بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
هنگامى كه ابراهيم بر روى منجنيق قرار گرفت و خواستند او را به آتش افكنند، جبرئيل نزد او آمد و به او سلام كرد و گفت:«اَلَكَ حاجَةٌ؟» آيا حاجتى دارى؟ابراهيم در جواب گفت: «اَمّا اِلَيْكَ فَلا»(1) اما به تو نه!«فَقالَ جِبْرِئيلُ: فَاسْئَلْ رَبَّكَ» جبرئيل به او گفت: پس از خدا نيازت را بخواه.«فَقالَ حَسْبى مِنْ سُؤالى عِلْمُهُ بِحالى»(2) سپس ابراهيم گفت: همين قدر كه او از حال من آگاه است كافى است.وقتى او را در آتش افكندند گفت:«يا اللّهُ يا واحِدُ يا اَحَدُ يا صَمَدُ يا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَد وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ»(3)ديرى نپاييد كه ابراهيم در ميان آتش قرار گرفت، اما از آنجا كه همه چيز سر به فرمان خدا دارد، حرارت آتش در او بى اثر ماند:«قُلْنا يا نارُ كُونى بَرْداً وَ سَلاماً عَلى اِبْراهيمَ»(4)گفتيم: اى آتش؛ بر ابراهيم سرد و سالم باش.بنابراين كسى كه خدا را تكيه گاه خود برگزيند، خداوند نيز او را از شدايد و گرفتارى ها نجات بخشيده، على رغم ناباورى بيگانگان، رفاه و آسايش را نصيب او مى گرداند.1ـ مجمع البيان، ج 4، ص 55.2ـ الميزان، ج 14، ص 336.3ـ مجمع البيان، ج 4، ص 56.4ـ انبياء/69.