بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و نيز در روايتى وارد شده است، كسى كه نماز مى خواند، ولى دل به نماز نمى سپرد، آيا نمى ترسد كه او را به صورت الاغ مسخ كنم. آن قدر بى توجهى در نماز زشت و ناشايست است كه كسى كه بدان مبتلا گردد، مستحق اين است كه به صورت الاغى مسخ شود؛ در واقع او انسان نيست. چطور ممكن است انسان در برابر بزرگى بايستد و هيچ توجهى به او نداشته و دلش جاى ديگر باشد، چه رسد به اينكه در برابر خداى جهان بايستد ـ خدايى كه همه هستى، همه خوبى ها و همه نعمت ها از اوست ـ و به اندازه توجه به يك انسان معمولى نيز به او اعتنا و توجه نكند!آيا وقتى انسان در برابر ديگرى ايستاده و با او سخن مى گويد، رويش را از او بر مى گرداند؟ و اگر چنين كند عقلا نمى گويند او ديوانه است؟ البته خداى متعال جسم نيست كه صورت ما به طرف او متمايل گردد، بلكه ارتباط و مواجهه با خدا توسط دل انجام مى گيرد، چرا كه او بر هر چيزى احاطه دارد و تنها با دل مى توان با او روبرو شد، حال اگر دل را از او منصرف سازيم و به نماز توجه نداشته باشيم، روى از خدا برگردانده ايم.آيا كسى كه خداوند، از روى لطف، بدو اجازه داده در حضور او بايستد و با او سخن گويد و به درد دل و مناجات بپردازد ـ به جاى غنيمت شمردن اين فرصت و شكر بر اين نعمت بزرگ ـ جا دارد از او غافل گردد؟ شخصيتهاى بزرگ به راحتى به انسان بار نمى دهند و اجازه نمى دهند هركسى به خدمت آنها برسد، امّا خداوند متعال به جهت محبّت بى حدّش، در خانه اش را به سوى همه انسانها باز گذاشته و به آنها اجازه داده روى به سوى او داشته باشند. حال بايد فرصت را غنيمت بشماريم و با تمام وجود روى به سوى او داشته باشيم و تنها توجهمان به سوى او باشد.اگر كسى به خدا اعتقاد نداشت و معتقد نبود كه در محضر خداست طبيعى