بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اين امر بر اساس حكمت الهى رخ مى دهد و نيز براى اينكه خداوند لطفش را به بندگان شايسته اش نشان دهد و ديگران نيز پند گيرند، كسى كه چنين لطفى به او شده، آزمايش مى شود كه از اين نعمت بزرگ قدردانى مى كند يا نه.گذشته از موارد نادر و اندك، در بيشتر موارد حكمت الهى اقتضاء مى كند جريان امور بر اساس اسباب عادى برقرار باشد. حال اگر كسى بگويد: من نمى خواهم از راه اسباب به مقصود و هدفم برسم؛ خواست او با خواست خدا هماهنگ نيست و برخلاف خواست خدا حركت مى كند. اگر او بنده صالحى است، بايد كار و عبادت او مرضى خدا باشد. وقتى خدا اين نظام را مى پسندد، چطور او از خدا مى خواهد، در حق او برخلاف اين نظام رفتار كند، گويا مى پندارد علمش بيش از علم خداست. وقتى خداوند مى خواهد از فلان طريق به تو روزى دهد، تو مى گويى نه از راه ديگرى واز پيش خود به من روزى بده؟ اين نيست جز تنبلى و خواستى مخالف حكمت الهى.اگر گفته مى شود: بايد از اسباب براى رسيدن به اهداف، بهره جست، اين بدان معنا نيست كه روزى تو توسط زمين، نانوا و كار تأمين مى گردد، بلكه همه اينها از خدايند و تدبيرشان به دست اوست و روزى نيز از اوست، اما تو وظيفه دارى به دنبال اسباب بروى، تا هدفهاى الهى در نظام عالم تحقق يابد و آن هدفها در مسير تكامل انسانهاست.پس توكل كننده بايد از كار و تلاش غفلت نكند، چنانكه كسانى كه اهل توكل نيستند، اين گونه اند. منتها فرق اين دو، در رابطه قلبى آنهاست: توكل كننده به انگيزه اطاعت امر خدا و با تكيه و اميد داشتن به خدا تلاش مى كند؛ ولى انسان غير موحّد و غير متوكل، روزى خود را در كارش مى جويد و يا در دست ديگران كه مزدى به او بدهند. توكل كننده به كسى جز خدا اميد ندارد و حتى اگر دستش از همه اسباب كوتاه گردد، رخنه اى در اميد او پديد نمى آيد. مضمون برخى روايات چنين است كه