بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
خدا مى پردازيم. مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى صاحب كرامتهاى زيادى بود. ايشان در مشهد بسر مى برد و بسيارى از اوقات به پشت بام حرم مطهر رفته، در كنار گنبد و محاذى قبر مطّهر مشغول عبادت مى گشت. يكى از خدام آستانه مقدسه نقل مى كند: گويا شب جمعه بود و ايشان كليد در پشت بام را از من خواست، من در را باز كردم و وى به پشت بام رفته و مشغول نماز شد ـ چنانچه معروف است مرحوم شيخ حسنعلى اصفهانى، قيام نماز را زياد طول مى داد و در آن سوره هاى طولانى مى خوانده است.در آن شب تصميم داشته بود ركوع نماز را طول بدهد ـ آن خادم مى گويد: به پشت بام رفتم، تا به ايشان اطلاع دهم، در حرم را مى خواهم ببندم، ولى ديدم مشغول ركوع است. چند دقيقه صبر كردم، بلكه نماز ايشان تمام شود؛ ولى هر چه منتظر ماندم سر از ركوع بر نداشت. هوا خيلى سرد بود و برف نيز شروع به باريدن كرد. من براى احتياط، قدرى هيزم كنار ايشان گذاشتم كه پس از رفتن من، آتشى بر افروزد و از سرماى هوا و بارش برف در امان بماند. سپس در را بستم و به خانه رفتم، ولى پيوسته نگران ايشان بودم، منتظر بودم سحر شود تا به حرم رفته، ببينم ايشان در چه حالى بسر مى برد.اتفاقا آن شب برف سنگينى باريد. بالاخره سحر شد و در حرم را باز كردند، من بسرعت داخل حرم شدم و به سراغ ايشان رفتم، با كمال تعجب ديدم ايشان هنوز در حال ركوع بود و حدود يك وجب برف روى پشت ايشان نشسته بود. بالاخره نزديك اذان صبح ايشان نماز را تمام كرد. نزديك رفتم، ديدم اصلا احساس ضعف و ناراحتى نمى كند، گويا برفى نباريده است. با اينكه مشتى استخوان بود و بدنى نحيف و لاغر داشت، از شب تا به صبح، به انگيزه عشق به خدا در حال ركوع بود و در برابر آن برف و سرما مقاومت كرد! ما وقتى قدرى ركوعمان طول مى كشد، كمرمان ناراحت مى شود و نمى توانيم مقاومت كنيم، ولى اولياى خدا به جهت عشق و علاقه به عبادت و مناجات با خدا، به ملائكه اقتدا مى كنند و به ركوع و