بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
«فَيَعْلَمُ ما لَمْ يَكُنْ يَعْلَمْ وَ يَبْصُرُ ما لَم يَكُنْ يَبْصُرْ. فَاَوَّلُ ما اُبْصِرُهُ عُيُوبُ نَفْسِهِ حَتّى يَشْتَغِلَ بِها عَنْ عُيُوبِ غَيْرِهِ»پس مؤمن (با حكمت) مى داند آنچه را نمى دانست و مى بيند چيزى را كه نمى ديد. پس اولين چيزى كه به او مى نمايانم عيبهاى خود اوست تا به عيبهاى ديگران نپردازد.آدم پرخور و پرگو، به عيوب خود توجهى ندارد، زيرا يا توجه او به شكم است و يا به حرف زدن. او مى خواهد حرفى بزند كه مردم خوششان بيايد. پس قبل از اينكه ديگران را به سخنان خود جلب كند، دلش مشغول و متوجه ديگران است و چنين كسى به خود توجهى ندارد، تا عيوب خود را باز شناسد. اما وقتى انسان كم خور و اهل روزه و سكوت بود، مى تواند به خود توجه داشته باشد و عيبهاى خود را ببيند و ديگر به عيبهاى ديگران نمى پردازد. البته بصيرت و آگاهى به عيوب خويش، از جمله آثار حكمت است و حكمت آثار ديگرى نيز دارد، از جمله موجب روشنايى قلب و بصيرت باطنى مى گردد، كه در نتيجه آن، انسان علاوه بر مفاهيم، حقايق را نيز مى يابد:«وَ اُبْصِرُهُ دَقايِقَ الْعِلْمِ حَتّى لايَدْخُلَ عَلَيْهِ الشَّيْطانُ»و به او دقايق و حقايق علم را نشان مى دهم تا شيطان بر او مسلط نشود.اين جمله اشاره دارد به اينكه بزرگترين راه نفوذ شيطان در انسان، ايجاد وسوسه و شك و شبهه است و اگر كسى علم قوى و متقن پيدا كند، شيطان نمى تواند او را وسوسه كند، يا شك و شبهه اى در او پديد آورد، در مقابل هر قدر از علم و آگاهى انسان كاسته شود، بيشتر به انحرافات و وسوسه هاى شيطانى مبتلا مى شود. اولين روزنه اى كه فراروى شيطان باز مى شود، روزنه فكر و انديشه و شناخت است، اگر از اين راه نفوذ كرد و توانست شك و شبهه اى ايجاد كند، راه هاى ديگر نيز برايش باز مى گردد، اما كسى كه دقايق و حقايق علم را مى داند راه وسوسه و شك را به روى شيطان مى بندد و در نتيجه براى او راه نفوذى باقى نمى ماند. پس به «يقين» اهميت