بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
زهد به معناى بى رغبتى است و يك حالت قلبى است نه عملى، چنانكه در قرآن كريم، درباره حضرت يوسف، آمده است:«وَ شَرَوْهُ بِثَمَن بَخْس دَراهِمَ مَعْدُودَة و كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ» (1)او را به بهايى اندك و به درهمى ناچيز فروختند و از خود زهد و بى رغبتى نسبت به او نشان دادند.زهد آن نيست كه انسان از نعمت هاى دنيا بهره نبرد، تهيدست باشد و به كسب مال نپردازد، بلكه زهد به معناى ترك ميل و رغبتى است كه به نوعى انسان را وابسته به دنيا مى كند، به گونه اى كه جهان آخرت به فراموشى سپرده شود. لذا خداى متعال به پيامبرش مى فرمايد: از رغبت و تمايل به دنيا پرهيز نموده بيشتر به آخرت توجه كن. ممكن است كسى ثروت زيادى داشته باشد، ولى آن ثروت را در راه خدا مصرف كند. حضرت سليمان با اينكه بزرگ ترين حكومت ها و سلطنت ها را داشت، زاهدترين مردم بود و از همه ثروتى كه در اختيارش بود، به نان جوى قناعت مى كرد و قدرت و ثروتش را در مسير احقاق حقوق ديگران و ترويج دين خدا و برافراشتن پرچم توحيد در گستره گيتى، به كار مى گرفت.آنگاه پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) از خداوند سؤال مى كند: خداوندا؛ چه راهى را بپيمايم تا به زهد دست يابم؟ خداى سبحان در جواب مى فرمايد:«خُذْ مِنَ الدُّنْيا خِفّاً مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ واللِّباسِ وَلا تَدَّخِرْ لِغَد»اگر مى خواهى وابسته به دنيا نباشى، بايد از «خوردنى ها»، «نوشيدنى ها» و «پوشيدنى ها» كم و به مقدار نياز استفاده كنى و براى روز مبادا نگه ندارى.اينها همه جنبه قلبى و ادراكى دارد، يعنى اگر زهد مطلوب است، معنايش اين نيست كه انسان به نعمت هاى خداوند پشت پا بزند و بكلّى از آنها اعراض نمايد؛1ـ يوسف/20.