بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
پيش از اين بيان شد. دشمنى خدا و اولياى او با دنيا به معناى دشمنى با مظاهر و نعمتهاى دنيوى نيست، بلكه دشمنى آنان با هدف قرار گرفتن دنياست و الا با نعمتهاى دنيا و زندگى دنيوى كه نعمت خداست، كسى دشمنى ندارد: اگر حيات و زندگى دنيا نبود، آخرتى نيز در كار نبود؛ يعنى بهشت تحقق نمى يافت. پس چنان نيست كه زندگى و نعمتهاى دنيا بد باشد، بلكه دنياطلبى بد است و دنياطلبى به اين است كه انسان براى دنيا اصالت قائل شود و آن را مطلوب بالذات بداند. اما اگر دنيا را وسيله آخرت قرار دهد، او در واقع آخرت طلب است.عابد در كنار دشمنى با دنيا نيكان را دوست مى دارد، به افرادى محبت و علاقه مى ورزد كه در راه خدا گام برمى دارند و رو به كمالند. اين مطلب بيانگر اين حقيقت است كه انسان يا در راه بندگى گام برمى دارد و يا خودپرستى! اگر كسى همه اين صفات در او جمع گشت، واقعاً عابد است و الا هر قدر از اين صفات كاسته شود، خود پرستى جايش را مى گيرد.