راهیان کوی دوست نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راهیان کوی دوست - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى آيند. مثل اينكه انسان نور خورشيد را مى بيند، ولى آن نور براى او اصالت ندارد، زيرا خورشيد اصيل است و نور پرتو اوست.

اولياى خدا هر چه را كه در اطراف خود مشاهده مى كنند، پرتوهاى محدود و ممكنى از ذات بى نهايت خدا مى شناسند و توجه اصلى آنها به جانب خداست، البته زمانى كه به خدا مى نگرند، پرتوهاى وجود او و مخلوقات را نيز مشاهده مى كنند. (عالم موجودات به مانند اشعه اى است كه از خورشيد هستى مى تابد و بالعرض مورد توجه اولياى خدا قرار مى گيرد).

البته گفتن و شنيدن اين مطالب در حد ما نيست و نقل آنها براى اين است كه بدانيم چه لذتهايى در عالم هستى وجود دارد كه به مراتب از لذتهاى مادى بالاتر و شيرين ترند. به هر حال بر اساس مراتب گوناگونى كه انسانها در شناخت و محبّت به خدا دارند، توجه آنها به خدا نيز متفاوت مى گردد. كسانى كه ذره اى از محبّت خدا را چشيده اند، بالطبع دلشان به سوى او توّجه دارد. چگونه دل را به ياد و توّجه او مشغول نسازند، در حالى كه عشق و موّدت او سراپاى وجودشان را فرا گرفته است، آيا ممكن است عاشق به ياد معشوق نباشد؟ چگونه ممكن است كسى كه عظمت و جلال خداوندى را درك كرده، در برابر او براى ديگرى عظمت قائل شود؟ و بالاخره انسان مى تواند به مرحله اى برسد كه توجه اصلى او به ذات اقدس الهى معطوف گردد و همه چيز را در شعاع وجود او ببيند. مضمون اين معنا در دعاها و روايات فراوانى وارد شده است، براى مثال در دعاى عرفه مى خوانيم:

«أَيَكوُنُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ»

آيا غير تو از خود ظهورى دارد تا تو را ظاهر گرداند؟ (1)

1ـ در «تُحَفُ العُقول» از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:

«مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يَعْرِفُ اللّهَ بِتَوَهُّمِ الْقُلُوبِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يَعْرِفُ اللّهَ بالاِْسْمِ دُونَ الْمَعْنى فَقَدْ اَقَرَّ بِالطَّعْنِ لاَِنَّ الاِْسْمَ مُحْدَثٌ وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يَعْبُدُ الاِْسْمَ وَ الْمَعْنى فَقَدْ جَعَلَ مَعَ اللّهِ شَريكاً وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يَعْبُدُ بِالصِّفةِ لا باِلاِْدْراكِ فَقَدْ اَحالَ عَلى غائِب وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يَعْبُدُ الصِّفَةَ و المُوصُوفَ فَقَدْ اَبْطَلَ التَوحيدَ لاَِنَّ الصِّفَةَ غَيْرُ المُوصُوفِ وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يُضيفُ المُوصُوفَ اِلىَ الصِّفَةِ فَقَدْ صَغَّرَ بِالْكَبيرِ وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ...»

هر كه پندارد كه خدا را با توهم دلها مى شناسد مشرك است (يعنى آنچه انسان ها به عنوان خدا شناخته اند ساخته اوهام آنهاست و مخلوق مى باشد و اعتقاد به خدايى آن شرك است) و هر كه پندارد كه تنها خدا را به نام و اسم مى شناسد و پى به معنا و واقعيت او نبرده است، به اشتباه خود اعتراف كرده، چرا كه صرف نام حادث است. هر كه پندارد نام و معنا را با هم مى پرستد، براى خدا شريك قرار داده. هر كه پندارد خدا را بر اساس توصيف مى پرستد نه بر اساس درك و ادراك، حواله به ناديده داده است. هر كه پندارد صفت و موصوف را مى پرستد، توحيد را منكر شده، چون صفت غير از موصوف است و هر كه پندارد موصوف را به صفت اضافه مى كند، بزرگ را كوچك شمرده است [بالاخره هيچيك نتوانسته اند چنانچه بايد خدا را بشناسد]؛ تُحف العقول (با ترجمه)، ص 341.

/ 241