بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و اسبابى را فراهم مى سازد.چه بسا وقتى انسان غافل است و توجه او از خداوند قطع مى گردد، خداوند او را از غفلت نجات مى دهد و متوجه خود مى سازد و وقتى اين جلب توجه به خداوند همراه با محبت او باشد، براى انسان لذت فوق العاده اى در برخواهد داشت. از آنجا كه غالب ادراكات ما حسى است و با امور معنوى كمتر انس داريم، براى تقريب به ذهن مثال محسوسى طرح مى كنيم: فرض كنيد دو نفر در مجلسى نشسته باشند و يكى از آن دو علاقه شديدى به ديگرى دارد، ولى نمى خواهد آن علاقه را اظهار كند تا ديگران بدان پى برند، گرچه همواره دلش متوجه محبوبش است. حال اگر از روى غفلت لحظه اى روى خود را از محبوبش برگرداند ولى محبوب با اشاره اى او را متوجه خود سازد، چقدر براى او لذت بخش خواهد بود؟كسانى كه مزه چنين لذتى را چشيده باشند، مى دانند چقدر لذت دارد خداوند انسان را از غفلت نجات داده، به خود متوجه سازد، البته خداوند بندگان و دوستان خود را همواره از اين عنايت و لطف بهره مند مى كند و نمى گذارد رابطه و توجه آنان از او قطع گردد.
اولياى خدا و معرفت ناب به خداوند
تا اينجا بحث ما در اين بود كه مى توان همزمان به خدا و امور ديگر توجه داشت: انسان مى تواند هم به خداوند توجه داشته باشد و هم به برخى از مخلوقات او، مثل زن، فرزند، معلم و از اين قبيل؛ ولى اولياى خدا فقط به او توجه دارند. خدا چنان معرفت و شناختى به آنها عطا مى كند كه همه موجودات را شعاعى و پرتوى از خورشيد بى نهايت هستى مى بينند، يعنى چيزى را در كنار خدا قرار نمى دهند كه علاوه بر خدا به آن نيز توجه داشته باشند. به حدى وجود خدا براى آنها تجلى كرده كه موجودات ديگر در نظر آنان، شعاعى از وجود بى نهايت خداوند به شمار