بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
«اِنَّما الْمُؤْمِنُونَ الَّذيِنَ اِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتُ قُلُوبُهُمْ...» (1)مؤمنان كسانى هستند كه چون ذكرى از خدا به ميان آيد، دل هايشان ترسان و لرزان گردد.«وَ حَياءٌ يَسْتَحْيي مِنّى فىِ الْخَلاءِ» چهارمين ويژگى حيايى است كه موجب مى گردد در خلوت نيز از من شرم و حيا كند.اگر كسى خجالت مى كشد در حضور ديگران گناه كند، علت آن حيا از مردم است نه حيا از خدا. البته اين نيز به نوبه خود خوب است و چنين شخصى بهتر است از انسان بى شرمى كه در حضور ديگران نيز از گناه باكى ندارد؛ ولى حياى از خدا مطلوب تر و با ارزش تر است. از آنجا كه خدا خلوت و جلوت ندارد و همه جا حضور دارد، پس اگر در خلوت از خدا حيا كرد، حياى او حقيقى خواهد بود. در روايتى وارد شده كه حضرت سلمان آن قدر با حيا بود كه، در طول عمرش، خجالت مى كشيد به عورتش نگاه كند!«وَ اَكْلُ ما لابُدَّ مِنْهُ وَ يُبْغِضُ الدُّنْيا لِبُغْضى لَها وَ يُحِبُّ الاَْخْيارَ لِحُبّى لَهُمْ»پنجمين ويژگى عابد اين است كه به اندازه نياز و ضرورت غذا تناول كند.(يعنى به اندازه اى كه براى عبادت و انجام وظيفه توان داشته باشد، نه اينكه هرچه ميل داشت تناول كند).ششمين ويژگى اين است كه با دنيا بغض و دشمنى ورزد، چون من با آن بغض و دشمنى مى ورزم و هفتمين ويژگى اينكه اخيار و نيكان را دوست بدارد، چون من آنان را دوست دارم.اگر بخواهد مرا عبادت كند بايد خواسته هايش را با خواسته هاى من موافق سازد؛ يعنى بگويد: خدايا من بنده توام هر چه تو بگويى و اراده كنى انجام خواهم داد، پس وقتى پى برد، من با دنيا دشمنم او نيز با آن دشمنى مى ورزد. البته چنانكه1- انفال/2.