كمتر از ذرّه نه اى پست مشو مهر بورز
چو ذره گرچه حقيرم ببين به دولت عشق
كه در هواى رخت چون به مهر پيوستم
تا بخلوتگه خورشيد رسى چرخ زنان
كه در هواى رخت چون به مهر پيوستم
كه در هواى رخت چون به مهر پيوستم
توكّل و لزوم كار و فعّاليت
معناى توكل مسلماً اين نيست كه انسان در مسجد معتكف شود و مشغول به عبادت و راز و نياز با خدا گردد و اوقات شبانه روز را بدين گونه سپرى كند و دست از كسب و كار بردارد، به آن اميد كه خدا خود رزق و روزى او را تأمين كند؛ بى ترديد اين گونه اشخاص، بيراهه رفته اند و به معنا و مفهوم حقيقى توكل دست نيافته اند. چنانكه در روايتى آمده است:«رَاى رَسُولُ اللّهِ (صلّى الله عليه وآله) قَوْماً لايَزْرَعُونَ قالَ مَنْ اَنْتُم؟ قالُوا: نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ قالَ: لا بَلْ اَنْتُمْ الْمُتَّكِلُونَ»(1)پيامبر گرامى اسلام، گروهى را مشاهده كرد كه به دنبال كشت و كار نمى روند، فرمود: چه مى كنيد؟ گفتند: ما متوكلين هستيم. آنگاه پيامبر فرمود: شما متوكل نيستيد، بلكه سربار جامعه هستيد.اساساً كسى كه به خدا معرفت دارد، مى داند كه به مقتضاى حكمت الهى، امور به واسطه اسباب تحقق مى يابد. گاهى اسباب، مادى و طبيعى است و گاه معنوى است و بسا اسبابى غيرعادى و خارق العاده است. به هر ترتيب حكمت الهى ايجاب مى كند هر پديده اى از طريق اسباب خودش محقق گردد از اين رو علم و شناخت به خداوند و حكمت او موجب معرفت به مقتضاى حكمتش ـ كه برقرارى نظام اسباب و علل است ـ مى گردد و در نهايت، تكامل انسان بستگى به همين نظام داشته و به واسطه آن بشر در بوته امتحان و آزمايش قرار مى گيرد وگرنه انسان تكامل1ـ مستدرك الوسائل، ج 11، ص 217.