنين سنّت است غسل براى احرام حج يا عمره و بعضى واجب مىدانند و احوط آن است كه ترك نكند، غسل زيارت حضرت رسول صلّى الله عليه وآله و ائمه معصومين صلوات اللّه عليهم اجمعين از نزديك و دور و غسل استخاره مطلقا، خصوصاً نمازهاى خاص استخاره و براى نمازهاى مخصوص كه در طلب حاجت وارد شده است و غسل توبه از گناهان.
سنّت است غسل از براى قضاى نماز كسوف، هرگاه عمداً ترك كرده باشد و تمام قرص گرفته باشد و بعضى گفتهاند: واجب است و احوط آن است كه ترك نكند، بعضى گفتهاند بواسطه قضا غسل مىكند اگر عمداً ترك كرده باشد، اگر چه تمام قرص نگرفته باشد و اين قول قوى است و سنّت است غسل از براى داخل شدن مكه معظمه و از براى داخل شدن خانه كعبه و از براى طواف و از براى داخل شدن حرم مدينه و از براى داخل شدن شهر مدينه مشرفه و از براى داخل شدن حرم مدينه و از براى داخل شدن شهر مدينه مشرفه و از براى داخل شدن مسجد رسول و از براى كشتن هدى و غسل فرزندى كه متولد شود چنانچه گذشت و غسل روز ولادت حضرت رسول، بنا بر قول بعضى و آن هفدهم ماه ربيع الاول است و آنچه به نظر رسيده است غسل از براى زيارت در آنروز سنّت است و غسل براى نماز طلب باران، و از براى كشتن چلپاسه و غسل بعد از كشتن است و همچنين هرگه شخصى برود از براى ديدن كسى كه او را دار زده باشند غسل سنّت است بعد از ديدن و بعضى واجب دانستهاند و اكثر علماء گفتهاند كه هرگاه سعى بعد از سه روز باشد سنّت است خواه به حق او را كشته باشند يا به باطل و خواه بطريقى شرعى او را كشته باشند يا غير آن و بعضى علماء گفتهاند كه سنّت است اعاده غسل، هرگاه به عنوان ناقصى بر وجه ضرورت به عمل آمده باشد مثل جبيره و تقيه و همچنين گفتهاند: هرگاه جامه ميان دو كس مشترك باشد و منى در آن بيابد و معلوم نباشد كه از كدام يك بوده است، هر دو را غسل كردن سنّت است و براى كفن كردن ميت نيز گفتهاند كه سنّت است و ظاهر آن است كه همان غسل مس ميّت است كه سنّت است پيش از كفن كردن به جا آورد و همچنين سنّت است غسل، هرگاه كسى مرده را بعد از غسل دست بمالد و بعضى گفتهاند كه هرگاه شخصى جنب مرده باشد سنّت است كه غسل جنابت بدهند او را، پيش از غسل ميّت، يا بعد از آن و از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه چون خواهى غسل عيد فطر به جا آورى، در زير سقفى بجا آور و چون خواهى شروع كنى بگو الّلهُمَّ اَيْماناًبِكَ وَ تَصْديقاً بِكِتابِكَ وَ اتّباعَ سُنَّةِ نَبيِّكَ مُحَمَّدٍ صلّى الله عليه وآله و چون از غسل فارغ شوى بگو الّلهُمَّ اَجْعَلْهُ كَفّارَةً لَذُنُوبى وَ طُهْراً لِدَنَسى الّلهُمَّ أذْهِبْ عَنّى الرِّجْسَ و بدان كه تفاصيل اغسال و احكام آنها را اين رساله گنجايش ندارد انشاء اللّه در كتاب عبادات نوشته خواهد شد واللّه الموفق.